13 آبان و مجاهدین از منظر دیگر

13 آبان و مجاهدین از منظر دیگر
امید پویا/ سایت مجاهدین
سیزده آبان صرفنظر از هر قضاوت و موضعی تا آنجا که به نقش سازمان مجاهدین و مواضع آنها بر می گردد پدیده ای قابل مطالعه برای امریکا و غرب و هر تحلیلگر منصف سیاسی محسوب می شود. اینکه مجاهدین می کوشند نقش خود را در این مورد انکار کنند ، به گمانم از هر حیث قابل بررسی و بازنگری است. در اینکه بسیاری از جریانات سیاسی موازی در آن زمان بنا به ضرورت در صف حامیان این واقعه برآمدند تردیدی نیست. کما اینکه مجاهدین بارها در توجیه حمایت از این اتفاق و جلب حمایت امریکا اعتراف کردند در آن شرایط برای جا نماندن از شور سیاسی مردم ناگزیر به حمایت بوده اند اما در ماهیت امر هیچ سازگاری با این حرکت نداشته اند. در این رابطه به نقل از مجاهدین در کتاب دمکراسی خیانت شده می خوانیم،
با توجه به احساسات ضد امریکایی ناشی از حمایت امریکا از شاه ، رژیم سعی کرده بود که مجاهدین را مجبور نماید که بطور رسمی با گروگان گرفتن دیپلماتهای امریکایی مخالفت نمایند و در نتیجه بتوانند مجاهدین را عروسکهای امریکا بخوانند. اتخاذ چنین موضعی می توانست به منزله دادن چک سفید برای سرکوبی سراسری باشد که رژیم در سر داشت. (1)
پذیرش و یا نفی این ضرورت را الزاما باید در شعاع اهداف استراتژیک مجاهدین در همان زمان بررسی کنیم.
کما اینکه مجاهدین در همان زمان ملاقات مهندس بازرگان نخست وزیر وقت با برژنسکی وزیر امور خارجه امریکا در مجمع سازمان ملل را به شدت مورد حمله قرار داد و بخشی از حاکمیت که تلاش داشت از موضع دیپلماسی به بحران موجود خاتمه دهد در برابر جریانی که عمدتا مجاهدین جریان سازی آن را هدایت می کردند ایزوله و در نهایت از مدیریت سیاسی حذف شد.
از این منظر مواضع سازمان اساسا و از بنیان بر نوعی خصلت پراگماتیسمی بنا شده است. به این معنی که هیچ اصولی خارج از منافع تشکیلاتی نمی تواند صحت و درستی و صداقت مواضع را تضمین کند. از این زاویه و حتی بنا بر پذیرش این فرض محتمل از جانب مجاهدین مسئله 13 آبان کماکان می تواند به عنوان نمونه و مثال در ارزیابی مستمر مجاهدین از سوی غرب و امریکا مورد مداقه قرار گیرد. شاید برای غرب این فرض محتمل شود که مجاهدین عمیقا دچار استحاله و دگردیسی در مولفه های ایدئولوژیک و غرب ستیزانه خود شده اند. شواهد و قرائن بسیاری علی الظاهر بر این فرض صحه می گذارد. از توجیه و تحریف تاریخچه سازمان گرفته تا انواع جرح و تعدیل در متون تشکیلاتی و جمع آوری آنها از دسترس و تلاشهای شبانه روزی برای متقاعد کردن این معنی که آنها متاثر از هژمونی رهبری دینی آیت الله خمینی ناچار بوده اند مواضع ایشان را در خصوص حادثه سیزده آبان بپذیرند. اما تنها با استناد مواضع به غایت چپ روانه مجاهدین در آن دوران می توان به صحت این ادعا رسید. مطالبه اصلی مجاهدین از مسئله 13 آبان بسط این شور اجتماعی اجتناب ناپذیر به یک رودرویی نظامی با امریکا بود. در تمام مواضع رهبران دینی در خصوص این اتفاق چیزی جز مطالبه حقوق مشروع و بلوکه شده ملت ایران دیده نشد. اساس این واکنش متاثر از سیاستهای تحریک آمیز امریکا در قبال تحولات سیاسی و انقلاب سال 57 ایران و خسارات جبران ناپذیر امریکا به منافع سیاسی و اقتصادی ایران بود. اجحافهایی که خود امریکایی ها نیز بعضا به اشتباه بودن آن اشراف و در پاره ای از موارد از جمله مورد دخالت در کودتای 28 مرداد از ملت ایران عذر خواهی کردند. واقعیت این است که مطالبات رهبران دینی ایران و خواست آنها هیچگاه بر سوق احساسات ملت برای رویارویی صرف نظامی با امریکا تنظیم نشده بود. برای آنها تنها اعاده حقوق تضییع شده در اولویت قرار داشت. اما مجاهدین در آن شرایط تلاش می کردند از این موقعیت در جهت تشدید و رودرو قرار دادن امریکا و ملت ایران بهره برداری کنند.
نکته قابل مطالعه و تعمق در این خصوص شکاف و فاصله مواضع سازمان در آن زمان و اکنون است. اینکه به هر حال کدام یک از این مواضع را می توان در محاسبات ، استراتژیک و کدام را تاکتیکی تلقی کرد. تجربه های پشت سر به ما می گوید که مجاهدین در نوع خود پدیده ای منحصر هستند. برای آنها اصول و مانیفست تشکیلاتی تا زمانی واجد مشروعیت و راهبردی است که با منافع تشکیلاتی و نزدیک شدن به اریکه قدرت سازگاری داشته باشد. در واقع اتخاذ هر مشی و سیاستی به شرایط سیاسی و تعاملات بین المللی بستگی دارد. آیا پذیرش این فرض بر این معنی است که در صورت احتمال به قدرت رسیدن مجاهدین موضوع غرب ستیزی و امریکایی ستیزی مجاهدین منتفی است؟ با مرور تاریخجه سازمان و نفس موجودیت آن پذیرش این فرض غیر عقلانی است.
دلیل دیگر بر بی اعتباری این فرض مواضع متناقض سازمان است. مجاهدین در مناسبات درون تشکیلاتی کماکان خود را دشمن شماره یک امریکا تلقی می کنند، و حتی در این راستا برای باقیمانده مارکسیستهای ضد امپریالیست فرضیه می بافند که راه رسیدن به جامعه آرمانی آنها نیز کمابیش از مسیر مجاهدین می گذرد. آیا اینکه مجاهدین به مارکسیستهای اپوزیسیون تعلیمات مارکسیستی می دهند در نوع خود اعلام نوعی برائت و دفاع از مواضع به اصطلاح ضد امپریالیستی گذشته است ؟!!. اما آیا می توان بر فرض پذیرش این توجیهات مجاهدین را کماکان از موضع یک نیروی ضد امریکایی بررسی کرد. به اعتقاد ما این گمانه زنی ها مشکلی از بحران موجود در سازمان مجاهدین که همان ابتلای زمینگیر به بیماری و خوره پراگماتیسم است حل نمی کند. مجاهدین در حال حاضر نه یک گروه آرمانگرا ضد امریکایی هستند و نه یک جریان سیاسی به ظاهر دمکرات که برای اعاده دمکراسی و آزادی و حقوق بشر مبارزه می کنند. آنچه هستند بسته به این خواهد بود که در آینده چه پیش خواهد آمد. همان گونه که مجاهدین سال 58 و در زمان اتفاق 13 آبان به اعتراف خودشان محصول شرایط آن زمان بوده اند و بعضا مجاهدین امروز معلول و محصول شرایط امروز جهان و ارزیابی محاسبه رسیدن به قدرت ، آینده آنها نیز صرفنظر از هر ادعایی در موضوع اعتقاد به دمکراسی و آزادی و حقوق بشر و دهها ادعای ریز و درشت دیگر به این بسته خواهد بود که از چه موضع حرف می زنند. موضع قدرت یا موضع کسب قدرت و یا موضع حفظ موجودیت. کمااینکه در شرایط کنونی از موضع ضعف و صرفا حفظ موجودیت تشکیلاتی تلاش می کنند. سخن آخر اینکه مواضع متضاد سازمان مجاهدین در رابطه با وقایع 13 آبان برای همیشه می تواند یک نمونه و مابه ازاء تاریخی باشد برای اثبات این معنی که مجاهدین نه یک جریان سیاسی آرمانگرا هستند و نه نقطه قابل اتکایی برای اپوزیسیون و امریکا و غرب ، آنها همیشه و در همه حالت مشغول تست زدن شرایط برای تحقق اهداف ناپیدای خود هستند.
———————————
1- نشریه نیمروز چاپ خارج از کشور ، شماره 307، تاریخ 19/12/1373 و کتاب دمکراسی خیانت شده بخش حمایت از اشغال سفارت امریکا نوشته محمد محدثین. انتشارات خارج از کشور.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا