مصاحبه تلویزیون پیوند با محمد حسین سبحانی ـ قسمت هفتم

بررسی ابعاد فرقه گرایانه، تشکیلاتی و سرکوبگرانه پیام های مسعود رجوی بعد از سه سال و نیم سکوت

بهزاد علیشاهی:

از اینکه مسعود رجوی کجاست که بگذریم، الان آن نفوذ فرقه ای وی کجاست؟ آیا مسعود رجوی همان تسلط را بر هواداران خودش در خارج، اعضای خودش که به نام ارتش آزادیبخش در عراق حضور دارند، حفظ کرده است؟ آیا این تسط کماکان وجود دارد؟

محمد حسین سبحانی:

البته من با تعدادی از دوستان و کارشناسان امور فرقه ها در این مورد صحبت کرده ام، بعضی پاسخشان در مورد سؤال شما منفی است و اعتقاد دارند که که نفوذ معنوی و تسلط رهبری فرقه بر سازمان مجاهدین کاهش پیدا کرده است. اما من شخصاً اعتقاد دیگری دارم و فکر می کنم که هنوز آقای مسعود رجوی نفوذ و تسلط خود را بر رهبری فرقه مجاهدین دارد و چیزی تغییر نکرده است. ممکن است اینطور استنباط شود که به دلیل اینکه تسلط فیزیکی وی بر فرقه در سه سال و نیم گذشته قطع بوده، نفوذ معنوی وی نیز کاهش پیدا کرده است، اما این یک ارزیابی دقیق از نقش ویژه " رهبری در فرقه" و اجزا و ساختار تشکیل دهنده یک فرقه نمی باشد. بنابراین من فکر می کنم که هنوز مسعود رجوی بر سازمان مجاهدین خلق تسلط دارد و نقش و تاثیر ویژه خودش را در مناسبات فرقه گرایانه این سازمان دارد. شما اگر به نخستین نامه یا پیامی که مسعود رجوی بعد از سه سال و نیم سکوت منتشر کرده، دقت کنید می بینید که الفاظ و عباراتی که مورد استفاده قرار گرفته، همان تعابیر و فرهنگ "مرید و مراد " می باشد و تلاش می کند که این رابطه را بین خودش و آنها تشدید و تقویت کند. این را از لحن و ادبیات بکار گرفته شده در پیام و اصرار وی بر تقویت رابطه " مرید و مراد " در فرقه مجاهدین را می توان بخوبی تشخیص داد تا تصور دقیقی از موضوع پیدا کرد. یعنی خودش بر این رابطه عمیقاً اعتقاد دارد و در آن طرف قضیه نیز وجود دارد و من دلایلی برای آن دارم. ببینید معمولا در فرهنگ ایرانی و مذهبی که بر مردم ما بوده، امر غیبت و دوری، تاثیر عاطفی خودش را بر جای می گذشته است. این بحث را جدا از ماهیت و محتوی عرض می کنم و خدای نکرده قصد مقایسه ندارم. هر چند که آقای مسعود رجوی خود مدعی بوده که حضرت امام زمان است. در هر صورت بدون اینکه قصد مقایسه ای باشد، خود بخود غیبت و دوری یک مظلومیتی را به دنبال می آورد. یعنی الان در سازمان مجاهدین و در بین نیروهای فرقه در قرارگاه اشرف این تصور وجود ندارد که آقای مسعود رجوی در جای نرم و راحتی در حال استراحت می باشد و از همه امکانات بهره مند است، بلکه این باور به اعضای فرقه القاء شده که وی در شرایط بسیار تنگ و بغرنجی قرار گرفته و در حال فداکاری برای آنها و ادامه حیات سازمان می باشد. بنابراین دور بودن وی از صحنه، و غیر علنی بودن وی، و با توجه به باور نادرستی که به اعضای فرقه القاء شده، خود بخود احساس عاطفی بین رهبری و اعضای فرقه و رابطه مرید و مراد بین آنها را که در پروسه چند دهه گذشته شکل گرفته، تقویت می کند.

بنابراین من اعتقاد دارم نقش رهبری مسعود رجوی در فرقه مجاهدین کمرنگ نشده است. حوزه قدرت تشکیلاتی مسعود رجوی نیز کم نشده است. اگر هم قرار بوده این حوزه قدرت کم شود، در نامه ای که وی بعد از سه سال و نیم سکوت در تاریخ 21 آذر 1385 بعد از صدور رای دادگاه لوگزامبورگ منتشر کرد، منتفی است. زیرا وی در این نامه خطاب به اعضای سازمان تصریح می کند که همانطور که در دو دهه گذشته در میدان رزم با من آمدید تا آینده هم بیایید تا هفت اسمان را در برم. تعابیری که مسعود رجوی در این نامه بکار می گیرد، یکی تایید تاکتیک ها و استراتژی این سازمان در دو دهه گذشته است، اما نکته دومی نیز در این پیام وجود دارد و رهبری خودش را به رخ می کشد.

به نظر من پیام مسعود رجوی در 21 آذر 1385 دو مخاطب داشت، یکی اعضای سازمان مجاهدین و دیگری مخاطب خارجی بود. مسعود رجوی در این نامه به کشورها و قدرت های خارجی می خواهد بگوید که من رهبر این سازمان هستم. شما حتماً اطلاع دارید که بعد از سرنگونی صدام حسین در سال 2003 این تحلیل در بین قدرت های خارجی وجود داشت که می توان سازمان مجاهدین را استحاله کرد و رهبری آن را برداشت و برکنار کرد و از بقیه اش به عنوان ابزاری که دیگر آن نام و نشان بدنام گذشته را در زمان رهبری مسعود رجوی ندارد در جهت سیاست های قدرت ها بزرگ بکار گرفت. اما مسعود رجوی در این نامه بعد از سه سال ونیم سکوت به مخاطب خارجی می خواهد بگوید که من کماکان رهبری سازمان مجاهدین خلق را بر عهده دارم و حذف من ممکن نیست. بنابراین این نامه مخاطب خارجی هم دارد، آنهایی که فکر می کردند که حداکثر مریم رجوی را در رهبری این سازمان باقی گذارند. در صورتیکه شما و من و همه کسانیکه از نزدیک با ساختار سازمان مجاهدین خلق آشنایی دارند بخوبی می دانند که خانم مریم رجوی حداکثر یک عامل اجرایی برای اجرای سیاست های مسعود رجوی، بیش نخواهد بود.

بهزاد علیشاهی:

اما یک نکته ای در پیام دوم مسعود رجوی وجود داشت و کلماتی را بکار می گیرد که شک برانگیز است که این نفوذی که شما می گویید کماکان وی بر سازمان داشته باشد. مثلاً از رزمندگانی که در اشرف هستند، از ارتش آزادیبخش می خواهد که از کج خلقی، عصبانیت، نا فرمانی و بی حوصلگی پرهیز کنند و به آنها می گوید که تحت کنترل و فرمان کار کنید. این موارد هیچگاه در سازمان وجود نداشته است. تشکیلات چنان حصارش را محکم کرده بود که فضایی برای کج خلقی، عصبانیت و نا فرمانی وجود نداشته است. کسی که از دست خودش عصبانی و کج خلق نمی شود. به هر حال از دست تشکیلات و ان سازمان عصبانی می شود. شما این فاکت ها را که در نامه دوم مسعود رجوی آمده چگونه ارزیابی می کنید.؟

محمد حسین سبحانی:

بله، منظور از اینکه آقای مسعود رجوی کماکان هژمونی سلطه رهبری فرقه گرایانه خودش را بر اعضای سازمان اعمال می کند، به اعضای مورد اعتماد و ایدئولوژیک سازمان ربط پیدا می کند، یعنی رابطه مرید و مراد بین این دسته از اعضا و رهبری فرقه تقویت شده است، اما طبعاً بخش بزرگی از اعضای سازمان مجاهدین ناراضی هستند و بحث من در مورد اعمال و استمرار اقتدار و هژمونی مسعود رجوی، مشمول اعضای ناراضی نمی شود. تعابیری که شما یادآوری کردید که مسعود رجوی در نامه اش ذکر کرده اتفاقاً خطاب به این دسته از اعضای ناراضی است. من بعد از این پیام آقای مسعود رجوی یک نامه سرگشاده ای برای وی نوشتم که از موضع مصلحانه و نصیحت بود. برای وی مطرح کردم که چرا جسارت نداری که بگویی اشتباه کردم؟ بیا بگو اشتباه کردم و از خیانت ها و اشتباهات گذشته و استراتژی مبارزه مسلحانه و تروریستی درس بگیر و از رهبری سازمان مجاهدین استعفا بده تا راه برای یک مبارزه مسالمت آمیز جهت گشایش، پیدایش و گسترش دمکراسی در ایران باز شود. زیرا واقعاً سازمان مجاهدین یک مانعی برای اپوزیسیون ایران است. یک مانعی برای پیدایش دمکراسی در ایران هست. چون با خشونت و مبارزه مسلحانه که دمکراسی و آزادی برقرار نمی شود. به نظر من یکی از وظایف و مسئولیت های فعالین سیاسی و اپوزیسیون، چه در داخل و چه در خارج از ایران این است که جریانی را که به خشونت و مبارزه مسلحانه و تروریستی اعتقاد دارد، بیش از گذشته مورد نقد و انزوا قرار دهند تا راه برای نیروهای مسالمت جو بیشتر باز شود. من در نامه سرگشاده به مسعود رجوی به واژه هایی که در آن خطاب به اعضای ناراضی سازمان مورد استفاده قرار داده اشاره کرده ام. واژه هایی مانند کج خلقی، عصبانیت و نا فرمانی از فرماندهان که تازه در یک نامه علنی آمده است. شما اگر این واژه ها را به زبان سرکوب در درون تشکیلات، جایی که یک حصار بسته است و غیر خودی حضور ندارد ترجمه کنید، آن موقع می توانید ببینید که آن سربازجو ها و شکنجه گران مجاهدین، یعنی آقای دربندی ها، آقای رفیعی نژاد ها و آقای عزتی ها با اعضای ناراضی سازمان مجاهدین چه می کنند. اجازه بدهید این قسمت را از روی نوشته خود مسعود رجوی بخوانم و وی در این نامه به تاریخ سوم دی ماه 1385 نوشته است:

اکنون هم هیچگونه بی انظباطی، کج خلقی و بی حوصلگی و نافرمانی نشان ندهید…

جوهر پیام مسعود رجوی و بکارگیری واژه های سرکوبگرانه، یک درخواست و خواهش نیست، بلکه یک دستور و تهدید است. در جوهرش تهدید نهفته است تا به علت عدم حضور فیزیکی خودش در درون تشکیلات در عراق، بقیه بازجویان و شکنجه گران بتوانند بر آن استناد کنند. منظور رجوی این است که کج خلقی و نا فرمانی پاسخ خواهد داشت. چونکه تعبیر واژه نا فرمانی چیست؟ آقای مسعود رجوی بدینوسیله به مانند گذشته می گوید تو عضو یک ارتشی به نام ارتش آزادیبخش هستی که که قوانین و مقررات نظامی خودش را مانند سایر ارتش های کلاسیک!! دارد. بنابراین مطابق با این تعریف مجازات نافرمانی از فرمان فرمانده چیست؟ این تعابیر و فرهنگ سرکوبگری در سازمان مجاهدین استفاده می شده است. منتها آقای مسعود رجوی به دلیل گسترش نارضایتی ها در بین اعضای سازمان و حضور تیپف و محل استقرار جداشدگان در قرارگاه اشرف و دوری فیزیکی خودش از فرقه باعث شده که در این پیام این واژه ها را مورد استفاده قرار دهد تا مجریان سرکوب در داخل تشکیلات فرقه بر آن استناد کنند.

اگر اجازه بدهید بعضی از مطالب دیگر را از روی خود نامه مسعود رجوی بخوانم. وی می گوید:

مثل همان موقع که گفتم شلیک نکنید و یا سلاح ها را که عزیزتر از جانتان هست بدهید.

آقای مسعود رجوی در اینجا خطاب به مخاطب خارجی تصریح میکند که من گفتم تا آنها سلاح ها را دادند که مخاطب خارجی بخواند و بشنود. تا اگر کشور و قدرت خارجی در حوزه قدرت من خدشه ای وارد کند و من را حذف کند، متوجه باشند که آنها به حرف من گوش کردند که سلاح ها را زمین گذاشتند، آن موقع دیگر خودتان می دانید و من مسئولیتی ندارم که جوهرش یک نوع تهدید مؤدبانه است.

یک نکته دیگری که در پیام آقای مسعود رجوی وجود دارد القاء تفکر و روش های فرقه گرایانه است. ایشان در نامه سوم دی ماه 1385 خود می گوید که:

شما همگی تک تک مؤسسان مقاومت هستید و…

مگر مقاومت بزعم شما تازه شکل گرفته که تازه مؤسس برای آن مشخص می کنی؟ در زبان فارسی ضرب المثلی است که میگوید طرف می خواهد هندوانه زیر بغلت بگذارد. مسعود رجوی روی شخصیت فردی و روانی افراد کار می کند و آنها را به بازی می گیرد و می گوید که شما مؤسسان مقاومت هستید، حالا این مقاومت خود چه هست؟ و فرد در این شرایط دچار یک توهم در مورد جایگاه و شخصیت خودش در حصار بسته فرقه می شود. حالا آقای مسعود رجوی از آنها چه خواسته است؟ این مطلبی که عرض می کنم نکته مهمی است در اینجا است که بحث عملیات جاری، اقرار گویی و اقرار نویسی گسترش پیدا می کند. وی خطاب به اعضای سازمان نوشته است که:

کاغذی بردارید و تعهدات و کارایی های خود را در این مرحله علیرغم همه محدودیت ها یک به یک بنویسید یک به یک بنویسید

بنابراین مشخص می شود که بعد از پیام مسعود رجوی یک دوره گزارش نویسی و نشست عملیات جاری، نشست دیگ و حوض و سایر عناوینی که برای این جلسات فرقه گرایانه و تفتیش عقیده استفاده می شود، پیش می آید که البته برای مردم حتماً این واژه های و اصطلاحات فرقه گرایانه عجیب و غریب می باشد. آقای مسعود رجوی در انتها نیز نامه خودش را با این مطلب به پایان می برد و خطاب به اعضای سازمان می گوید:

هفت آسمان را بر درم، از هفت دریا بگذرم

در واقع شعارهای که نشان میدهد که آقای مسعود رجوی کماکان شعارهای تهییج کننده را به یاد دارد و با گرفتن ژست های عاطفی تلاش می کند رابطه "مرید و مراد" را در درون فرقه بیشتر گسترش دهد.

ادامه دارد

کانون قلم، بیست و پنجم ژانویه 2007

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا