شاهدی متولد شده در مجاهدین خلق

شاهدی متولد شده در مجاهدین خلق
یاسر عزتی/ سایت روشنا/ بيست و نهم سپتامبر
با سلام به بینندگان عزیز و محترم امیدوارم که مثل همیشه شاداب و موفق و سرحال باشید. گزارشی که امروز برای شما تهیه کردم در رابطه با اجلاس جلسه ای است که 250 نماینده پارلمانهای اروپایی اگر اشتباه نکنم در کشور بلژیک انجام دادند و چند نکته ای که از نظر من مهم بود را برای شما خواستم توضیحی داده باشم. در این جلسه نمایندگان پارلمان اروپایی گفته اند که گزارش دیدبان حقوق بشر که سازمان مجاهدین را به عنوان یک سازمان سکت و یک سازمانی که در جنایات جنگی و فشار روحی روانی و جسمی و شکنجه روی افراد ناراضی اش انجام داده را مورد تحقیق قرار دادند و بعضی هایشان به قرارگاه اشرف رفتند که مجاهدین امروز بهش می گویند شهر اشرف و تحقیقات مورد نیاز خودشان و لازم خودشان انجام دادند و بیانیه دیدبان حقوق بشر را مورد سؤال قرار دادند. و در یک جایی هم مطرح کردند که 12 نفر افراد مشکوکی هستند. در قسمت اول باید بگویم این یک توطئه و یک کار برنامه ریزی شده سازمان مجاهدین بود که بخواهد یک جوابی را در قبال دیدبان حقوق بشر انجام داده باشد، در پیش گرفته و این کار را انجام داده است. به عنوان یک سند و مدرکی که تمام مردم دنیا می توانند ببینندش این است که از بعد از ورود ارتش آمریکا به قرارگاه اشرف ششصد مجاهد از سطوح مختلف از افراد جدید الورود، متوسط و افرادی که بیست سال بیست و پنج سال در سازمان مجاهدین بودند، خواهان جدایی شدند و جدا شدند. سؤال برای من پیش آمده که چرا هنوز مردم دنیا برایشان سؤال ایجاد نشده و حتی نفرات نمایندگان پارلمان اروپایی برایشان سؤال ایجاد نشده که از بعد از ورود ارتش آمریکا چرا ششصد نفر از مجاهدین جدا شدند و چرا این ششصد نفر از قبل از ورود ارتش آمریکا به عراق خواهان جدایی نشده بودند. در یک دید بسیار کوتاه و دقیق مجاهدین از قبل از ورود ارتش آمریکا به عراق صبح تا شب باید می رفتند تانکهایی که بیست سال در انبارهای صدام حسین انبار شده بودند، می رفتند صبح تا شب در گرمای هفتاد درجه عراق تنظیف و سرویس می کردند، باید می رفتند به خودروها و زرهی هایشان و توپ و تانکهایشان رسیدگی می کردند و به کارهای نظامی شان و به کارهای دیگرشان می رسیدند. از بعد از ورود ارتش آمریکا به عراق مجاهدین نه سلاح و نه زرهی دارند و صبح تا شب هم همانطور که ما شاهد هستیم مجاهدین یا دارند می رقصند، آواز می خوانند و کارهای فرهنگی و ورزشی و هنری انجام می دهند. پس ما اگر به این موضوع دقت کنیم، مجاهدین از بعد از ورود ارتش آمریکا به عراق کارهایشان بسیار سبک تر و شاید بهتر بگویم شاداب تر و شیرین تر شده، پس در این شرایط چرا ششصد نفر خواهان جدایی هستند؟ در یک دید دیگر اگر ما نگاه کنیم محمد محدثین در برنامه ارتباط مستقیم حدوداً دو سه ماه پیش بود که گفت ما خواهان بازگشتن سلاح هایمان و زرهی هایمان هستیم. اگر به این موضوع ما دقت کنیم و بسیار حساس باشیم، همانطور که من در گذشته هم گفتم مجاهدین اتفاقاً خیلی هم خوشحال هستند که ارتش آمریکا سلاح هایشان را گرفته، چرا که ما همانطور که در تاریخ تمام مردم دنیا شاهد بودند، مجاهدین با سلاحشان به هیچ جایی نرسیدند، جز از دست دادن نیرو و حتی در عملیات فروغ جاویدان هم که مسعود رجوی این جنگ کثیف و ضد میهنی را در پیش گرفت، حدوداً هزار و سیصد مجاهد جانشان را از دست دادند، هشتصد کودک آواره شدند و پدر و مادرهایشان را از دست داند و هیچ ثمره ای برای مجاهدین صورت نگرفت. پس ما داریم می بینیم که در تاریخ وقتی مجاهدین سلاح داشتند، به هیچ جایی نرسیدند و ابزار و سلاح ها و تانکهایشان یک ابزار سیاسی است. پس وقتی که محمد محدثین می گوید که ما خواهان برگشت سلاحمان هستیم، به طور غیر مستقیم دارد می گوید که ما می خواهیم مبارزه کنیم، ولی این آمریکاست که نمی گذارد. در واقع مجاهدین از خدایشان هم هست که آمریکا سلاح هایشان را گرفته و می توانند این شکست نظامی شان را به دوش آمریکا بیندازند و بروند فعالیت سیاسی کنند. یعنی همان کاری که مسعود رجوی از بعد از عملیات فروغ جاویدان بهش رسید، یعنی کار سیاسی و کار نظامی به بن بست رسیده، یعنی مجاهدین در یک جمله انتظار چنین روزی را داشتند و می خواستند که چنین روزی پیش بیاید که بیایند فقط کار سیاسی را در پیش بگیرند. در یک نکته دیگری اگر ما بسیار به آن دقت کنیم، نمایندگان پارلمان اروپایی رفتند در قرارگاه اشرف که مجاهدین بهش می گویند شهر اشرف تحقیقات مورد نیاز خودشان را انجام دادند. همانطور که در گذشته هم گفتم، چهار تا از بچه های مجاهدین در کمپ آمریکایی ها هستند، یکی شان یکی از دختران مجاهد است که از بچه های میلیشیا محسوب می شود، آزاده بوستانی است که در همین کشور آلمان بوده، یکی شان علی صادقی است که از بچه های میلیشیای مجاهدین است و او هم در کشور آلمان بوده، یکی شان امیر وفا یغمایی است که درگذشته من نامه تکان دهنده و حرفهای تکان دهنده اش را برای شما بینندگان عزیز افشا کردم و پدرش آقای اسماعیل وفا یغمایی عضو شورای ملی مقاومت است که هنوز هیچ کاری را برای فرزندش انجام نداده، یکیشان هم حیدر نقاش از بچه های میلیشیای مجاهدین است. این نماینگان پارلمان اروپایی تحقیق مورد نیاز خودشان را که می رفتند انجام می دادند، سؤال اینجا پیش می آید که چرا نرفتند تحقیقشان را و حتی نرفتند سؤال از این بچه ها بکنند. باید به این موضوع اینطور جواب داد که اصلاً نمایندگان پارلمان اروپایی اطلاعاتی نداشتند که چنین بچه هایی در مجاهدین به دنیا آمدند و در کمپ های آمریکایی هستند و ناراضی هستند. در مصاحبه قبلی همانطورکه مردم اروپا هم دیدند، مجاهدین می آیند و شستشوی مغزی قرار می دهند و همین عمل را آمدند با نمایندگان پارلمان های اروپایی انجام می دهند. یعنی آمدند از دید و از نظر و عقیده و از سمت سیاست خودشان آمدند به افراد پارلمان های اروپایی حرفهایشان را زدند. خیلی جالب است که من باید اشاره ای بکنم هر چند نیاز و ضروری نبود، ولی به عنوان یک سند بسیار کوچک خواستم اضافه کنم علی باقرزاده یکی از بچه های میلیشیای مجاهدین است که حرفایی نسبت به من زده، خود این فرد هم خواهان فرار بوده و بعد از مصاحبه ای که من کردم در جواب هم یک حرفی را نزده، بخواهد این حرف من را لغو کند که نه هیچ وقت خواهان فرار نبوده است. پس این دارد ثابت می کند که وقتی علی باقر زاده نمی آید حرف من را رد کند، این حرف من سندیت و اعتبار داشته است. همانطور که من گفتم، چهار هزار مجاهد هم شاهد این صحنه بودند، پس ما داریم می بینیم که مجاهدین از شیوه های مختلف می آیند افراد را مورد شستشوی مغزی قرار می دهند که خط خودش را پیش ببرد. واقعیت این است که نماینگان پارلمان اروپایی وقتی می آیند یک تحقیقی را می خواهند انجام بدهند، تحقیق را آدم می آید از دوست گوش می دهد، از دشمن گوش می دهد و از نفر بی طرف هم گوش می دهد. در یک دادگاه قاضی وقتی که بهش گفته می شود که فلان نفری آمده جرمی را انجام داده و یا فلان نفر آمده کسی را به قتل رسانده قاضی همان لحظه که نمی آید و قضاوت را در پیش بگیرد. می آید و متهم می آورد و از آن هم سؤال می کند و شکایت کننده هم می آید باید بیاید و سندش را در دادگاه نشان بدهد. در صورتی که نفرات پارلمان های اروپایی آمدند فقط و رفتند از سمت مجاهدین حرفهایشان را شنیدند و تحقیقاتشان را کردند. این را که بهش نمی گویند تحقیق. چون مجاهدین خودشان سوژه جنایت جنگی هستند، خودشان سوژه بحث روز مجامع بین المللی هستند که به عنوان یک سکت، به عنوان یک فرقه، به عنوان یک سازمان تروریستی که افراد را سالهای سال تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه قرار می دادند و این افراد را به زور نگه می داشته اند. پس تحقیق 250 نفر نماینده اروپایی را ما اصلاً یک سند حساب نمی کنیم، بلکه این را به عنوان یک شستشوی مغزی محسوب می کنیم که سازمان مجاهدین چطور می آید افراد را فریب می دهد. در قسمت آخر هم خواستم به یک موضوع بسیار بچگانه و یا شاید بگویم بسیار کودکانه و شاید بیشتر از کودکانه اشاره کنم. افراد پارلمانهای اروپایی میگویند که دوازده نفر افراد مشکوک هستند. من در جواب می گویم چرا شما می گویید دوازده تا، من با پنجاه تا، با صد تا، با هزار تا هم افراد مشکوک موافقت می کنم. افراد مشکوک چه ربطی به تاریخچه جنایت سازمان مجاهدین دارند؟ ممکن است افراد مشکوک در همه جا وجود داشته باشند و شاید هم باشند. من چیزی را نفی نمی کنم و چیزی را هم نمی پذیرم، ولی واقعیت این است که یک تاریخچه ای بوده، یک جنایتی انجام شده و افراد مشکوک به واقعیت هیچ ربطی ندارند. واقعیتش این است که من از سمت خودم به عنوان کسی که در مجاهدین به دنیا آمدم، همیشه حرفهایم را با سند، با مدرک، با شاهد مطرح کردم و افراد مشکوک هم که در این اجلاس مطرح شده اند، اصلاً به واقعیت ربطی ندارند. واقعیت این است که افراد ناراضی در این سالیان با نداشتن امکانات آمدند و افشاگری های بسیار گسترده ای را انجام دادند که واقعیتش این است که کاش این افشاگری بسیار گسترده تر می بود که من در هفت سال گذشته این افشاگری به گوشم می رسید و به عراق نمی رفتم. در یک سند دیگری که خواستم افشا کنم در کتابی که آقای مهندس علی اکبر راستگو کتابی به اسم مجاهدین خلق در آئینه تاریخ نوشتند، در صفحه 62 در شماره 142 نوشته شده یاسر عزتی فرزند حسن یا نریمان(چون در قرارگاه اشرف به پدر من می گفتند نریمان) وضعیت فعلی، احتمالاً در رمادی است. این کتاب در سال 1381 نوشته شده وقتی گفته می شود که من در رمادی هستم، یعنی در کمپی که کردها در آن وجود دارند، به وضوح دارد می گوید که از دو سال پیش یعنی دو سال قبل از فرار من افرادی که در اروپا بودند اطلاع بهشان رسیده بود که من خواهان جدایی هستم و وقتی که نوشته شده که من در رمادی بودم، یعنی دارد می گوید که من در قرارگاه اشرف حضور نداشتم. در یک جمله این اثبات می کند که وقتی من می گویم چهارده ماه در خروجی انفرادی بودم، این دارد این را ثابت می کند. چرا که من در روزی که در زمانی که ارتش آمریکا وارد عراق شد و در کمپ قرارگاه اشرف آمد با افراد اف بی آی هم مصاحبه ای داشتم، با افراد وزارت خارجه آمریکا هم مصاحبه ای داشتم، یعنی این دارد ثابت می کند که من در رمادی نبودم. بلکه در خروجی بودم و دو سال قبل از فرار من افرادی که در افشاگری مجاهدین فعالیت سیاسی داشتند، این اخبار بهشان رسیده شده و این را آمدند برای مردم افشا کردند و کتاب نوشتند. در آخر سر خواستم نکته ای را به مریم رجوی بگویم. خانم مریم رجوی! اتفاقاً من تنها کسی هستم از افراد ناراضی که اتفاقاً از این جلسه ای که 250 نماینده پارلمان اروپایی برگزار کردند و حرفهایی را زدند، بسیار خوشحال هستم. چرا که روزی برای افراد پارلمان های اروپایی واقعیت افشا خواهد شد و این افراد هم از کارهایی که شما پشت صحنه با این نفرات انجام دادید می آیند و حرفهایی را می گویند و حتماً هم شکایتهایی را از شما خواهند کرد. پس این را من یک پیروزی می بینم و خیلی هم از این اجلاس خوشحال شدم، چرا که واقعیت برای مردم دنیا روزانه بیشتر و بیشتر افشا خواهد شد. امیدوارم هستم که وظیفه ملی ام را به نحو احسن انجام بدهم، همانطور که من گفتم ولی سازمان مجاهدین حرفهای من را جدی نگرفته بود، روزانه مجاهدین برای مردم ایران هر کاری بکنند یک کاخ بر سرشان خراب می شود و افشاگری بر علیه مجاهدین روزانه گسترده تر انجام خواهد گرفت.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا