بقایای رجوی، سرگردان در پی سراب
ایراندیدبان
برای برخی این ابهام و سؤال وجود دارد که چرا علیرغم امکان فعالیت برای مجاهدین در کشورهای غربی و وجود پایگاهها و ستادهای عملیاتی آنان در این کشورها، این همه انرژی برای خارج ساختن نام خود از لیست گروههای تروریستی مصروف میدارند تا آنجا که تلاش برای رسیدن به این هدف، محور اصلی فعالیتهای آنان را تشکیل میدهد.
البته وجود برخی محدودیتها در غرب، کم و بیش انگیزهای برای این تلاش میتواند باشد، ضمن این که باید محدودیت اصلی که محرک تلاشهای مضاعف باند رجوی در این جهت است را سقوط صدام و از دست دادن حمایتها و پشتیبانیهای وی از مجاهدین دانست.
اما سابقه ی کوشش مجاهدین در این راستا به سال 1995 که برای اولین بار از سوی دولت امریکا، رسماً در لیست گروههای تروریستی قرار داده شدند، برمیگردد و حتی پیش از آن در سال 1991 در واکنش به اطلاعیهی رسمی وزارت خارجه امریکا (در زمان دولت ریگان) که آنها را تروریست معرفی نموده بود.
به طور کلی، دو تابلو میتوان برای انگیزههای مجاهدین از تلاش در این مسیر ترسیم نمود.
تابلو اول:
1- مجاهدین اذعان دارند که حضور در لیست گروههای تروریستی، مانعی برای به رسمیت شناخته شدن از سوی کشورهای غربی و بهخصوص امریکا است.
2- اهمیت به رسمیت شناخته شدن از سوی غرب، ناشی از برداشتی است که غرب را دستاندرکار فعالیت جدی و پیگیر برای براندازی حکومت ایران میداند.
3- غرب را رقم زنندهی اصلی آیندهی سیاسی ایران و سایر کشورهای جهان میدانند که در کلیهی کشورها به عنوان فعال مایشاء عمل مینماید.
4- نقش تعیین کنندهی استعمارگران که پس از انقراض قاجاریه در ایران، تمامی امور را در دست داشتند و با پیروزی انقلاب بر هم خورد را به رسمیت شناخته و آن را معتبر میدانند.
5- از این رو، انتخاب یک گروه به عنوان آلترناتیو از سوی غرب را جایگزین بیچون و چرای حکومت فعلی میدانند، ولو این که هیچ اعتباری نداشته باشد.
سیاستهای دولت بوش و تعاملاتی که با گروههای معارض افغانستان و عراق برقرار نمود، مجاهدین را برای به رسمیت شناخته شدن از سوی امریکا حریصتر نمود و آن را امری در دسترس قلمداد نمودند.
تابلو دوم:
1- دولت امریکا رسماً هیچیک از گروههای اپوزیسیون ایران را به رسمیت نمیشناسد و حتی در اظهار نظرهای گاه و بیگاه، آنها را بیاعتبار و ضعیف معرفی مینماید، امری که ناشی از عدم حضور یک گروه قدرتمند در میان مخالفین ایران میباشد. حرکات فرمالیستی مجاهدین و قدرت نماییهای پوشالی آنها، کوششی سازمان یافته از سوی آنها برای انتقال تصویری مخالف این برداشت به غرب را نشان میدهد.
2- امریکا کماکان بر گزینهای دموکراتیک! برای آلترناتیوسازی تأکید دارد و در تعیین حد و رسم آن، همواره مجاهدین را خارج از دایرهی چنین برداشتی دانسته است. این موضوع به شدت مجاهدین را از پیشی گرفتن رقبای سلطنت طلب و یا طیفهایی در داخل کشور نگران و مضطرب ساخته است و هر چه سریعتر میخواهند با برداشتن مانعی همچون قرار داشتن در لیست گروههای تروریستی، خود را به کانون قدرت تصمیم گیرنده نزدیک کنند و جانشینی خود را تثبیت نمایند! مجاهدین فعالیت گسترده علیه برخی جریانهای داخلی و سر دادن شعاری تحت عنوان این که از درون حکومت ایران گزینهی مناسبی برای غرب خارج نخواهد شد را بر هم زنندهی میزی میدانند که بیحضور آنها چیده شده است.
اما واقعیت این است که از سال 1995 که مجاهدین در لیست گروههای تروریستی قرار گرفتهاند، دولت امریکا تعاملات خود را در پوششهای فرهنگی و حقوق بشری با گزینههای مورد نظر خود برقرار نموده و ادامه داده است و از این حیث مجاهدین را میتوان یک دهه عقبتر از سایر رقبا دانست که هیچ زبان مشترکی بین آنها و غرب وجود ندارد. به نظر هم نمیرسد که غرب با توجه به تحلیلی که از صحنهی سیاسی ایران دارد، بخواهد در این دیدگاه خود تجدیدنظر به عمل آورد و اگر هم تجدیدنظری در این راستا متصور باشد، به سمت سایر رقبای مجاهدین است و نه شریک گردانیدن یک دار و دستهی تروریستی به گزینههای موردنظر امریکا!
ارزیابی صحیح از دست و پا زدنهای شبانه روزی مجاهدین برای خروج از این لیست و طنازی در برابر غرب، صرفاً در این کادر معنا میدهد و حیاتی بودن این خروج برای مجاهدین را آشکار میسازد.
اما باید گفت اصیلترین و واقعیترین تابلو که تاکنون سرنوشت مجاهدین را رقم زده است، تابلو موجود در صحنهی سیاسی ایران است که بر اساس آن، مردم ایران هرگونه دخالت بیگانه و تصمیمگیری خارج از مرزها را مردود دانسته و قاطعانه در مقابل آن ایستادهاند. از این رو میتوان گفت که بقایای فرقه رجوی به تشنهای میمانند که هر روز سرگردانتر به دنبال سرابی هستند که عطش آنها را بیشتر خواهد نمود و ذرهای از تشنگی آنها را کم نخواهد کرد.