ستيزه جويان ضدايراني به خانه برميگردند

ستيزه جويان ضدايراني به خانه برميگردند

اسكات پيترسون/ كريستين ساينس مانيتور
بيش از 250 جوان ايراني، از يك گروه مصمم به سرنگون كردن رهبران ايران، به تهران بازگشته اند.
تهران – ايران
31 خانواده ايراني، در حالي كه گل در دست داشتند، ناخن هايشان را مي جويدند، و با نگراني دستهايشان را روي صورتشان مي گذاشتند، در انتظار پيوند مجددي بودند كه خوابش را هم نمي ديدند. آنها در انتظار ديدار مجدد فرزندانشان بودند،‌ كه به ستيزه جويان ضدايراني (كه رسماً توسط ايالات متحده و ايران تروريست شناخته شده اند) پيوسته بودند.
يكي از آنها، حميد خلخالي، نمونه ای كلي است: او پنج سال پيش براي كار به تركيه رفت، اما در آخر از اردوگاه آموزشي نظامي در عراق (تحت حكومت صدام حسين‌) سر در آورد. او توسط مجاهدين خلق، بزرگترين گروه اپوزيسيون ايراني كه تلاش مي كند دولت را سرنگون نمايد، جذب شده بود. اين گروه دو دهه تحت حمايت صدام حسين بود.
اما اكنون رسما از بازگشت آقاي خلخالي استقبال مي شود. او يكي از 250 ستيزه جوي سابق است كه از دسامبر تا كنون به كشور بازگشته اند (اولين آزمون براي عفو عمومي ارائه شده از سوي ايران). حتي در حالي كه بازها در واشنگتن درباره استفاده از اين گروه براي تغيير رژيم در ايران بحث مي كنند، توهم زدايي روزافزون در داخل مجاهدين خلق، و دولت جديد با اكثريت شيعه در عراق كه هيچ نوع تفاهمي با اين گروه ندارد، باعث شده رده هاي اين گروه ستيزه جو كاهش يابند.

در آغوش فرزند:
مهين عمويي، مادر حميد، فكر مي كرد كه پسرش كشته شده. اما وقتي هفته گذشته تلفن به صدا در آمد ماتم او به شادي هوشيارانه تبديل شد. تماس گيرنده با ارائه اطلاعات كمي گفت: مي خواهيم خبر خوبي به شما بدهيم. بياييد و پسرتان را بگيريد.
خانم عمويي مي گويد تا وقتي كه با دسته گل به آمفي تئاتر كوچكي در تهران آمد و با ديگر خانواده هاي ناباور صحبت كرد نمي دانست كه پسرش به مجاهدين خلق ملحق شده بوده است. وقتي نام خانم عمويي را خواندند و او به روي صحنه رفت، با وارد شدن حميد سد احساساتش درهم شكست. عمويي، اشك ريزان، در آغوش پسرش جاي گرفت، صحنه اي كه بارها و بارها تكرار شد.
عمويي، در حالي كه دست در گردن پسرش خود را به او مي فشرد و در نتيجه دسته گل را له مي كرد گريه كنان به حميد مي گفت: خدايا،‌ الهي من فدات شم. تو كجا بودي؟ كجا بودي؟
در حالي كه برخي از بازها در واشنگتن مي خواهند از خدمات مجاهدين بهره ببرند، اين گروه توسط وزارت خارجه به عنوان تروريست طبقه بندي شده، و حدود 3500 عضوش هنوز در عراق هستند. صدام حسين در جنگ خود عليه ايران از آنان به عنوان سربازان پياده نظام خودش استفاده كرد و بعدها براي سركوب شورش هاي ضدرژيم عراق از آن ها كمك گرفت. ماه گذشته نيوزويك با نقل قول از منابع دولت ايالات متحده گزارش داد كه دولت بوش مي خواهد اعضاي سودمند مجاهدين را به عنوان نيروهاي عامل عليه تهران دستچين كرده، به عنوان جاسوس تعليم داده و به ايران برگرداند تا اطلاعات جمع آوري كنند. در حال حاضر، امريكا مي گويد اعضاي باقي مانده در بازداشت حفاظتي در اردوگاه اشرف، در شمال بغداد، به سر مي برند.
حدود 232 نفر در دو گروه طي ماه جاري با كمك صليب سرخ جهاني از عراق خارج شدند. لوكاس پتريديس، يكي از سخنگويان صليب سرخ د رتهران مي گويد: براي ما، اين پرونده يك پرونده بشر دوستانه است. ما اين كار را به خاطر خانواده ها انجام مي دهيم. پيامي كه مقامات ايراني مي خواهند به اردوگاه اشرف بفرستند اين است كه بيش از 250 نفر به ميهن بازگشته اند و اكنون آزاد هستند و تاكنون واقعا چنين بوده است. صليب سرخ ابتدا، قبل از همكاري، تضمين رفتار خوب از جانب ايران را دريافت كرد.
با ريشه هاي ماركسيستي، تفكر سياسي به سبك مائو، و جلسات خودانتقادي كه باعث شد اعضاي سابق، گروه را فرقه بنامند، تاريخچه اين گروه در برگيرنده قتل امريكائيها در ايران در دهه 1970، حمايت از انقلاب اسلامي 1979، و تصرف سفارت امريكا است. مجاهدين، كه در مبارزه قدرت پس از انقلاب باخته بودند، با رژيم به مخالفت پرداخته و يك سري حملات بمب گذاري كه منجر به قتل صدها نفر در اوايل دهه 1980 شد را انجام دادند. آيةالله علي خامنه اي، رهبر ايران، از حمله مجاهدين در سال 1981 جان سالم به در برد اما از يك دست معلول شد.
سال ها، رهبري مجاهدين به اعضا هشدار داده است كه آنها در صورت بازگشت به ايران با مرگ يا زندان مواجه خواهند شد. ديدبان حقوق بشر مستقر در نيويورك، در گزارش سالانه اش در سال 2005 گفته است كه عيلرغم رهنمون هاي جديد در ايران براي متوقف كردن چنين اعمالي در سال 2004، شكنجه و بدرفتاري… دائما براي مجازات ناراضيان داخلي مورد استفاده قرار مي گيرند.
لس آنجلس تايمز، كه هفته گذشته ازداخل اردوگاه اشرف گزارش مي داد، نوشت كه مجاهدين اعضاي جدا شده را ضعيف النفس مي نامد و اين كه اعضاي باقي مانده علاقه اي به بازگشت نشان نمي دهند.
اكثر كساني كه اكنون به ايران برمي گردند براي مدت كوتاهي با مجاهدين بوده اند، و مي گويند هنگام جذب در تركيه گول كار و پول را خورده اند.
بنيامين اسپنداني، يك عضو سابق جوان كه منتظر پيوستن به خانواده اش مي باشد، مي گويد: 100 درصد استرس دارم، اما بعد از چهار سال مي خواهم خانواده ام را ببينم. من براي يك هدف به آنجا رفتم. من مي خواستم كشورم مستقل بماند… اما بعد از آمدن امريكايي ها، مجاهدين براي سرنگون كردن دولت كشورم از امريكائيها درخواست كمك داشتند.
هشدار براي خانواده ها
شاهين ربيعي از يك آژانس نيمه رسمي به نام انجمن نجات كه به بازگشت اعضاي سابق كمك مي كند خطاب به خانواده هاي منتظر گفت: ممكن است انتظار داشته باشيد كه فرزندانتان از پنج سال پيش تا كنون تغيير نكرده باشند. اما چنين نيست. مجاهدين به برخي از آنها گفته بود كه رابطه شان با شما را قطع كنند.
اما براي خانواده هايي كه فرمي را امضا مي كردند‌ (مبني بر اينكه فرزندشان را صحيح و سالم دريافت كرده اند و اكنون مسؤول او هستند) نيز هشدارهايي بود.
دكتر سامي آني، روان شناس، به آنها مي گويد: آنها كاملا معصوم نيستند. آنها مي توانستند به راحتي طي حمله امريكا از عراق فرار كنند، آنها سلاح داشتند. بنابراين بايد قبول كنيم كه فرزندان شما عليه امنيت كشور كار مي كردند. اما آنها بخشيده شدند… آنها شستشوي مغزي شده بودند.
شادي بازگشت به خانه باعث كمرنگ شدن همه نگراني ها مي شود. حميد شاپور، يكي از اعضاي سابق، دستان مادرش را گرفت و صورتش را نوازش كرد، در حالي كه برادرش داود با چشماني پر از اشك در كنار او ايستاده بود. آقاي شاپور مي گويد: نمي توانم خوشحاليم را بيان كنم، هيچ كلمه اي نمي تواند آن را بيان كند. قبل از آمدن امريكائيها اگر مي خواستم بروم، مجاهدین 20 نفر را مي فرستادند تا من را كتك بزنند.
اين بار مادر حميد، دلارام وطن خواه، قسم مي خورد كه ديگر نگذارد حميد از دستانش خارج شوند: اجازه نمي دهم دوباره برود.
________________________
اسكات پيترسون در حاشيه اين گزارش نوشته است: ستيزه جويان سابق مجاهدين خلق هنگام پياده شدن از اتوبوس در تهران، براي پيوستن به خانواده هايشان، ديگر به جنگجويان سرسخت شباهتي نداشتند. آنها كمي شبيه رزمندگان رنجور بودند، اما بيش تر به تيم ورزشي شباهت داشتند تا يك گروه كماندويي. لباس هاي مد به تن داشتند و موهايشان ژل زده بود. در واقع مانند هر جوان ايراني ديگري بودند، از همان نسلي كه به محمد خاتمي رأي دادند اما بعد توهم هايشان از بين رفت. اما اين فقط ظاهر آنها است. به محضي كه دهانشان را باز مي كنند تا درباره مجاهدين در عراق سخن بگويند، ‌كاملا مشخص است كه نقطه نظر كاملا جديدي را به خيابان ها مي آورند. 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا