عاشورا، نابودي تاريخي دورويان

عاشورا، نابودي تاريخي دورويان

ايران ديدبان
سرود « بنام خدا ای برادر مجاهد برخیز… » در اوائل انقلاب که موسی خیابانی در مورد «عاشورا فلسفه آزادی» در مسجد دانشگاه تهران سخنرانی کرد ، خوانده شد… بعدها هواداران مجاهدین در حالیکه اُورکت نظامی و شلوار سربازی پوشیده و رژه می رفتند این سرود پرشور را می خواندند. در اجتماع مردم جلوی سفارت آمریکا ( در ایام گروگانگیری ) گرچه سعید منبری و ساسان سعیدپور بر وزن نوحه های مشهور اشعاری را با مضمون ضد استعماری می خواندند و جمعیت تکرار میکرد ، اما مجاهدین ( برخلاف سال ۷۰ به بعد ) سینه زنی را باب نکرده بودند و چه بسا دید مثبتی هم به آن نداشتند. آیا سرود « به نام خدا… به نام حسین…» آنتی تز نوحه های مرسوم بود ؟ و آیا دست برنداشتن از سینه زنی و نوحه خوانی که در سیمای آزادی هم دیده میشود و پرسش هائی را بر می انگیزد معنی خاصی دارد ؟ و به درک و شناخت ِ رهبری و « نقطه خارج از خود » راه می بَرد یا تنها برای همگامی با کرور کرور مردمی ست که در تاسوعا و عاشورا سر از پا نمی شناسند ؟ من مجاهد نیستم و جواب این پرسش ها را نمیدانم.*
* * *
نوشته فوق بيان كننده سؤالي است كه در مورد برخي از رفتارهاي مجاهدين وجود دارد و از جانب هواداران اين گروه مطرح شده است. به راستي جواب اين پرسش چيست؟
آيا مجاهدين به عزاداري و سينه زني در عاشورا اعتقادي دارند؟ آيا مجاهدين اساساً عزاداري براي اباعبدالله را قبول دارند؟ امام حسين و ائمه(ع) از چه جايگاهي در تفكر اين فرقه برخوردارند؟
اين واقعيت دارد كه سرودهايي نظير به نام خدا ، به مثابه آنتي تز عزاداري شيعيان تهيه و پخش گرديد. افق نهايي ديدگاه مجاهدين در مورد امام حسين(ع) را هم ميتوان در همان سخنراني عاشورا فلسفه آزادي سراغ گرفت كه حضرتش را يك انقلابي بزرگ كه هدفي جز مبارزه با ارتجاع نداشته است توصيف ميكند!
اوائل انقلاب كه مجاهدين قصد داشتند برداشت خود از اسلام را به عنوان اسلام انقلابي به خورد مردم بدهند و در اين راه ناموفق بودند، رويكرد شيعه به مصائب عاشورا را ارتجاعي و اموي ميدانستند، حتي ائمه را غيرمحتاج به زيارت و عزاداري معرفي ميكردند و با اين بهانه در پي عدم بنيانهاي مراسمي كه سالها براي زنده نگه داشتن عاشورا برگزار شده است، بودند.
در يك نگاه كلي در ايدئولوژي مورد قبول مجاهدين، مفاهيم ديني و ارزشهاي اسلامي و به خصوص ائمه، دستخوش نگاه يكجانبه، متحجر و مصادره به مطلوب ميگردند.
رويكرد مجاهدين به مجموعه دين و مفاهيم آن گزينشي و حذفي است. صرفاً آن جنبه ها و بخشهايي را مورد توجه قرار ميدهند كه در چارچوب تفسير آنها ميگنجد و ميتوانند در راستای تئوريها و اهداف خود، از آن بهره برداري نمايند.
به عنوان مثال احاديث شيعه كه گرانبهاترين گنجينه معرفت و مفاهيم دنيوي و اخروي است كه از ائمه رسيده است را يكسره ناديده گرفته و آن را به طور كامل حذف كرده اند. در عوض برخي حوادث تاريخي قابل تأويل و مشابهت سازي، اعتبار ويژه اي در اين ديدگاه دارد.
قرآن، كتاب الهي اسلام، قرآني كه منبع آن وحي است و اعتقاد به خدشه ناپذير بودن آن جزو مسلمات تفكر شيعه ميباشد، تا 90 درصد احكام و آياتش در اين ديدگاه معطل مانده است!
به جز چند آيه از آيات قرآن عظيم الشأن كه در زمينه جهاد و مسائل تاريخي (كه آن هم در چارچوب اين ايدئولوژي تأويل ميشود) مابقي آيات كه در حوزه اخلاق، خانواده، اجتماع، احكام و… صادر شده به فراموشي سپرده شده است.
در مورد ائمه نيز چنين است. مثلاً هيچگاه مجاهدين از مقام امام سجاد(ع) سخني به ميان نمي آورند و اگر هم گاهي به ايشان اشاره اي ميشود، هدف از عبادت را در نزد ايشان نوعي مبارزه ميدانند.
گرچه شيعه هم اعتقاد به اين دارد كه امام سجاد(ع) عليه حكام جور مبارزه داشته اند، اما اين تنها يك بعد از وجود ايشان بوده است و در مقام امامت، ايشان براي تمام نسلها و در تمام عصرها، پيوند انسان با خداوند از دريچه دعا و عبادت و اخلاق را به يادگار گذاشته اند و از قضا مفاهيمي مانند عبادت و اخلاق نه تنها در ايدئولوژي مجاهدين مغفول است، بلكه مذموم نيز هست.
سخن در اين باب و پیرامون جايگاه دين و معارف آن در ايدئولوژي و مرام فرقه رجوي به درازا خواهد كشيد و از اين رو مجالي ديگر ميطلبد، اما آنچه نبايد ناگفته گذاشت، اين است كه در آيات كتاب الهي، چنين رويكردي به دين نه تنها پيش بيني شده، بلكه خصال و عاقبت قومي كه تفسير به رأي آيات و كافر شدن به برخي ديگر از آيات را جزو اعتقادات خود قرار داده اند را نيز توصيف نموده است.
حال سؤال اين است كه چگونه آنان كه اينگونه شعائر را ارتجاعي و ضدتكاملي ميدانستند، به آن روي آورده و تظاهر به انجام آن ميكنند؟
دلائل تظاهر به عزاداري براي امام حسين(ع) متنوع بوده و ريشه در بحرانهاي تشكيلاتي مجاهدين دارد. اما به طور اخص و آنچه كه قبل از هر عامل ديگري مجاهدين را وادار به اين كار ميكند، نيازهايي است كه در برهه های زمانی، به برخي توجيهات و عوامل انگيزاننده و به خصوص براي مصارف خارج از تشكيلات به آن احتياج پيدا ميكنند.
مثلاً مريم رجوي سال گذشته و در ماه رمضان در مورد صلح امام حسن( ع ) سخن گفت. صرفاً با يك مصرف داخلي و براي توجيه نيروهاي درون فرقه كه بر سر اعلام پذيرش رفراندوم و هم به خاطر تعهدنامه اي كه با امریکا امضاء كرده بودند، به شدت مسأله دار شده بودند. در آن شرايط لازم داشتند كه از صلح امام حسن( ع) سخن بگويند!
راه اندازي تظاهراتي براي عزاداري امام حسين( ع ) در اردوگاه اشرف در سالهاي دهه هفتاد و به خصوص از سال 1371 به اين سو، دقيقاً به خاطر همين نياز فرقه بود.
رجوي از سال 1368 تا سال 1371 مفاهيم فرقه را كلاسه و قوانين ايدئولوژيك و ضداسلامي خود را برقرار نمود.
با مطرح نمودن قضيه رهبري و بحث امام زمان، مفاهيمي را كه قبلاً در مورد بحث انتظار و وجود امام زمان تأويل و تفسير ميشد را به يك باره تشريح نمود و خود را در آن جايگاه قرار داد. اين بحث نيز، هم از نظر پيش زمينه هاي فكري درون مجاهدين و هم تراوشات ذهني رجوي در مقطع 1370، مجال بحث مفصلي در آينده را ميطلبد.
با افشاء مضمون اين بحثها و تعليمات نسبتاً جديدي كه در فرقه رايج گرديد، رجوي چپ روي هاي ابلهانه خود در بازي با دين و مفاهيم ديني در گستره تشكيلات را قبيح تر از آن يافت كه بتواند به آن بعد اجتماعي دهد. از اين رو با فريبكاري در مورد بدعت طلاق در ميان افراد فرقه، آن را به بحث مبارزه و سنت رايج در ساير جنبشها مرتبط دانست و ساير مفاهيم را به كلي منكر شده و براي زدودن آن، دست به حركاتي مانند عزاداري براي تظاهر به اخلاص نسبت به ائمه زد.
البته روش رجوي همانند روش مأمون در برگزيدن لباس سبز كه در آن زمان نشانه خاص علويان بود است. مأمون براي خلع سلاح علويان تن به اين فريبكاري داد، اما هيچگاه اغراق به امامت و حق به غارت رفته علي بن موسي الرضا( ع ) نشد.
رجوي نيز افراد را وادار به تعزيه و عزاداري نموده است، اما هيچكس به ياد دارد كه آنها براي ظهور و فرج اما زمان(عج) دعا كنند؟ چرا كه اساساً اين امر را قبول ندارند، امري كه جزو مسلمات اعتقاد شيعه است.
در همين عزاداريها نيز عمق تفكرات فرقه رجوي به گونه ديگر و با نشاني از يك تطّور فكري متجلي است، ‌چرا كه در ميان نوحه ها از شهادت موسي و اشرف! و مظلوميت مسعود! ميخوانند!!
بايد گفت كه برگزاري مراسم عزاداري نيز رو در روي امام حسين(ع) و با انگيزه هاي تحريف گري و بدعت گذاری صورت میگیرد. اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه مجاهدين همواره با تداعي معاني مرتبط با عاشورا و شهادت و قيام امام حسين(ع)، ‌در نيروها ايجاد انگيزه نموده و به خصوص بحث تخليه رواني افراد را در دستور كار دارند. در فصول ديگر به جز محرم نيز هر از گاهي نيروها را براي تخليه به قبرستاني در اشرف ميبرند. اين نيز جاي تعجب ندارد كه رجوي براي سرپا نگهداشتن نيروها به هر وسيله اي متوسل شود.
همين جا بايد به موضوعي كه شرح مفصلي ميطلبد به اختصار اشاره كرد و آن هم پذيرش شكست ايدئولوژي التقاطي مجاهدين در برابر فرهنگ شيعه است.
رجوي البته با مضاميني ديگر، به اين موضوع اشاره كرده است كه البته مخاطبين وي، آنگونه كه وي اين موضوع را تا اعماق درك ميكند، به موضوع توجه نداشته و آن را مورد تغافل قرار داده اند.
مثلاً در مورد مسأله رهبري يكي از انگيزه هاي اساسي كه رجوي را واداشت قضيه رهبري را مطرح كند و خود نيز به صراحت به آن اشاره ميكرد، موفقيتهاي روح الله خميني در رهبري و به خصوص وفاداري و اطاعت مريدان ايشان بود!!
درك رجوي از مسأله رهبري نيز محدود به ارتباطي صوري و شكلي از اين قضيه بود و اساس و ذات مسأله، كه اعتقادات شيعيان بود را يا نميشناخت و يا نميخواست كه به آن اعتراف كند.
وی در همين رابطه بارها از سوء استفاده جمهوري اسلامي از مفاهيم مذهبي سخن گفته است!!
البته همانگونه كه اشاره شد، براي ورود به مباحث ايدئولوژيك مجاهدين، تطّورات آن در دهه گذشته و بررسي ابعاد گوناگون آن، مقدمات و تبيين دقيق آن، بایستی مشروح سخن گفت و ريشه برخي از مفاهيمي كه در جريان انقلاب ايدئولوژيك مطرح گرديده است را حفره هاي بسي عميقتر از آنچه تا كنون بدان اشاره شده است جستجو كرد و همه جانبه آن را مورد ارزيابي قرار داد. قطعاً بخشي از آن نيز با فروپاشي اين فرقه و در دوران ايزولگي و انزوا و پناهندگي رهبري اين فرقه به دود و مخدرات (همانند اسلافش) برملا و فاش خواهد گرديد.
اما چه در مورد مسأله عزاداري و چه در مورد بحث حجاب كه اين روزها كراراً مجاهدين در اين رابطه مورد سؤال قرار ميگيرند، بايد گفت تمسك مجاهدين به اين امور نشانه بارزي است بر اين واقعيت كه نحله هاي انحرافي و آنها كه در پي مبارزه با فرهنگ و سنن شيعه در جامعه ايران بودند، شكست خورده اند. اين محدود به امروز و سازمان مجاهدين نيز نيست، بلكه از ديرباز مردم هر جريان انحرافي كه در مقابل مذهب آنها قد علم كرده است را حذف كرده اند و در آينده نيز چنين خواهد بود.
همانگونه كه كمونيستها در ايران با مخالفت كودكانه خود با مفاهيم و ارزشهای ديني نتوانستند ره به جايي ببرند، به طريق اولي مجاهدين در تلاش خود براي به انحراف كشاندن اين مفاهيم و بازي با آن هيچ طرفي نبستند. تن دادن به عزاداريهاي شكلي و بفرموده كه هيچ نشاني از معنويت و حزن ندارد و قبل از هر چيز عزاداري براي وضعيت وخيم اين فرقه است نيز اين واقعيت را به اثبات ميرساند.
________________________________
* همنشين بهار. حسين در قلب ملت است. سايت ديدگاه
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا