کمک 1 میلیون‌ دلاری آمریکا، پاسخ به درخواست رجوی است یا صرفاً یک دهن کجی

پس از شصت روز اعتصاب غذا در چند شهر اروپایی که به روزهای نفس‌گیرش رسیده و فشار حداکثر تبلیغی-سیاسی، بر دولت آمریکا برای نجات 7گروگان‌ زندانی، نهایتاً وزارت خارجه آمریکا بیانیه‌ای صادر کرد که جای تامل دارد. بیانیه‌ای که در ظاهر در جهت حمایت از خواست‌های رجوی است. ولی بلافاصله این پرسش مطرح می‌شود که منظور از این بیانیه چیست، آیا جهت حمایت است یا فقط یک دهن کجی؟ در این رابطه آنرا مرور میکنیم:
وزارت خارجه آمریکا هفته گذشته، طی بیانیه‌ای اعلام کرد «… کمک یک میلیون دلاری خود را برای پرداخت مخارج انتقال ساکنین لیبرتی در صندوقی که به همین منظور در سازمان ملل تاسیس گشته در نظر گرفته است و از سایر کشورها هم خواسته در این حرکت بشردوستانه مهم کمک‌هایی ارائه دهند… از نمایندگی سازمان ملل متحد در عراق، کمیساریای پناهندگی سازمان ملل متحد و دیگر کوشش‌هایی که برای انتقال افراد کمپ به خارج از عراق انجام می‌پذیرد.
تسریع در این انتقال بشر دوستانه بیش از هر زمان دیگری دیده می‌شود.
آمریکا بصورتی فعال از پروسه‌ای به رهبری کمیساریای عالی پناهندگی برای انتقال افراد همکاری می‌کند. آقای جاناتان وینر را بعنوان مشاور ارشد در رابطه با معضل انتقال مجاهدین خلق منصوب کرده است. وی مسئول نظارت بر تلاشهایی است که هدفش انتقال ساکنان کمپ لیبرتی و اسکان دائمی آنها در محلی خارج از کشور عراق در کوتاهترین مدت زمانی است.»

هنوز رجوی در این رابطه موضعی نگرفته است. ولی با نگاه به این بیانیه و عدم پاسخگویی به این بیانیه از جانب رجوی، می‌توان حدس زد که فحوای بیانیه اصلا مورد دلخواه رجوی نیست. دلایلش شاید روشن باشد:
1-    پس از حمله خونین به اشرف، سازمان فعالیتهای گسترده تبلیغی و سیاسی را در کشورهای اروپایی و آمریکایی شروع کرد و همزمان در چند شهر اعتصاب غذایی را آغاز کرد که تا کنون نزدیک 60روز از آن گذشته است و به مراحل نفس‌گیر و کشنده‌اش نزدیک می‌شود. در تمام فعالیت‌های فوق همواره دولت اوباما به خاطر سهل‌انگاری و نادیده انگاشتن مسئولیتش در قبال تعهدی که به ساکنین اشرف داده بود مورد سرزنش قرار گرفته است. همچنین عواقب اعتصاب غذا را هم متوجه آنها می‌کند. این بیانیه علیرغم تمام موارد فوق، نشان از بی‌توجهی کامل آمریکا به خواسته‌های رجوی دارد.
2-    چیزی که رجوی همواره خواستارش بود در قدم اول حفاظت از ساکنین لیبرتی با استقرار نیروهای سازمان ملل و ایجاد دیوارهای حفاظتی دور کمپ لیبرتی بود. در این مورد هم هیچ اشاره‌ای در بیانیه به آن نشده است.
3-    رجوی بارها اعلام کرده بود که هزینه مالی انتقال نفرات به کشور سوم را خود تقبل می‌کند. مشکل پیدا کردن کشوری بود که پذیرای این تعداد نفرات باشد. بنابراین باز کردن صندوق مالی برای انتقال نفرات به خارج صرفاً نوعی دهن‌کجی به رجوی و عدم پاسخ به مشکلات آنهاست. چشم‌انداز هیچگونه گشایشی نیز در رابطه با کشور ثالث پذیرای ساکنان لیبرتی مشاهده نمی‌شود.
4-    رجوی همواره خواهان این بود که آمریکا نقش خودش را بخاطر مسئولیت و تعهدی که از اول قبول کرده بود بازی کند. ولی در بیانیه وزارت خارجه تاکید بر رهبری کمیساریای عالی پناهندگی جهت انتقال افراد شده است و صرفا مطرح ساخته است که از طریق آقای جاناتان وینر ناظر بر پیشرفت کارها باشد.
5-    موضوع آزادی گروگان‌ها که اعتصاب غذا در درجه اول بخاطر آنها شکل گرفت، اصلاً جایی در بیانیه ندارد. که این هم نشان می‌دهد آمریکا نمی‌خواهد با دولت عراق بر سر گروگان‌ها چالش ایجاد کند. چرا که دولت عراق رسما اعلام کرده گروگان‌ها را در اختیار خود ندارد.

بنابراین بی‌توجهی آمریکا به خواسته‌های اصلی رجوی را درحالیکه سیاستمداران آمریکایی حتی در مجلس سنا و کنگره، خواسته‌های رجوی را مطرح می‌کردند، چگونه می‌توان تبیین کرد، ساده‌اندیشانه است اگر تصور شود که دولت آمریکا نسبت به قضیه ناآگاه است. درحالیکه آمریکا برعکس کاملا آگاهانه وارد این قضیه شده است. دلایل آن را شاید بتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1-    اوباما بعد از 35سال به فکر برقراری رابطه با دولت ایران افتاده است. و سعی دارد حداکثر انعطاف را در این رابطه از خود نشان دهد. حالا در باطن چه خیالی در ذهن دارد شاید روشن نباشد ولی تا همین الان کاملاً ذوق‌زده شده و سر از پا نمی‌شناسد. بنابراین در پی بهبود وضعیت فرقه رجوی و مدارا کردن با آنها برنیامده و گوشش را کاملا بسته است. به تعهداتش در آن رابطه وقعی نمی‌نهد. مبادا که آتو دست طرف مقابلش دهد.
2-    اوباما آنقدر درگیر مسائل داخلی و بخصوص اختلافاتش با جمهوریخواهان در کنگره و سنا مشکل دارد، که حتی رشته امور کشور خودش را هم دارد از دست می‌دهد. به لحاظ خارجی هم با افشاگریهایی که بر سر شنودهای امنیتیش برملا شده، کشورهای اروپایی را  کاملاً از خودش ناامید و عصبانی کرده است. در مجموع وضعیت با ثباتی ندارد هر جا را می‌خواهد جمع‌وجور کند، یک جای دیگر وا می‌رود. اما این اوضاع شاید فایده‌هایی هم برایش داشته باشد، چرا که بهانه خوبی دستش داده تا به‌خاطر گرفتاری‌هایش وارد قضایایی که حساسیت‌برانگیز هستند نشود و یا از کنارشان به آرامی بگذرد. یکی از آنها مقوله فرقه رجوی در عراق است.
3-    وزارت خارجه آمریکا برای این که تمام رابطه‌هایش را از سازمان مجاهدین قطع نکرده باشد و از طرف دیگر بگوید صدای شما را شنیدم و دنبال حل و فصل کارهایتان هستم،‌ کمک به صندوقی در سازمان ملل برای خدمت به مجاهدین می‌کند. به این ترتیب پاسخی هم برای طرف دعواهای داخلی خودش پیدا می‌کند که ما هم بر حسب تعهدمان کاری کردیم. اما واقعیت این است که رجوی برای هر یک از فعالیت‌های تبلیغاتی یا حتی سخنرانی‌هایی که برگزار می‌شود و در آن از شخصیت‌های مختلفی از اقصی نقاط جهان دعوت می‌نمایند و همچنین مدعوینی که پول هتل و اقامت و ترددشان پرداخت می‌گردد، چندین برابر این مبلغ را هزینه می‌کند. در ضمن این که هیچگاه سازمان ملل و دبیرکل آن از کشورهای دیگر تقاضای کمک مالی برای حل انتقال ساکنان لیبرتی به کشور ثالث را نکرده است. بلکه همواره در قدم اول خواهان پذیرش ساکنان لیبرتی بوده است. امری که تا کنون محقق نگردیده است.
4-    اوباما شرایط فرقه‌ای و اطاعت‌پذیری نفرات سازمان را از مسئولین خود بطور خاص رجوی می‌داند و اینکه این گروه قبلاً تعداد زیادی را در داخل ایران ترور کرده ‌است و بنابراین این افراد پتانسیل این نوع عملیات را دارند. لذا می‌ترسد اجازه ورود آنها را به داخل خاک آمریکا دهد و در آن ریسک بالایی می‌بیند، لذا سعی می‌کند حتی الامکان این مسئله را با کندی و تاخیر انجام دهد. برای همین حتی از پذیرش 66نفر اهالی زندان لیبرتی که گرین کارت آمریکایی هم دارند امتناع می‌کند.

پس ظاهراً تا اینجا، در بازی بین رجوی و آمریکا، رجوی علیرغم صرف میلیون‌ها دلاری که به جیب سیاستمداران و مقامات جدید و قدیم آمریکا روانه کرده، هنوز بازنده است. چرا که هنوز هیچیک از خواسته‌هایش برآورده نگردیده است. ولی بازی هنوز تمام نشده است. هنوز چشم‌انداز مذاکرات آمریکا با ایران، اعتصاب غذا کنندگان، 7گروگان، زندان لیبرتی روشن نیست. رجوی در سال 2003در یک بندبازی ماهرانه قلاب در حال سقوط صدام را که تا آن موقع در جنگ با ایران قابل اتکا بود به قلاب قدرت غالب یعنی آمریکا عوض کرد که تا آن موقع دشمن شماره یک خلق‌ها به حساب می‌آید و رابطه با آن فقط در فرمول اسارت یا نبرد تعریف می‌گشت.
اما اکنون این ژست انسان‌دوستانه‌ آمریکا که کاملاً فریبکارانه است، اصلا در این بازی نقشی ندارد و صرفا مقداری گردوخاک به پا کرده است. آیا نشانه‌ای از نزدیک شدن آمریکا به ایران نیست. آیا اگر این قلاب بندبازی نیز ناپایدار شود، قلاب دیگری برای جلوگیری از سقوط پیدا خواهد شد. باید منتظر ماند و دید.

جمیل

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا