
از مقاومت سازمان یافته تا الهام بخشی سورئال!
ایراندیدبان
اصل ماجرای 18 تیر 78، صرف ِ نظر از ماهیت و تحلیل محتواییاش، مؤید بلاتردید عدم نقشآفرینی مجاهدین در شکلگیری ، تشدید و ادامهی آن است. آنچه را که امروز مجاهدین در تبلیغاتشان از آن بهعنوان قیام 18 تیرماه یاد میکنند، حرکتی بود که در ابتدا بهدلیل تجمع مخالفت آمیز با تعطیلی روزنامهی سلام که وابسته به اصلاح طلبان بود، مورد مخالفت مجاهدین قرار داشت.
از آنجا که هر حرکت آنارشیستی، آشوبگرانه و بیریشه مورد استقبال مجاهدین قرار میگیرد، پس از به آشوب کشیده شدن آن تجمع، تا به خود بیایند که شاید از آن به نفع خود استفاده کنند، درگیریها پایان یافت.
بعد از آن مجاهدین سعی کردند با انجام عملیاتهای کور تروریستی، بهنوعی خود را به 18 تیر آویزان کرده و آن اتفاق را بهنفع خود سرقت کنند، اما در آن نیز ناکام ماندند و عملاً باعث خط کشی عمیق میان خواستهای صنفی و سیاسی ِ درون جامعه با حرکتهای آنارشیستی و تروریستی خود شدند و خاطرهی آنها بهعنوان ستون پنجم که پس از جنگ در ذهنها کمرنگ شده بود را بار دیگر با نقش ضداجتماعی و هرج و مرج طلبانه که هیچ خریداری در ایران ندارد، احیاء کردند. نقشی که در اوج خود، در ماجرای جاسوسی هستهای مجاهدین به نفع اسراییل، مورد تنفر تمامی اقشار و لایههای اجتماعی و بهخصوص دانشجویان قرار گرفت.
اما امسال مجاهدین یک سناریوی تبلیغاتی را بدون توجه به آنچه در جامعه روی میدهد به نمایش گذاشتند. *
استراتژی مجاهدین این است که جامعه را ملتهب نشان دهند و نشانهایی از اعتراضات، درگیریها و تظاهرات که هیچ ناظری به غیر از آنها قادر نیست آن را ببیند را به طرف حسابهای غربی خود منتقل کنند و سپس ارتباطی بین خود با آن حوادث برقرار سازند تا بهاصطلاح نقش هدایت کنندهی خود را القاء کرده و حمایت کسب کند.
شاید این تاکتیک شیادانهی تبلیغاتی ریشه در مالیخولیای ذاتی فرقهی رجوی و توهمهای سال 1360 دارد که مردم را منتظر حرکت مسلحانهی خود تصور میکردند و یا هنگامی که در سال 1367با پشتیبانی صدام به خاک ایران حمله کردند، معطل استقبال گستردهی مردم بودند، اما پس از آنکه طی این سالها دهها بار با مغز به دیوار واقعیات برخورد کردند، باید دستگیرشان شده باشد که حرکتی که مورد حمایت مردم نباشد و جایی در میان تودهها نداشته باشد، نه تنها موفق نخواهد شد، بلکه حتی مورد قبول سرویسهای جاسوس و مزدور پرور نیز قرار نخواهد گرفت.
غربیها بارها و به صراحت (هم در مذاکرات رویارو با مجاهدین و هم هنگام اظهار نظر در مورد مسألهی ایران) اعتراف کردهاند که صدایی از داخل ایران نمیشنوند. از سویی دیگر بسیج تودهای شکل گرفته پیرامون حاکمیت – همانگونه که این روزها در سفرهای استانی رییسجمهور ایران، همهی گزارشگران اوضاع ایران میبینند و گزارش میکنند – واقعیتی غیرقابل انکار است.
اما مجاهدین از آنجا که توان تغییر اوضاع را ندارند، یکجانبه و توهم گرایانه، در بوق خود میدمند. و البته راز انزوای روزافزون آنها را نیز باید در همین چشم بستن بر واقعیتها جستجو کرد.
از این فراتر، رهبران خودفریب و عقب ماندهی مجاهدین برای این مالیخولیای خود، توجیههای خنده آور و مضحک سرهم میکنند که البته مورد مصرفی جز برای اعضای بیخبر آن ندارد.
مریم رجوی در پیامی به مناسبت 18 تیر، با تلاش برای رنگ و بوی اجتماعی دادن به بحرانهای دامنگیر گروهش، همزمان که یکی از مضحکترین این توجیهات را بار دیگر مطرح میکند، بیاعتباری ادعاهایش را نیز بهنمایش میگذارد. وی میگوید:
« آنها نتوانستند پیكاری را كه الهام بخش اعتصابها و اعتراضهای دانشجویان، زنان، جوانان و كارگران ایران است، از بین ببرند و امروز بیش از هر زمان دیگر اثبات شده است كه مشی و مسیری كه شهر اشرف تبلور آن است راهنما و فراراه دانشجویان و جوانان مجاهد و مبارز، و طریق آزادی است.
بیانیه تاریخی پنج میلیون و دویست هزار عراقی شریف در همبستگی با مجاهدین، گویای موقعیت پیروزمند شهر اشرف و مشی و اراده آزادیبخش آن است. دقیقاً به همین دلیل، آخوندها از هیچ جنایت برای تشدید اختناق فروگذار نمیكنند. زیرا میدانند كه آرمانی كه چنین حمایت و همدردی عظیمی در میان ملت عراق برانگیخته در ایران بدون اختناق در چه مقیاسی تودههای میلیونی را مجذوب خود خواهد كرد و چه سیلاب بنیانكنی برای محو مظاهر استبداد از سراسر ایران به راه خواهد انداخت. »
مجاهدین میدانند که واقعیات درون جامعهی ایران کاملاً برخلاف تحلیلها و ادعاهای آنان است، از این رو به بندزنی روی آورده و خود را الهام بخش اعتصابها و اعتراضات معرفی میکنند!
این ادعا اگر چه بارها و به مراتب از ادعای وجود یک مقاومت سازمان یافته پایینتر و کم اهمیتتر است، اما در نقض آن از همان ادلهی مردود دانستن وجود چنین سازماندهی باید استفاده کرد و آن اینکه چرا در هیچ کدام از این تجمعات و اعتصابها نام ونشانی از مجاهدین نیست؟
مگر معنای الهام بخشی این نیست که لااقل اشارهای به مجاهدین بشود، پس چرا حتی دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین نیز از دروغ بافیهای چند سال پیش که مدعی میشد به نفع رجوی و ارتش بهاصطلاح آزادیبخش شعار داده شده است عقب نشینی کرده و شعارهای واقعی این تجمعات را اعلام میکند؟
وانگهی مریم رجوی پس از 25 سال دروغگویی در مورد تأثیر اجتماعی و داشتن پایگاه مردمی، اعتراف میکند که حمایت عراقیها (البته به زعم او) از مجاهدین اثبات میکند که اگر مجاهدین در جامعهی ایران حضور داشته باشند میتوانند مردم را به خود جذب کنند!
علیرغم این آسمان و ریسمان بافتنهای مریم رجوی که در گرداب بحرانهای لاعلاج به هذیان گویی افتاده است، باید گفت مجاهدین از قضا به خوبی و با حداکثر توانایی توانستهاند خود را به مردم ایران بشناسانند. مردم ایران حضور پررنگ دار و دستهی رجوی را در ترورهای خیابانی، جاسوسی برای صدام، خوش خدمتی برای اسراییل در قضیهی هستهای و… را به تمام وجه مشاهده کردهاند و از همین رو است که حتی گروههایی که با اصل حاکمیت نیز مسأله دارند، باعث سرافکندگی و شرم خود میدانند که بخواهند نامی از مجاهدین ببرند.
________________________
* برگزاری اینگونه نمایشها از سوی مجاهدین، ناشی از احتیاج مبرم آنها به چنین تبلیغاتی است که از یک سو نیروهای تحت سانسور در اشرف را برای ماندن در عراق و اردوگاه اشرف تحریک و تهییج کند و از دیگر سو، خام خیالانه میپندارند که میتوانند امریکا را با این ترفند برای حمایت از خود ترغیب کنند!