چهارشنبه, ۱۹ آذر , ۱۴۰۴
نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت ششم 23 مهر 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت ششم

همانطور که در قسمت قبل گفتم وقتی وارد زندان ابوغریب شدیم من و دوستم از این حرکت خیانت آمیز فرقه بسیار شوکه شدیم و به مسئول زندان گفتیم قرار بود ما را به مرز ببرند؟! وی اصلا به حرف ما توجه نکرد و با لحن تحکم آمیزی گفت: بروید داخل شما فعلا به عنوان امانات […]

خاطراتم از ۲۹ سال حضور در سازمان فریب کار مجاهدین خلق – قسمت اول 21 مهر 1403

خاطراتم از ۲۹ سال حضور در سازمان فریب کار مجاهدین خلق – قسمت اول

من غلامرضا شکری متولد بیجار کردستان که در تاریخ 12 آبان 1347 به دنیا آمدم. تا سه سالگی در کردستان بودم و بعد از آن به خاطر کار پدرم به کرمانشاه یکی از استانهای بزرگ ایران سفر کردیم و زندگی را در آنجا شروع کردیم. من درس ابتدایی را در محله تازآباد به پایان رساندم […]

سال ۱۳۸۰ در قرارگاه باقر زاده چه گذشت؟ 21 مهر 1403

سال ۱۳۸۰ در قرارگاه باقر زاده چه گذشت؟

من در قرارگاه فائزه در شهر کوت بودم که یک روز به من گفته شد یک تریلی را تحویل بگیر. گفتم برای چیست؟ خلاصه به من گفتند تریلی برای بارگیری وسایل صنفی و سالن آماده کن. بعد از بارگیری من به سمت قرارگاه باقرزاده در خان ضاری حرکت کردم. ساعت حدود هشت رسیدم. خودرو را […]

بی ظرفیتی مسعود رجوی – قسمت دوم 17 مهر 1403

بی ظرفیتی مسعود رجوی – قسمت دوم

در قسمت اول توضیح دادم که چطور شد خانواده ها وارد اشرف شدند، چگونه رهبر خود منتسب و کلاهبردار فرقه رجوی، چنین ژستی را گرفت که با ماهیت ضدانسانی او سازگاری نداشت. در غروب یکروز طلائی، مرضیه فرمانده قرارگاه شش مرا به اتاقش احضار کرد، او از من پرسید محمدرضا الان لحظه ات چیست که […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت پنجم 17 مهر 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت پنجم

در قسمت قبل از نشست تعیین تکلیف گفتم که بعد از 9 شبانه روز نشست تعیین تکلیف، وقتی مهوش سپهری بعنوان مسئول نشست دید که نمی تواند مرا با تهدید و ارعاب از تصمیمم منصرف کند رو به من گفت: 2 الی 8 سال در زندان که خودشان خروجی می گفتند می مانی تا اطلاعاتت […]

بازهم درگذشت پدری غمدیده در فراق اجباری 17 مهر 1403

بازهم درگذشت پدری غمدیده در فراق اجباری

متاسفانه با خبر شدیم پدر محمد اکبر رودینی ؛ اسیر فرقه رجوی پس از سال ها تحمل فراق فرزندش درگذشت. ضایعه درگذشت مرحوم حاج گل محمد رودینی را به خانواده محترم رودینی، به خصوص محمداکبر رودینی که در اسارت فرقه رجوی، سالهای طولانی به دور از خانواده به سر می برد تسلیت عرض می نماییم.

بی ظرفیتی مسعود رجوی – قسمت اول 16 مهر 1403

بی ظرفیتی مسعود رجوی – قسمت اول

بعد از 6 ماه زندان انفرادی ام در زندان های اسکان اشرف، برای من در سازمان همه چیز تمام شده بود و چهره کریه و آن روی بازی های سازمان را از نزدیک دیده بودم، در آن شش ماه، هر لحظه منتظر مرگ بودم. اما امید داشتم که من از این منجلاب سازمان خلاص خواهم […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت چهارم 15 مهر 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت چهارم

در قسمت قبل از روحیه ای که از ارتباط با خانواده ام گرفتم، گفتم. وقتی از اتاق تلفن خارج شدم و به مقرمان رفتم، سریع کاغذی برداشته و در آن خطاب به مسئولم نوشتم از این لحظه به بعد یک روز هم حاضر نیستم در تشکیلات شما بمانم و می خواهم بدنبال زندگی خودم بروم […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت سوم 11 مهر 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت سوم

در قسمت قبل از ارتباط تلفنی با منزل برادرم گفتم. در حین تماس طوبی مسئول اکیپ پرسنلی وارد شد و چند لحظه به صحبت من با پسر برادرم گوش داد و گفت تا من ایستادم بهش بگو که آماده باشد تا هر وقت گفتی بیآید ترکیه. حدود یک ساعت تماس ها قطع شد و من […]

افراد اسیر در چنگال فرقه رجوی در حقیقت قربانیان او هستند – فصل دهم 11 مهر 1403

افراد اسیر در چنگال فرقه رجوی در حقیقت قربانیان او هستند – فصل دهم

در قسمت قبل از شرایط بد زندان گفتم که برای اعتراض به آن شرایط اعتصاب غذا کردم. وقتی متوجه شدم که در چند نوبت زندانیان و حتی جداشده های سازمان در قبال اسرای عراقی تبادل شدند و اسمی از من برده نشد، بفکر فرار از زندان افتادم. در این چند سال که در زندان بودم […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت دوم 10 مهر 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت دوم

در قسمت قبل از برقراری ارتباط با خانواده ام گفتم. توانستم به منزل برادرم زنگ بزنم که اتفاقا یکی از بچه های برادرم جواب داد. با شماره منزل برادرم ( متاسفانه یک سال است که به رحمت خدا رفته ) که تماس گرفتم یکی از پسرهایش گوشی را برداشت. وقتی صدایش را شنیدم که گفت […]

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت اول 09 مهر 1403

نقشه مجاهدین برای ربودن خواهر و برادرم در ترکیه و نحوه نجات شان – قسمت اول

دیشب به منزل خواهرم سری زدم تا او را ببینم و کمی کنار هم بنشینیم و دیدارها را تازه کنیم. چند دقیقه بعد دو برادرم همراه با همسرانشان هم آمدند. درحال گپ و گفتگو بودیم که موضوعی در رابطه با من پیش آمد و خواهرم به من گفت هنوز خدا را شکر می کنم که […]

blank
blank
blank