فرهنگ رایج در فرقه مجاهدین خلق

رجوی چگونه انسانها را تبدیل به برده می کند؟

هر عضوی که وارد تشکیلات فرقه رجوی می شود در یک پروسه نرم و تقریبا طولانی فرهنگ قدیمی و آن چیزی که قبلا داشته را با تمامی ارزش ها و قوائدش کنار گذاشته و زبان و فرهنگ جدیدی را یاد می گیرد که حامل ارزش ها و رفتارهای جدید فرقه است. رفتارهایی که دقیقا موجب انتقادات جهان خارج از فرقه می شود. چرا که نرم ها و قواعد اجتماعی را بطور کلی نقض و در بدترین شکل ممکن انسانها را به بردگی می کشد.

تشکیلات مجاهدین نیز مثل تمامی فرقه ها از یک فرهنگ خاصی در مناسبات شان استفاده می کند و اصطلاحاتی وجود دارد که در اغلب صحبتهای آنها بکار گرفته می شود که در فرهنگ عامه مردم جایی نداشته و بعبارتی ضد ارزش تلقی می شوند.
در گذشته هر عضو جدیدی هم که وارد مناسبات میشد بتدریج همین فرهنگ صحبت کردن را یاد میگرفت. و به محتوای آن عمل می کرد. این فرهنگ ناشی از یک ایدئولوژی جدید با تمامی قوانین و ارزش های خاص خودش بود. این فرهنگ آنقدر با اعتقادات عامه مردم تفاوت داشت که حتی بعضا در خود تشکیلات هم این تفاوت ها بصورت نمایشنامه های طنز نمایش داده شده و جامعه ی ایرانی را به سخره می گرفتند.

باید گفت تمامی اصطلاحات و فرهنگ سازی خاصی که در فرقه رجوی وجود داشته و دارد، دقیقا در راستای نفی آزادیهای فردی، هویت زدایی، برده ساز و در یک کلام تبدیل یک انسان به یک ابزار در راستای تحقق اهداف مرگبار و در خود فرو برنده فرقه بشمار می رود.
بعبارت دقیق تر شاخص پیشرفت هر عضو در تشکیلات بستگی به این دارد که فرد چقدر می تواند ارزش های سازمانی را در چارچوب «رفتار فرقه» یی جذب و یا دفع کند. فاجعه آمیزتر اینکه رهبران فرقه علاوه بر به بند کشیدن اعضاء در زمان حیات شان برای زمان مرگ آنها هم برنامه ریزی می کند. در همین رابطه نیز از آنان عکس و فیلم و هر آنچه که نیاز تبلیغاتی سازمان در آینده باشد را تهیه می کند. بدین ترتیب بدترین درد برای خانواده های اعضای اینگونه فرقه ها هم این است که آنها حتی صاحب اجساد فرزندانشان هم نمی شوند.

ذیلا به نمونه هایی از این اصطلاحات که هر کدام نمایانگر بخشی از ایدئولوژی کثیف و برده ساز رجوی است اشاره می شود.

زیر مینیمم: خصلت های زشت و ناپسندی که در هر فرد به یک صورت خاص نمود بیرونی پیدا میکند مثل پرخاشگری، عصبانیت، ساکت بودن، کرسی طلبی، مهاجم بودن، غیرجدی بودن، هزل بودن، راحت طلبی، قهرکردن، قطب بودن، غر زدن، و …

حلقه ضعیف: به کسانی در تشکیلات اطلاق میشد که با بندهای انقلاب همراه نبوده و بریدگی را در تشکیلات رواج میدادند که مستحق نشست های «دیگ و دیگچه» بودند تا با این مکانیزم خصوصیات باصطلاح غیر مجاهدی آنها را تغییر بدهند.

همزاد: به آن وجه منفی درون اعضای فرقه گفته میشد که هر یک از اعضای فرقه میبایستی در هر لحظه با این همزاد درونشان مبارزه کرده و به گفته های او گوش نکنند. مریم رجوی استدلال میکرد که این همزادتان هست که کنترل شما را بدست میگیرد و شما را به راهی غیر از آن چیزی که رهبری خواسته میکشاند پس با چنگ زدن به بندهای انقلاب با همزادتان بجنگید. رجوی معتقد بود در درون هر مجاهدی دو وجه مثبت و منفی که وجه منفی همزاد نامیده میشد وجود دارد که هر لحظه آنها با هم در جنگ هستند. پس شما باید همیشه همزاد خودتان را در درونتان سرکوب کرده و وجه مجاهدی خود را با پایبندی به بندهای انقلاب بارز دهید. (یعنی سرگرم کردن افراد با خودشان)

تناقضات جنسی: افکار جنسی که به ذهن اعضای فرقه خطور میکرد.

نشست های غسل: جلساتی که توسط بالاترین مسئول مرد و بالاترین مسئول زن در یگانها گذاشته میشد (جلساتی جدا هم برای مردان و هم برای زنان) تا افراد تناقضات جنسی خود را اعم از مرد و یا زن به همان صورتی که اتفاق افتاده بود بدون کم و کاست نوشته و در نشست های سلسله مراتب خود آنرا با حضور یک به اصطلاح خواهر و یا برادر مسئول در جمع با صدای بلند بخوانند.

عملیات جاری (جنگ در لحظه) : به نشست هایی اطلاق میشد که اعضای فرقه موظف بودند تمامی فاکت های خود در مورد کار اجرایی ( کم کاری و …) و یا تناقض داشتن در رابطه با مقولات تشکیلاتی، خطی، سیاسی و ایدئولوژیک و … را نوشته و در این نشست ها میخواندند و به جمع حاضر در نشست حساب پس میدادند. جمع نیز موظف بود هر گونه انتقادی به برخوردهای سوژه در هر زمینه و بویژه در مورد فاکت هایی را که خوانده بود داشته باشند.

حمل تناقض: هر مشکل و تضادی که در ذهن اعضای فرقه حول مسائل مختلف بوجود می آمد تناقض نامیده میشد و اصل بر این بود که کلیه اعضای فرقه تمامی تناقضاتشان را حتی در مورد مسائل جنسی نوشته و به تشکیلات بدهند تا بدین ترتیب با رهبری یگانه باشند اگر کسی اینکار را نمی کرد به او میگفتند فلانی دارد تناقض حمل میکند و در نشست های عملیات جاری او را زیر فشار جمع و انتقادهای شدید قرار می دادند تا فرد مجبور شود از این قانون تبعیت کند.

نقطه آغاز: در پروسه تکاملی نشست های عملیات جاری و در مقطعی که مهوش سپهری (نسرین) مسئول اول سازمان شده بود، این کلمه در تشکیلات و در خصوص نوشتن فاکت های عملیات جاری مصطلح گردید. براین اساس هر کسی میبایست بهنگام نوشتن گزارش عملیات جاری برای هر فاکت اش علت اصلی بروز آن فاکت را درست و واقعی و مطابق آنچه که در ذهن فرد بوده می نوشت که به آن نقطه آغاز میگفتند.

دیگ و دیگچه: به نشست هایی گفته میشد که برای تغییر دادن اساسی سوژه های خاص بکار میرفت. این نشست‌ها برای کسانی که سالهای سال در تشکیلات بوده و بنوعی این گروه را همراهی نمی کردند و همیشه مسئله روی میز مسئولین بودند تشکیل میشد. اصطلاح دیگ و دیگچه به بزرگی و کوچکی نشست اطلاق می شود و علت این نامگذاری هم شباهت اینگونه نشست ها به دیگی پر از آب و یا روغن بوده که دائم در حال جوشیدن است. تا در اثر جوشیدن ماده یا جسمی که در آن انداخته می شود تغییر ماهیت دهد. این نشست ها یکی از غیر انسانی ترین جلسات در تشیکلات مجاهدین محسوب می شود که در آن تمامی حرمت های انسانی، اخلاقی و شخصیتی فرد از بین رفته و تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی و حتی جسمی قرار می گیرد. کتک زدن، دادن انواع فحش ها و حرف های رکیک ، گرفتن یقه سوژه و . . . در جمعی حداقل با ترکیب بیش از ۵۰ نفر آنهم به مدت چندین ساعت صرفا برای عقب نشینی سوژه از انتقاد به تشکیلات و تمکین از رهبری فرقه است که باعث می شود تا فرد تا مدتها تعادل روحی و روانی خود را از دست بدهد.

کارت رژیم را بازی کردن: به کسانی در درون تشکیلات اطلاق می شود که باز بنوعی خط و خطوط تشکیلات و یا انقلاب را قبول نداشتند و انتقادات خود به تشکیلات را پاسخ نمی گرفتند و یا خط و خطوط سازمان را درست نمی دانستند که در نشست ها به این افراد می گفتند. شما با این کارهایتان کارت رژیم را بازی می کنید.

سنگ قبر: از این اصطلاح مریم رجوی در نشست های انقلاب استفاده میکرد. او معتقد بود که هر یک از اعضای فرقه در درون وجودشان یک قبری برای خودشان ساخته و به درون آن رفته و سنگ قبر خودشان را هم گذاشته اند (یعنی نمی توانند از شر مشکلاتشان خلاص شوند و پاسیو شده اند). بدین ترتیب او میخواست اعضا آن سنگ قبر وجودشان را کناری زده تا نور انقلاب مریم در آن بتابد و آنها را از قید و بندهای اعتقادات استثماری شان نجات دهد!

نشست های حوض کوثر: در سال ۱۳۷۴ رجوی در بغداد در یکی از پایگاههای مجموعه پارسیان که محل برگزاری اجلاس شورای ملی مقاومت این گروه بود نشست هایی با اعضای باصطلاح ارتش آزادیبخش برگزار کرد که بعدا این نشستها به نشست های حوض معروف شد. و بعد از این نشست ها بود که رجوی به تک تک اعضا نام «موسسین دوم ارتش آزادیبخش» لقب داد. ترفند رجوی این بود که از تمامی نفرات زیر عضو خواست به وسط سالن بیایند و جلوی او بنشینند و سوگند عضویت بخورند. وی آن محل را «حوض کوثر» نامید. یعنی اعضا باید در ذهنشان تصور میکردند اگر در این محل که شبیه به حوض بوده و آب پاکی که توسط رهبری در آن ریخته شده وارد شوند از تمامی گناهانشان بواسطه رهبری پاک خواهند شد!

امضای معاصی: این اصطلاح در بند دوم انقلاب ابداع شد. رجوی می خواست مکانیسمی را به اعضای فرقه یاد بدهد که آنها براحتی بتوانند همسرانشان را طلاق داده و در نهایت آنرا در یک سینی تقدیم وی کنند. رجوی با این مقدمه سازی میخواست در گام بعدی بگوید اگر میخواهید انقلابتان تضمین داشته باشد و مثل یک پاندول دائم رفت و برگشت نکنید هر مردی در ذهنش تصور کند که مسعود بعنوان رهبر عقیدتی اش با زن او هم بستر شده و زنش متعلق به مسعود است و هر زنی هم در ذهنش، خودش را در اختیار مسعود قرار دهد تا راه بازگشت او به شوهرش بسته شود. یعنی مردان باید زنانشان را در حریم رهبری میدیدند تا بار دیگر و پس از طلاق در ذهنشان به آنها رجوع نکنند و زنان نیز باید خودشان را در حریم رهبری ببینند تا آنها هم در ذهنشان مجددا به شوهرانشان رجوع نکنند. بدین ترتیب او میخواست با این مکانیسم راه بازگشت اعضای فرقه به همسرانشان را با استفاده از القای گناه نسبت به هرگونه خیانت به مسعود بعنوان رهبر عقیدتی شان ببندد. بدین ترتیب رجوی مقدمات راه اندازی حرمسرای خود را تدارک می دید تا با تحقق شرایط ذهنی مقدمات عینی آنرا فراهم کند.

کسر رهایی و امضای خون و نفس: در بند دوم انقلاب یعنی محرمیت ایدئولوژیکی مطرح شد و رجوی کسری را پای تابلو نوشت که صورت کسر امضای خون و مخرج آن امضاء نفس بود. بدین معنی که صاحب خون مجاهدین مسعود است و بهر شکلی که او مصلحت دید از آن استفاده میکند و مریم صاحب نفس مجاهدین می باشد. نفس به معنای لحظه به لحظۀ کار و زندگی هر مجاهد خلق است. پس زندگی هر مجاهد به این دلیل که مریم با انقلابش او را زنده نموده است متعلق به مریم می باشد و اعضای فرقه هم باید در هر لحظه تناقضات خود را نوشته و به مریم بدهند تا هرچه بیشتر رها شوند.

لم یرطابو: یعنی برگشت ناپذیر بودن. رجوی مجاهدین را مجاهد لم یرطابو یعنی برگشت ناپذیر خطاب میکرد و میگفت کسی که واقعا مجاهد است هرگز از مرامش و انقلاب «خواهر مریم» بر نخواهد گشت و از همه اعضای فرقه میخواست لم یرطابو باشند.

طلاق علی الدوام: بحث طلاق علی الدوام دقیقا در نشست های انقلاب توسط رجوی مطرح شد. رجوی میگفت شماها باید از این بحث عبور کرده و فکر نکنید که روزی می رسد که شما ها مجددا به نزد همسرانتان و خانواده هایتان برگردید. پس شما باید طلاق تان طلاق علی الدوام و تا آخر عمرتان باشد و اگر روزی پیروز شدیم و به ایران رفتیم باز از ازدواج خبری نیست و ذهنتان را تا ابد روی این موضوع ببندید. رجوی میگفت شما باید داشتن زن و همسر و فرزند را بر خودتان حرام کنید تا لایق من شوید و یک مجاهد باقی بمانید.

طعمه و حِرز: سلسله نشست هایی در سال ۱۳۸۰ در قرارگاه باقرزاده در کنار یکی از پادگانهای ارتش صدام در حوالی بغداد برگزار گردید. رجوی در این نشست ها کسانی را که منتقد و خواهان جدایی از سازمان بودند را «طعمه» نامید. چرا که می گفت هر کسی که از ما جدا شود مسلما به سمت جمهوری اسلامی رفته و در خدمت وزارت اطلاعات خواهد بود. رجوی می گفت ما وسط نداریم و قابل تصور نیست کسی از ما جدا شود ولی بخواهد سالم زندگی کند! بنابراین اگر کسی بخواهد از ما جدا شود دیگر او را به خارج نمی فرستیم و باید به داخل ایران برود.رجوی از انقلاب ایدئولوژیک اش هم بعنوان حرز (نگهدارنده) مجاهدین در خط انقلاب نام می برد و می گفت بزرگترین تهدید یک مجاهد خلق ذوب شدن به دستگاه بورژوازی است و تنها چیزی که «حرز» مجاهد خلق است «انقلاب مریم» است و این برترین سلاح ضد بورژوازی است!

برو گم شو: این اصطلاح در سال ۱۳۸۰ و جریان نشست های باقر زاده که تحت نام سلسله نشست های پرچم نام گرفت مصطلح شد. در جریان این نشست ها که موضوع آن اتمام حجتی دیگر با تمامی اعضای فرقه و بویژه با کسانی که سالهای سال بعنوان حلقه ضعیف نامیده شدند بود، وقتی سوژه مقاومت میکرد و نمی خواست به خواسته تشکیلات و رهبری تن دهد جمع با صدای بلند و با تکرار مداوم این جمله از سوژه می خواستند اگر نمی خواهی با رهبری باشی پس برو گم شو (البته منظورشان این بود که برو ایران و با رژیم باش)

استفراغ خشک شده: اصطلاحی است که اعضای مجاهدین برای همسران خود که طلاق داده بودند استفاده میکردند. هر کسی که بدلیلی میخواست به این موضوع اشاره کند نمی گفت همسر سابقم ، میگفت استفراق خشک شده با این استدلال که همسران سابق شان آنها را در قید و بند نگه داشته بود و حال که به عملکرد این عنصر پی بردند و فهمیده اند که همسرانشان مانع وصلشان به رهبری بود در اوج آگاهی و فهم و نفرت از نقشی که همسرانشان قبل از این بحثها برای آنها داشتند از آنها بعنوان استفراق خشک شده نام میبردند. البته این اصطلاح توسط مریم رجوی در نشست ها ابداع شد و سپس در کل تشکیلات از آن استفاده گردید.

پروژه نویسی: اینکار در بحث های انقلاب و یا هر بحث ایدئولوژیکی که در تشکیلات راه اندازی میشد کاربرد داشت و مثلا از اعضا خواسته میشد هر کس در مورد زیر مینیمم اش، پروژه نویسی کند یعنی فاکت هایی را که مجموعا به یک موضوع ربط پیدا میکند را سرجمع کرده و بنویسد. معمولا پروژه نویسی در آخر جمعبندی و نتیجه گیری هم داشت.

مغز های کله گنجشکی: این اصطلاح در ماموریت های سحر (راهگشایی ) در سال ۱۳۷۶ مصطلح شد. این اصطلاح را مسئولین و فرماندهان خطاب به فرماندهان واحدهای عملیاتی و راهگشایی بکار میبردند. علت آن هم این بود که تشکیلات استدلال میکرد که میزان فهم شما از ماموریت ها در حد تاکتیک است و نه استراتژی و تلاش نکنید دانسته های خود را روی ماموریت هایی که از طرف سازمان به شما داده میشود تاثیر بدهید . چرا که اگر همه این فهم و دانش شما را جمع کنند در حد یک بحث تاکتیکی است و تمامی اینها از ذهن های کوچک شما نشات میگیرد. مسئولین میگفتند که مغزها شما در حد مغز یک کله گنجشک است. پس هر چیزی هم که از این مغز تراوش میکند در حد یک تاکتیک است پس اصالت با رهبری است و هر چه مسئولینتان گفتند همان را اجرا کنید به ذهن خود پربها ندهید. بدین سان در نشست های مطول و تکراری تلاش میکردند این بحث را در بین فرماندهان واحدها جا بیندازند و آنها را مجبور میکردند که حول بحث گزارش نوشته و فاکت های خود را در نشست هایی که به همین منظور برگزار میشد بخوانند و از بحث عبور کنند.

رابطه عرضی: در تشکیلات به روابطی که برای پیشبرد کاری در خارج از کانال مسئول مستقیم فرد ایجاد میشد رابطه عرضی گفته میشد که بشدت تشکیلات با آن مقابله کرده و خیلی از افراد که اینگونه مسائل کاری خودشان را حل و فصل میکردند انتقاد شدیدی به آنها در نشست های عملیات جاری میشد. که مبادا اینگونه ارتباطات به روابط محفلی اعضا منجر شود.

کلفت دوم: (K2) این اصطلاحی بود که رجوی برای اعضای شورای رهبری سازمان بکار می برد. بدین ترتیب می خواست بگوید کسانی که در چنین موضعی قرار می گیرند باید فکر کنند که بعنوان کلفت دوم و نه حتی کلفت اول در خدمت مردم قرار می گیرند! البته کلمه‌ مردم را او می گفت ولی منظورش این بود که کسانی که در این پست و مقام قرار می گیرند باید کاملا تابع دستورات رهبری باشند.لازم به ذکر است که اعضای شورای رهبری کسانی بودند که جزو زنان حرمسرای رجوی محسوب می شدند. و از نشست های «رقص رهایی» با موفقیت بیرون آمده و با رجوی همبستر شده بودند.

نوکر دوم (N2): این اصطلاح هم برای مردان مسئول بکار برده می شد. یعنی اطاعت محض و بی چون و چرای مردان مسئول از زنان مسئول.

گزارش مختصات: معمولا در بحث های ایدئولوژیک و برای تعیین میزان فهم اعضا از بحث این اختصار بکار برده میشد. بعد از هر بحثی مسئولین از اعضای سازمان می خواستند که بروند و گزارش مختصات بیاورند، یعنی اینکه اعضای فرقه باید رفته و گزارش بنویسند که در رابطه با موضوعی که توسط رهبری بحث شد چه فکر میکنند. کجای کارند! قبل از بحث چی در ذهنشان بود. تناقضاتی که حول بحث داشتند چی ها بود و خلاصه آیا توانسته اند از بحث عبور کنند یا نه، فاکت های تقابل خود را نوشته و بدهند. که به این می گفتند گزارش مختصات که هر عضوی باید بعد از هر بحثی آنرا نوشته و میداد.

کارهای بی نام و نشان: معمولا کارهایی در تشکیلات وجود داشت که به کار بی نام و نشان معروف بودند که باید مجریان چنین کارهایی توان بالای ایدئولوژیکی میداشتند که وقتی در چنین سمت هایی قرار میگرفتند غر نزده و دچار تناقض نشوند بهمین دلیل چنین مسئولیت هایی را کار بی نام و نشان تلقی میکردند مثل راننده خودروی تخلیه فاضلاب و یا مسئول اجرایی همین کار و یا کارهایی در آشپزخانه و …

تیغ و تیغ کشی: به عمل انتقاد و حسابرسی از اعضاء که در نشست های عملیات جاری و یا سایر نشست های مشابه صورت میگرفت اطلاق میشد. تشکیلات معتقد بود که انتقاد باید نقشی همانند یک تیغ را داشته باشد تا در طرف مقابل فرو برود و این فرو رفتن است که باعث ایجاد تغییر در سوژه مورد نظر میشود. و به همین دلیل این اصطلاح مرسوم در تشکیلات بود که مثلا کسی در نشست به کسی انتقاد نمی کرد و یا خیلی ملایم حرفش را میزد می گفتند طرف اصلا تیغ نمی کشد و . . .

عنصر نرینه وحشی و متجاوز: این اصطلاح در جریان نشست های ایدئولوژیکی سال ۱۳۷۴ تحت نام نشست های «حوض کوثر» و «موسسین دوم ارتش» از طرف رجوی ابداع گردید. رجوی در این نشست اعلام نمود که در دستگاه جنسیتی تمامی مردان «عنصر نرینه وحشی و متحاوز » و تمامی زنان «عنصر مادینه مطرود و مدفون» و فعل پذیر هستند. رجوی توضیح داد که در این دستگاه مردان همیشه و در همه حال در حال تجاوز به حقوق زنان هستند و زنان نیز همیشه فکر میکنند که باید فعل پذیر بوده و به این تجاوزات تن دهند. بدین ترتیب رجوی از مجاهدین میخواست تا با چنگ زدن به انقلاب مریم هم زنان و هم مردان خود را از این دستگاه جنسیتی رها ساخته و تبدیل به انسانهایی باشند که هر دو جنس به همدیگر با چشم انسان نگاه کنند و نه بواسطه جنسیتش. به همین دلیل از زنان میخواست در این رابطه برای مردان تحت مسئولیتشان بشدت سختگیری کرده و در مقابله با آنها هیچ نرمشی از خود نشان ندهند بنحویکه بعدها برخوردهای تند زنان در تشکیلات بشدت مردان تحت مسئول آنها را می آزرد. البته کسی جرات نداشت در این میان از رجوی بپرسد ایا وقتی او به زمان شورای رهبری تجاوز جنسی می کند اسم این عنصر نرینه وحشی و متجاوز نیست؟

افقی شدن: اصطلاحی بود که برای خوابیدن بکار میرفت. وقتی مسئولی بویژه مسئولین زن از مردی سراغ تحت مسئولش و یا کس دیگری را میگرفت اگر فرد مربوط در حال استراحت بود گفته میشد افقی شده است و از کلمه خوابیدن اصلا و از کلمه استراحت کمتر استفاده میشد. علت اینکه از بکار بردن کلمه خوابیدن و یا اتاق خواب در مناسبات زنان با مردان خودداری میشد دلیلش از نظر رهبری سازمان این بود که مفهوم اینگونه کلمات در دستگاه جنسی است و با بکار گیری اینگونه کلمات مسائل جنسی در ذهن افراد تداعی میشود!

غذای ملی: به غذایی گفته میشود که بیشتر از سهمیه ای که برای هر فرد در نظر گرفته شده بود موجود باشد تا اگر کسی با سهمیه ای که گرفته سیر نشد غذای اضافی یا ملی بگیرد.

غذای آرشیوی: به غذایی گفته میشود که از وعده های غذایی قبلی مانده باشد. معمولا بهنگام شام همراه با غذای اصلی سرو می شد و یا در یخچال گذاشته میشد تا اگر کسی خواست استفاده کند.

شاغول: در بحث های تشکیلاتی همیشه به نیروها گفته میشد نباید شاغول را گم کنید. یعنی اینکه نباید کاری کنید و حرکتی انجام دهید که به ضرر سازمان باشد و همیشه باید با شاغول انقلاب ایدئولوژیک حرکت کرده و مرز خود را با جمهوی اسلامی ایران حفظ کنید.

البته پر واضح است که همه اینها ابزارهای سرکوب و کنترلی سازمان بر علیه اعضا سازمان محسوب میشدند تا اگر نیرویی بهر دلیل با عملکرد تشکیلات و با انقلاب خود ساخته رجوی مخالف بود و با خواسته های سازمان همراه نمی شد، به این اتهام که وی شاغول را گم کرده و دارد “کارت رژیم را بازی” میکند، مورد فشارهای روحی و روانی و هجمه تشکیلاتی در نشست های “عملیات جاری” (جلسات تفتیش عقاید و تحمیل روانی روزانه) قرار گیرد.

یک گرم عنصر مجاهدی : همه این اصطلاحات با اسامی گوناگون تنها یک کارکرد داشت و آنهم در قید و بند نگه داشتن هر چه بیشتر اعضا از دستورات و اجبارات تشکیلات فرقه ای مجاهدین. اصطلاح دیگری که در این رابطه بکار برده میشد و مثل بقیه اصطلاحات از ابداعات شخص رجوی بود، تحت عنوان “یک گرم عنصر مجاهدی” بود. این اصطلاح کاربرد دوگانه داشت یعنی هم بعنوان دادن انگیزه و تحریک احساسات، و هم بعنوان تهدید علیه نیروی خواهان جدایی و مخالف انقلاب ایدئولوژیک استفاده میشد. مسئولین سازمان با این استدلال که اگر تو یک گرم عنصر مجاهدی را نداری و نمی خواهی پا به پای تشکیلات بیایی پس باید گفت تو عین پاسدار رژیمی تا او را بیشتر تحت فشار قرار بدهند. بدین ترتیب افرادی که سوژه نشست های حسابرسی و فشار روانی میشدند، از هر دو سوی مفهوم این اصطلاح مورد هجوم سایر اعضای حاضر در نشست قرار میگرفتند.

سیاج : کلمه عربی است و به معنی حصاری که با سیم خاردار کشیده شده باشد.

بنگال: کلمه عربی است و به معنی کانتینر و کانکس بکار گرفته میشد.

واو شدن: پائین آمدن روحیه و خود را گم کردن در شرایط سخت، اعم از سیاسی و یا نظامی

دورانی: یعنی کسی که همسرش را طلاق نداده و مشکل جنسی دارد!

جیم: در مرحله سوم انقلاب ایدئولوژیک وارد فرهنگ سازمان شد که منظور همان تناقضات جنسی بود. و اگر کسی تناقضاتش را نمی داد میگفتند فلانی هنوز مشکل جیم دارد.

سپتیک: به جای کلمه فاضلاب استفاده می شد.

شغب: کلمه عربی است و برای شرایط شلوغی و بهم خوردن نظم و یا کسی که با داد و فریاد میخواست مسئله را حل کند و . . . اطلاق میشد.

منبع: کتاب خداوند اشرف از ظهور تا سقوط
تهیه و تنظیم: یوسف اردلان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا