کسی و یا جریانی که از ابتدای خلقتش در نیم قرن قبل، شعار تغییر می داد و مردم را تشویق می کرد برای رسیدن به عدالت و آزادی و دنیای بهتر، باید تغییر را در راس حاکمیت جستجو کرد و نه در هیج جای دیگر، این دقیقاً یک امر اپورتونیستی و معکوس گویی است. اگر تغییر برای طبیعت بایسته و لازم است، برای حکومت لازم و واجب است، طبعاً برای تک تک اعضای آن جامعه به ویژه نیروهای تغییرخواه، امری حیاتی است.
همان گونه که تحریریه ایران فانوس طی ماه گذشته تحلیلی ارائه داده بود که فرانسه و همچنین سایر کشورهای اروپایی به دلیل سرمایه گذاری در جنگ و حمایت از جنگ طلبان از این پس ناچار به تغییر در اوضاع سیاسی و مالی و اجتماعی خود هستند، وگرنه اوضاع به همین منوال پیش نخواهد رفت. ولی این یک تحلیل سیاسی بود و ما از تغییر اوضاع فرانسه و یا اروپا، به نفع خود ارزیابی نداشته و به دنبال آن به رقص و پایکوبی نپرداختیم و یک پیروزی دیگر به حساب خود ننوشتیم. ولی فرقه مجاهدین که از تغییر سیاسی فرانسه دوباره به وجد آمده و شروع به رقص و پایکوبی کرده و آن تغییر را به حساب خود نوشت و بالاخره 17 ژوئن سال 2003 را عاملی تعیین کننده در این تغییر برشمرد و به گونه ای به نیروهای روحیه باخته اش در عراق و خارج از عراق غیر مستقیم اطمینان داد که امروز فرانسه و فردا تهران؛ این گونه تحلیلهای آبکی و فرصت طلبانه سالهاست که تنها برای حفظ نیرو به کار گرفته می شود. تغییر، امر مهمی در روند زندگی افراد و جوامع است. تغییر، به فرض اگر در عرصه طبیعت اتفاق نمی افتاد، چه بسا زندگی در روی زمین خسته کننده و یا ناممکن می بود. بنابراین، همانگونه که ما ایرانیها در روز اول سال و در آغاز تغییرات طبیعت، از خداوند آرزوی تغییر درونی خود را داریم، یعنی این که تغییر، امری بایسته و شایسته در زندگی فردی و اجتماعی است. اما این تغییر برای دیگران و به نفع خود نیست. بلکه فرد و جامعه و یا همه و همه به موازات هم، ناچار و ناگزیر به تغییر هستند وگرنه، تغییر برای دیگران و لاتغییر برای خود، یک امر منفعت طلبانه و ناممکن می باشد. کسی و یا جریانی که از ابتدای خلقتش در نیم قرن قبل، شعار تغییر می داد و مردم را تشویق می کرد برای رسیدن به عدالت و آزادی و دنیای بهتر، باید تغییر را در راس حاکمیت جستجو کرد و نه در هیج جای دیگر، این دقیقاً یک امر اپورتونیستی و معکوس گویی است. اگر تغییر برای طبیعت بایسته و لازم است، برای حکومت لازم و واجب است، طبعاً برای تک تک اعضای آن جامعه به ویژه نیروهای تغییرخواه، امری حیاتی است. حال چگونه می شود، سازمانی که برای همه حکومتهای در ایران تغییر می خواست و می خواهد، اما برای خود که بخشی از جامعه ایرانی است، حتی یک هزارم تغییر را نمی پذیرد و به دیگرانی که حرف از تغییر آن سازمان می زنند، آنان را خائن و مزدور می نامد. چگونه است، جریانی با همه انرژی و توان و هزینه های سرسام آور، برای حاکمیت ایران تغییر می خواهد، اما برای ارباب خودش که یکی از سخت ترین و بی رحمترین حکومتهای جهان بود، ایجاد تغییر را مضر بر احوال خود و مردم می دانست. چگونه است، جریانی که در راستای محق جلوه دادن خط و خطوطش، در همه جای جهان به ویژه کشورهای عربی و سوریه، تغییرات را طالب است و تبلیغ می کند، اما طی همه عمرش حتی یک انتخابات آزاد و نظرسنجی اجتماعی به راه نیانداخته است. چگونه است، جریانی که برای حاکمیت سیاسی فرانسه تغییر می خواهد و آن تغییر را به نفع مردم و خودش می پندارد، اما این حق را به مردم و حاکمیت فرانسه نمی دهد که آنان نیز در باب تروریسم، تغییر را خواستار باشند. و به هر حال چگونه می شود، جریانی که هر جا مناسب با منافع و احوال خودش تشخیص داد، شعار تغییر بدهد اما آنجا که به انبوه اشتباهاتش برمی گردد، نباید در چنین اموراتی تغییر خواست. اینها یعنی نفاق و دورویی، اینها یعنی فرقه بسته و لاتغییر. اما با آنچه که گفته شد، شعار و تبلیغات تغییر این فرقه، به گونه ای نیست که دیگران می خواهند و به سود مردم است، بلکه به گونه ای است که تنها با منافع قدرت طلبانه خودش سازگار است و در مسیر به قدرت رسیدن آنان است، وگرنه تغییر در حاکمیت ایران و باز شدن باب گفتگو مابین ایران و غرب، اینها یعنی باز شدن راهی برای تغییرات، تغییراتی که راه جریانات تروریستی و جنگ را خواهد بست. این فرقه، تغییراتی که در هر جای جهان اتفاق بیافتد و راه جنگ و تروریسم را ببندد، باز هم مخالف است.

