ماهان عابدین: شکست مجاهدین حتمی است

ماهان عابدین: شکست مجاهدین حتمی است
ماهان عابدين/ آسياتايمز/ 8 ژوئن
گزارش اخير سازمان ديده بان حقوق بشر در نيويورك، كه موارد نقض جدي حقوق بشر توسط گروه اپوزيسيون مجاهدين خلق مستقر در عراق را مستند كرده و محكوم مينمايد، مورد استقبال بسياري از اعضاي اين سازمان بحث انگيز قرار گرفت كه از سال 1991 دائما از نقض شديد حقوق بشر در اردوگاههاي مجاهدين خلق شكايت كرده اند.
مجاهدين خلق اصرار دارد كه بايد حركتي را با حمايت ايالات متحده هدايت كند و آنچه حكومت دموكراتيك مينامد را به ايران بياورد. ماه گذشته، اين گروه يك گردهمايي را سازماندهي كرد كه چندين قانونگذار جمهوريخواه قدرتمند در آن شركت داشتند. اين گردهمايي در سالن تاريخي”كانستيتوشن هال” در واشنگتن برگزار شد و”گردهمايي ملي 2005 براي جمهوري سكولار دموكراتيك در ايران” نام داشت.
از حمله ائتلاف به رهبري امريكا در مارس 2003 به عراق، مكاني كه مجاهدين خلق از سال 1986 در آن قرار دارد، گروه تلاش كرده واشنگتن را متقاعد نمايد كه كليد سرنگون كردن جمهوري اسلامي را در دست دارد. قانونگذاران دست راستي، گروهي از نومحافظه كاران افراطي و افسران بازنشسته نظامي به نام”كميته خط مشي ايران”، و برخي از مسؤولان امريكايي، به خصوص در پنتاگون، كه معتقدند اگر نتوان با حملات نظامي عليه اهداف مشخص، رژيم را سرنگون كرد ميتوان براي كمك به بي ثبات كردن آن از مجاهدين خلق استفاده نمود، در اين امر از سازمان مجاهدين حمايت ميكنند.
گرچه حاميان گروه در پنتاگون تاكنون توانسته اند از چندهزار جنگجوي مجاهدين خلق مستقر در اردوگاه اشرف در نزديكي مرز ايران، در برابر اخراج يا متفرق شدن، جلوگيري كنند اما نتوانسته اند وزارت خارجه ايالات متحده را به حذف گروه از ليست تروريستي اش ترغيب نمايند. مجاهدين خلق در سال 1997، به خاطر حملاتش طي دهه 1970 عليه پيمانكاران نظامي امريكايي و مشاركت در اشغال سفارت امريكا در تهران در سال 1979، در ليست تروريستي قرار داده شد. اتحاديه اروپا نيز مجاهدين خلق را يك سازمان تروريستي ميداند.
بعد از يك سال زورآزمايي بين دو نهاد امريكايي، بالاخره وزارت خارجه و پنتاگون به نوعي آرامش دست يافتند. به اعضاي مجاهدين خلق در اردوگاه اشرف وضعيت حفاظت شده تحت كنوانسيون ژنو اعطا شد. طبق مقالاتي كه در مجلات نيوزويك و نيويوركر منتشر شده اند، از آن به بعد، پنتاگون از تعدادي از اعضاي مجاهدين خلق براي نفوذ به ايران به منظور تلاش براي مكانيابي تأسيسات هسته اي محرمانه ايران استفاده كرده است. در عين حال، طبق گزارش ديده بان حقوق بشر، حدود 300 عضو از عفو در ايران استفاده كرده و به ميهن برگشته اند، و اكنون 3534 عضو مجاهدين خلق در اردوگاه اشرف ميباشند.
با اين فرض كه گزارش ديده بان حقوق بشر يك شكست استراتژيك مهم براي مجاهدين خلق محسوب ميشود، كلا ً تعجب برانگيز نيست كه اين سازمان بحث انگيز و حاميان غربيش تلاش تبليغاتی وسيعي را آغاز كرده اند و اعضاي سابق را به داشتن رابطه با سرويسهاي اطلاعاتي ايران متهم ميكنند. براي درك ظرايف و اهميت گزارش ديده بان حقوق بشر لازم است كه هر دو طرف را مرور كرد.
سازمان بحث انگيز
مجاهدين خلق، از هر نظر، يك سازمان بحث انگيز است. گروه در اواسط دهه 1960 به عنوان يك بخش انشعابي از نهضت آزادي ايران (كه خود از جبهه ملي منشعب شده بود) ظهور كرد. در دهه 1970، مجاهدين به خاطر ترور پنج تكنيسين نظامي امريكايي در ايران بدنام شد. سازمان مشتاقانه از جمهوري اسلامي 1979 استقبال كرد و حتي درباره اشغال سفارت امريكا در همان سال مشتاق تر بود. اما، ناتواني سازمان براي نفوذ در اماكن داخلي قدرت، و نيز سوء ظن رژيم انقلابي نسبت به اين گروه خيال پرست، سرانجام موجب تنش آنها با آيةالله روح الله خميني شد.
از سال 1981 تا 1983، مجاهدين خلق فعاليت خشونت آميز شديدي را عليه جمهوري اسلامي ايران انجام داد، و در اين فعاليتها، بسياري از انديشمندان و مسؤولان ارشد رژيم را حذف نمود. اما سازمان هزينه سنگيني براي اين روند پرداخت.


در واقع، در اواخر سال 1983 شبكه مجاهدين كلا در داخل ايران از بين رفته بود. كل رهبري گروه و بيش از 90 درصد از اعضاي باقيمانده به پاريس پناه بردند، جايي كه گروه دستخوش يك سري دگرگونيهاي عجيب در اواسط دهه 1980 شد.
مجاهدين خلق كه هميشه يك سازمان خيال پرست و گيج كننده بوده، ايدئولوژي مبتني بر ماركسيسم – لنينيسم و مذهب شيعه را ترويج ميكرد. اما در ژانويه 1985 مسعود رجوي، كه مشتاق بود تسلط خود بر سازمان را تثبيت كند، با همسر مرد مورد اطمينان خودش ازدواج كرد و يك”انقلاب ايدئولوژيك” را به جريان انداخت كه براي تبديل مجاهدين خلق به نقطه مقابل رژيم اسلامي طراحي شده بود. نتيجه امر”فمينيزه سازي” وسيع سازمان و قرار دادن زنان، بدون در نظر گرفتن بحث استعداد، در پستهاي بالا بود.
متعاقباً مجاهدين خلق همه روابط درون گروه را ممنوع كرد و به اعضايش دستور داد كه به طور كامل از فردگرايي پرهيز كنند و تمام انرژي خودشان را فداي هدفشان نمايند. با در نظر گرفتن حد نهايي اين دگرگونيها، حتي ناظران هوادار نتوانستند از اين واقعيت چشمپوشي كنند كه”مجاهدين خلق تبديل به يك فرقه منزوي” شده است. اما براي مجاهدين خلق، اين تغييرات به منظور حفظ وحدت سازمان در برابر حملات تبليغاتي و امنيتي پايان ناپذير جمهوري اسلامي ضروري بودند.
ديگر ويژگي بسيار بحث انگيز مجاهدين خلق تصميم اين گروه در سال 1983 براي متحد شدن با رژيم سابق صدام حسين بود. مسعود رجوي در سال 1986 به بغداد رفت و سال بعد تشكيل ارتش آزاديبخش ملي را اعلام نمود. ارتش آزاديبخش ملي در كنار نيروهاي عراقي با نظاميان ايراني جنگيدند، و در نتيجه اعتبار سريعاً در حال كاهش مجاهدين در داخل ايران را كلاً از بين بردند. علاوه بر اين، تعدادي از سازمانهاي عراقي كردي و شيعه، مجاهدين خلق را به همكاري در سركوب انتفاضه مارس 1991 متهم كرده اند. در نوعي وارونگي قابل توجه بخت و اقبال، همان نيروهايي كه مجاهدين در سال 1991 به سركوبشان كمك كرد، اكنون در بغداد در قدرت هستند و بنابراين، دست كم براي اخراج مجاهدين از قلمرو عراق بيتابي ميكنند.
مجاهدين خلق و ناراضيانش
از نظر تاريخي، بيشترين مشكلات مجاهدين خلق با ناراضيان داخليش بوده است. در اواسط دهه 1970، سازمان در نتيجه يك كودتاي ماركسيستي دروني تقريبا از بين رفت. علت اصلي مشكل ِ آميزه نامناسب ماركسيسم – لنينيسم با اسلام بود. در اواسط دهه 1980، موج ديگري از دگرانديشان بحران بزرگي در داخل سازمان ايجاد كرد. اين بار، ناراضيان به رهبري پرويز يعقوبي به”انقلاب ايدئولوژيك” رجوي و فرقه بسيار عجيب شخصيتي وي اعتراض ميكردند.
مجاهدين خلق كه آماده سركوب هرگونه نشانه از نارضايتي دروني بود، ناراضيان خودش را”بريده” و يا”عامل” ميناميد. گروه اول به آن دسته از اعضاي سابق اطلاق ميشد كه به آرامي مجاهدين خلق را ترك ميكردند و اعتراض خود را به صورت عمومي ابراز نمينمودند، و در نتيجه باعث شرمندگي سازمان نميشدند. دسته دوم، و بدتر، به آن دسته از اعضاي سابق اطلاق ميشد كه تصميم ميگرفتند اختلافات خود با سازمان را علني كنند. مجاهدين خلق به عنوان يك سازمان بسيار متمركز، منظم و پر زرق و برق، نميتواند انتقاد هيچ گروهي را قبول كند، چه رسد به اين كه انتقاد از طرف كساني باشد كه قبلا در رده هاي سازمان قرار داشتند، و سازمان آنها را فاقد استعداد و توانايي براي ادامه مبارزه عليه آنچه در يك نابهنجاري تاريخي،”رژيم” مينامد در نظر ميگيرد.
مشكلات مجاهدين خلق با ناراضيانش پس از پايان جنگ خليج فارس در سال 1991، كه ميزبان بعثي مجاهدين توسط نيروهاي ائتلاف به رهبري امريكا به شدت شكست خورد و از كويت بيرون رانده شد، شكل جدي تري به خود گرفت. چندين عضو و هوادار فعال اردوگاه اشرف را در اعتراض به مشاركت مجاهدين در سركوب شورشيان كرد و شيعه پس از جنگ كويت ترك كردند. ورود اين اعضاي سابق به اروپا و تلاشهاي سازمان يافته آنها براي افشاي انحرافات و بدرفتاريهاي سازمان، باعث شد مجاهدين خلق ترور شخصيتي اعضاي سابقش را شدت ببخشد. سازمان حتي يك واژه جديد”بريده مزدور” ابداع كرد تا اعضاي سابق خود را محكوم كند. اين واژه يك منطق ساده داشت، اعضاي سابق بريده بودند چون سازمان را ترك كرده بودند و مزدور بودند چون افشاگريهاي آنان، جداي از صحت، با تبليغات دولت ايران همزمان شده بود.
مجاهدين حتی جلوتر رفت و اعضاي سابق فعال را به رشوه گيري و جذب شدن توسط سرويسهاي اطلاعاتي ايران متهم كرد. اين اتهامات عليه يكي از اعضاي ارشد سابق، سعيد شاهسوندي كه در زمان عمليات شكست خورده مجاهدين،”فروغ جاويدان” در پايان جنگ ايران وعراق به دام افتاده بود، مؤثر واقع شد. پس از دو سال زندان، شاهسوندي آزاد شد و به اروپا رفت. پس از استقرار در آلمان، شاهسوندي علت چرخش نامناسب اوضاع مجاهدين خلق را به تصوير كشيد. جاي تعجب ندارد كه مجاهدين هم ترور شخصيتي بيرحمانه اي را عليه وي آغاز كردند. آنها او را به فرستاده شدن به اروپا از طرف سرويسهاي اطلاعاتي ايران و نيز شركت كردن در اعدام اعضاي زنداني مجاهدين متهم كردند.
اتهام مشاركت در اعدامها وحشتناك بود، ‌اما اثر دلخواه را به همراه داشت. شاهسوندي مجبور به سكوت شد. حدود 15 سال بعد از آن رويدادها، روشن شده است كه اتهامات مبني بر اينكه شاهسوندي با اطلاعات ايران در ارتباط بوده كاملاً بي اساس بوده اند. در حقيقت، اوايل امسال فاش شد كه اشخاص خاصي درون مجاهدين خلق، از جمله محسن رضايي عضو قديمي سازمان (كه بيشتر به نام حبيب شناخته ميشود) طي اين سالها با شاهسوندي در ارتباط بوده است.
گزارش ديده بان حقوق بشر و ناراضيان مجاهدين خلق
گزارش 28 صفحه اي ديده بان حقوق بشر به نام”خروج ممنوع: نقض حقوق بشر در داخل اردوگاههاي مجاهدين خلق” جزئيات نحوه شكنجه، ضرب و شتم و زندان انفرادي اعضاي ناراضي در اردوگاههاي نظامي در عراق، پس از انتقاد آنها از خط مشيهاي گروه يا ابراز تصميم براي خروج از سازمان را توضيح ميدهد. اين گزارش بر شهادتهاي مستقيم چندين عضو مجاهدين خلق، از جمله پنج نفر كه به نيروهاي امنيتي عراق تحويل داده شده و در زمان صدام در زندان ابوغريب بودند،‌ مبتني است. شاهدان از دو مورد مرگ تحت بازجويي توسط عوامل مجاهدين خلق نيز گزارش داده اند.
افشاگريها درباره بازداشتها در داخل اردوگاههاي مجاهدين و شكنجه به دست اعضاي ارشد چيز جديدي نيست و به اوايل آوريل 1991 برميگردد. اما اين اولين باري است كه يك سازمان حقوق بشري معتبر شهادت اعضاي سابق را تأييد كرده و به طيف افرادي كه ميخواهند مجاهدين به بدرفتاريهايش اعتراف نموده و رفتارش را اصلاح كند قوت داده است.
نه فقط اعضاي سابق، بلكه طيف وسيعي از سازمانها و اشخاص ايراني، از جمله كريم لاهيجي (فعال و حقوقدان حقوق بشري ايراني شناخته شده) و فرح كريمي، عضو ايراني الاصل پارلمان اروپا، در سالهاي گذشته به سازمان فشار آورده اند. اما سازمان مجاهدين خلق به جاي رسيدگي به اتهامات معتبر و جدي كه طي 15 سال گذشته عليه اش ابراز شده اند، ترجيح ميدهد منتقدان را”عوامل” و”مدافعان” جمهوري اسلامي بنامد.
سازمان ديده بان حقوق بشر، در فضاي ايدئولوژيكي عجيب و غريب مجاهدين خلق، به خاطر باور داشتن افشاگريهاي ناراضيان مجاهدين، به يكي از عوامل”رژيم خميني” متهم شده است.
از نظر تاريخي، مجاهدين خلق هرگز اثر انتقادپذير بودن از كساني كه سعي ميكند مورد خطاب قرارشان دهد را نديده است. سرنوشت”رهبر ايدئولوژيكي” مجاهدين، مسعود رجوي، در ابهام است. بيش از دو سال از سقوط صدام حسين ميگذرد ولي هنوز يك كلمه از رجوي، كه گفته ميشود در اردوگاه اشرف مخفي شده، شنيده نشده است.
اما درباره اتهامات ابراز شده از جانب مجاهدين چطور؟ (مبني بر اينكه فعالترين اعضاي سابقش، عوامل ضداطلاعاتي سرويسهاي اطلاعاتي ايران هستند). پيش از هر چيز بايد خاطر نشان كرد كه تا به حال هيچگونه شواهد معتبري دال بر وجود رابطه بين هر كدام از اعضاي سابق و اطلاعات ايران منتشر نشده است. در عوض، مجاهدين به”اعترافات” اعضاي سابق قبل از”اخراج شدن” آنها از سازمان متكي است. اما اين اعترافات ِ امضاءشده، ‌قبل از هرچيز، به وجود شكنجه و بازجوييهاي خشونت آميز در اردوگاههاي مجاهدين خلق دلالت ميكنند. مجاهدين خلق همچنين گزارشهايي از منابع ادعایی خودش در داخل دولت ايران منتشر ميكند، كه اتفاقاً به طرز عجيبي با تبليغات خود آنها همزمان ميشود. اينكه اين گزارشهاي”محرمانه”، داراي همه نشانه هاي تبليغات و فريب خبري، در آماتوري ترين حالت خود هستند تعجب برانگيز نيست.
مثلاً نحوه تلاش مجاهدين براي خدشه دار كردن شهرت يكي از اعضاي سابقش، محمد حسين سبحاني، كه هشت سال در سلول انفرادي در زندان مجاهدين سپري كرد و شهادت وي در گزارش ديده بان حقوق بشر از اصلي ترين شهادتها بود، را در نظر بگيريد. مجاهدين خلق ادعا كرد كه منابعش در ايران يك يادداشت داخلي از وزارت اطلاعات ايران را به دست آورده اند كه حاوي اطلاعات زير است:
در گزارش وزارت اطلاعات به تاريخ 20 فوريه 2002، رامين دارامي، يكي از اعضاي حلقه سبحاني، به حاج سعيد، به هادي جديدش، نوشت”بعد از ورود ما به ايران از طريق كانالهاي قانوني (از عراق)، به هتل مرمر در تهران فرستاده شديم و استقبال گرمي از ما به عمل آمد. وقتي در هتل مرمر بوديم، برادر محمدحسين سبحاني رهبر تيم ما بود و بقيه در گروهمان عبارت بودند از علي قشقاوي و طالب جليليان. برادران ما از وزارت اطلاعات هر روز به ما سر ميزدند و مشكلاتمان را رفع ميكردند، و طي اين مدت من با حاج محمد صحبت كردم… اقامت من در هتل 10 روز طول كشيد… طي اين مدت در هتل مرمر بوديم، طرحهاي پيشنهادي شما چندين بار توسط برادر محمدحسين سبحاني در تيم مرور شد و ما از آن مطلع شديم”.
گرچه اين به اصطلاح”افشاگريها” فقط براي مخاطبين منتخب (يعني هواداران مجاهدين خلق) در نظر گرفته شده اند، بعيد به نظر ميرسد كه حتي هواداران سرسخت مجاهدين خلق هم واقعاً اين ارتباطات احمقانه را باور كنند.
در حقيقت ادعا ميشود كه تلاشهاي بي وقفه مجاهدين خلق براي اطلاق برچسب عامل اطلاعات ايران بودن به اعضاي سابق، فعاليت مخفيانه عوامل”واقعي” در داخل سازمان را آسانتر كرده است. در واقع، اطلاعات ايران از هر نظر به شدت به سازمان نفوذ كرده است. سازمان چند بار اين امر را قبول كرده و فهرستهايي از نفوذيها منتشر كرده است.
يكي از موفقترين نفوذيها”محمد عدالتيان” بود ‌كه كل خانواده اش با مجاهدين خلق در ارتباط بود (و برادرانش در زندانهاي ايران اعدام شدند). عدالتيان در هنگام بازداشت در ايران (به خاطر فعاليتهاي مجاهدين خلق)، توسط اطلاعات ايران جذب شد و پس از آزادي از زندان وظيفه يافت به سازمان مجاهدين در عراق نفوذ كند. عدالتيان هنگام تكميل عمليات، سه تن از عوامل مجاهدين خلق را در مرز ايران و عراق كشت و به نزد هادي هاي خودش برگشت. ابتدا مجاهدين خلق گزارش داد كه عدالتيان همراه با سه”رفيق” ديگرش”شهيد” شده است، ‌اما چند ماه بعد عدالتيان در تلويزيون ظاهر شد و عمليات خود را فاش كرد.
از نظر كلي الگوي فعاليت اطلاعات ايران عليه مجاهدين خلق طي 24 سال گذشته، بيشتر نفوذ و خرابكاري بوده، نه فعاليتهاي ضداطلاعاتي جدي. يك علت خوب براي اين امر وجود دارد: مجاهدين خلق از مشكل بي اعتباري شديد در داخل ايران و در ميان نخبگان رسانه اي و سياسي غربي رنج ميبرد. به عبارت ديگر، نيازي به خدشه دار كردن تصوير سازمان، كه هيچ حضوري در ايران ندارد و فاقد مخاطب گسترده غربي است، نميباشد.
نتيجه گيري
حتي اگر ظاهراً اتهامات مجاهدين خلق مبني بر اينكه اعضاي سابقش براي اطلاعات ايران كار ميكنند را قبول كنيم، باز هم مشكل نقض حقوق بشر توسط آنها حل نميشود، چرا كه قطعاً عوامل هم حقوق انساني دارند. علائم شكنجه و بدرفتاري روي بدن اعضاي سابق، كه طي 15 سال گذشته به لابي سازمانهاي حقوق بشري پرداختند تا مجاهدين خلق را رسماً به عنوان ناقض حقوق انسانی ِ نزديكترين افراد به خودش اعلام كنند، وجود دارد.
گزارش ديده بان حقوق بشر پيامدهاي درازمدت مهيبي براي مجاهدين خلق دارد، ‌و حداقل اين سازمان را از عرصه تبليغاتي باز ميدارد. چرا كه همانگونه كه منتقدان سازمان خاطرنشان كرده اند، گروهي كه خودش نقض كننده جدي حقوق بشر است، نميتواند به نحو مؤثر به نقض حقوق بشر توسط دولت ايران اعتراض كند. كلاً گزارش ديده بان حقوق بشر گزارشهاي سال 1994 و 1997 دولت ايالات متحده را كامل ميكند، ‌كه مجاهدين خلق را غيردموكراتيك و تروريست خواندند. تركيب اين طبقه بنديهاي رسمي به معناي آن است كه هر چه هم كه مجاهدين و معدود حاميان غربي اش سخت تلاش كنند تا براي اين گروه مقداري اعتبار خريداري كنند،‌ بارها و بارها با شكست مواجه خواهند شد.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا