تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت هشتم

بررسی پیامدها و واکنش های بیمارگونه ی سران مجاهدین
آرش رضایی: آقای محمد نژاد سران مجاهدین سالها در اشرف اعضا و کادرهای تشکیلاتی را بر اساس القائات ایدئولوژیک و فرقه ای تحت شستشوی مغزی قرار دادند. دارودسته ی رجوی در واقع فرقه ی سیاسی و ایدئولوژیک با انگاره ها و ایده های دگماتیک است. سران مجاهدین تفکرات خاصی دارند که در پوش و قالب مذهب آن را تبلیغ می کنند. حال پرسش این است اگر آنان واقعاً به باورهای فرقه ای، ساختار ایدئولوژیک و اندامواره ی فکری و اعتقادی شان ایمان دارند چرا باید از حضور خانواده ها در درب ورودی اشرف و طرح خواسته هایشان مبنی بر ملاقات با فرزندانشان این چنین ترس و هراس به خود راه دهند؟ در واقع باید از ملاقات استقبال کنند چون نیروهای تحت تعلیم آنها می توانند بر خانواده ها تاثیر بگذارند یعنی سران مجاهدین باید باور داشته باشند ذهنیت نفرات و نیروهایی که تحت سیطره ی مجاهدین در اشرف بر اساس قالب و باورهای ایدئولوژیکی فرقه ای شکل گرفته است تاثیر گذار خواهد بود در حالی که سران مجاهدین از حضور خانواده ها در اشرف واهمه دارند؟ شاید آنها به این نتیجه رسیده اند افراد مستقر در اشرف در ملاقات با خانواده هایشان دچار شک و تردید نسبت به باورهای ایدئولوژیک و سیاسی مجاهدین خواهند شد و متناقض و متزلزل می شوند. اگر سران مجاهدین در باورهای سیاسی و ایدئولوژیک شان تناقض و پارادوکس نمی بینند می بایست به نیروهای تحت سیطره در اشرف اجازه ملاقات با اعضای خانواده هایشان بدهند و از این امر استقبال کنند؟ آقای محمدرضا محمدنژاد: هر سازمان یا فرقه ای در دنیا هر قدر روی افرادش کار فکری یا سیاسی کند اگر با واقعیت مطابقت نداشته باشد تاثیر خود را از دست میدهد. مثلاً سازمان سیا روی افراد به خصوصی کار میکند سپس آنها را به عنوان جاسوس به کشورهای دیگری گسیل میدارد انسان چون همیشه قابل تغییر است حتماً عاطفه و احساس دارد ممکن است در همان موقعیتی که قرار دارد و جاسوسی میکند با دیدن یک مسئله تغییر رویه دهد یا تغییر روش بدهد با سازمان ارتباطش را کاملا قطع کند و راه دیگری را اتخاذ نماید. به همین خاطر این سازمان که به نام مجاهدین خلق معروف است حتما در افکار و ایده های خودش خیلی محکم کاری کرده است ولی بالاخره سران سازمان می دانند در عمل کارهایی را انجام داده اند که نباید می کردند اعمالی که ضد بشری است کسی که ادعا دارد مسلمان و مجاهد خلق است وقتی در مرقد مطهر امام رضا بمب گذاری می کند این برای آن سازمان یک زخم بزرگی است. به همین دلیل وقتی افراد سازمان چند ساعت یا چند روز با افرادی خارج از سیطره سازمان که مثل ما در دنیای آزاد زندگی کرده اند ملاقات کنند و گفتگو کنیم مطمئناً خللی در آنها که در اشرف هستند و از هیچ چیزی خبر ندارند ایجاد خواهد شد. سران سازمان از این مسئله می ترسند به همین خاطر این بچه ها را در اشرف محصور کرده اند. اشرف برای بچه ها عین زندان است. هیچ فرقی با زندان ندارد فقط کمی بزرگتر است. بچه ها در اشرف از محیط اطراف بی خبر هستند. سران سازمان می دانند که اگر برادرم با من تماس یا ملاقات داشته باشد به برادرم خواهم گفت: خودت میدانی من یک خیاط هستم با هیچ سازمان، ارگان و هیچ اداره ای هم ارتباط ندارم وقتی همه چیز را به وضوح برادرم ببیند واقعیت را بشنود متوجه می شود که من اطلاعاتی نیستم وابسته به یک سازمانی در هیچ جای دنیا هم نیستم پس دروغ نمی گویم و بیان واقعیت باعث خواهد شد برادرم به فکر فرو رود حتی اگر همان روز تماس یا ملاقات برادرم تغییر نکند ده روز دیگر تغییر خواهد کرد چون سران سازمان به او گفتند اگر از اینجا یعنی اشرف بیرون بروی اعدام خواهی شد، کشته میشوی ارتش عراق تو را میکشد در ایران هیچ امنیتی نداری؟ ولی وقتی به او بگویم برادر دیگرمان علیرضا محمدنژاد که زمان صدام از اشرف خارج شد هم اکنون در کشور سوئد در رفاه کامل زندگی می کند. آرش رضایی: در کمال آسایش آقای محمدرضا محمدنژاد: وقتی به او بگویم برادر دیگرمان رسول که در زمان صدام دو سال قبل از حمله ی آمریکا با هزار مکافات از زندان ابوغریب آزاد و به ایران آمد مقامات کشور حتی هیچ حرفی به او نزدند یک سال و اندی در خانه ی من زندگی کرد بعد با آرامش کامل او را به سوئد فرستادیم و هم اکنون در شهر استکهلم زندگی مرفهی دارد و آسایش کامل هم دارد یک بار هم بعد از رفتن به سوئد به ایران آمده است دو ماه مهمان من بود بعد به سوئد برگشت. وقتی برادرم این حرفها را بشنود با این حقایق مواجه شود آن وقت اگر هم سران سازمان دروغ های زیادی به او گفته باشند جرقه ای در مغزش میزند به تمام دوستان نزدیکش هم در اشرف می گوید که بابا اگر ما از اینجا خارج شویم در آرامش هستیم. به همین خاطر سازمان از ملاقات و یا تماس بچه ها با خانواده ها واهمه دارد.
آرش رضایی: خیلی ممنون
محمدرضا محمدنژاد: تشکر می کنم. ادامه دارد…
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا