شکست سیاست های رجوی در ماه خرداد – قسمت چهارم

در قسمت های قبلی در مورد فرار رجوی به عراق و دستگیری مریم قجر در فرانسه و همچنین در مورد نقش و همکاری همه جانبه رجوی با ارتش عراق در عملیات چلچراغ نوشتیم. توضیح دادیم که چگونه رجوی در عمل اثبات کرد که خود و نیروهایش را دربست و تمام عیار در اختیار سیاست جنگ طلبانه صدام حسین بر علیه ایران و ایرانی قرار داد.

در این قسمت به روند تشکیل ارتش رجوی موسوم به ارتش آزادیبخش می پردازیم:

30 خرداد سال 1366 – تشکیل ارتش آزادیبخش در عراق

در 29 خرداد ماه سال 1366، رجوی در پیامی رسماً تاسیس ارتش آزادیبخش ملی را اعلام کرد. رجوی این پیام را در آستانه سی خرداد و سالگرد شروع عملیات مسلحانه در سال 60 اعلام کرد تا تاکیدی باشد بر این که این استراتژی رد ادامهخ همان استراتزِ سال 60 کلید خورده است.

از این جا به بعد بود که عملیات های سازمان شکل دیگری به خود گرفتند. عمیات های چریکی و محدود به تدریج جای خود را به عملیات های متوسط و بزرگتری مثل آفتاب و چلچراغ و بعدها فروغ جاویدان دادند. البته واقعیت این بود که ارتش رجوی هیچ گاه ویژگی های ارتش های کلاسیک را نداشت و همیشه روی توان فردی افراد حساب باز می کرد.
رجوی برای اینکه مقداری ارزش ارتش خود را سنگین تر کند در اطلاعیه خود از آن به عنوان “بازوی پر اقتدار خلق” و از “حلقه های مفقود شده” در جنبش های مردم ایران یاد نمود.

در این راستا سایت های تابعه سازمان به تعریف و تمجید از ارتش رجوی پرداختند و صدام به رجوی در این باره تبریک گفت . در این میان تشکیل ارتش در یک اقدام هماهنگ در متن ارتش صدام قرار گرفت و عملیات های سازمان مجاهدین خلق با هماهنگی ارتش صدام انجام می شد چون رجوی می دانست که دارای منافع مشترکی با صدام می باشد و می خواست از طریق به قدرتی که در حسرتش بود دست بیابد.

سازمان با عنوان ارتش دست به عملیات های مختلفی در مرزهای ایران زد ولی کار اصلی وی مشارکت در عملیات های ایذایی و صدمه زدن به واحدهای کوچک نیروهای نظامی ایران بود چون می توانستند با پوشیدن لباس سربازان ایرانی و فارسی صحبت کردن عملیات فریب را انجام داده و خط ارتش صدام را پیش ببرند.
وظیفه دیگر آنها تخلیه اطلاعاتی بود که توسط نیروهای سازمان انجام می گرفت و در اختیار ارتش عراق قرار می دادند . البته سازمان در یک سال با همکاری ارتش صدام موفقیت هایی در جبهه ها داشتند هر چند آمارهایی که سایت های سازمان اعلام می کردند بسیار مبالغه آمیز بود.

پس از گذشت یک سال از حضور در عراق و با تشکیل ارتش و عملیات های ایذایی، رجوی با خود اندیشید که دیگر کار تمام است و سرنگونی در دسترس است! تحلیل او این بود که حکومت ایران هیچ گاه حاضر به پذیرش صلح نیست و به این ترتیب مصرانه نیروهای خود را دوش در دوش ارتش صدام پیش برد.

بعد از عملیات های آفتاب و چلچراغ، رجوی دیگر در پوست خود نمی گنجید و فکر می کرد در 5 مهر 67 آخرین ضربه برای سرنگونی را خواهد زد ولی قبول آتش بس تمام تحلیل های وی را نقش بر آب کرد. بعد از شکست در عملیات دروغ جاویدان هم که آخرین ضربه کاری بر پیکره ارتش کاغذی اش وارد شد و دیگر خبری از آن نشد.

رجوی برای اینکه به نیروهای خود روحیه بدهد عملاً به دنبال عملیات فروغ جاویدان 2 بود و در این مسیر دست به یک سری مانورهای سرکاری می زد و همه افراد را وارد آموزش های نظامی که مربیانش نظامیان بلند مرتبه عراقی بودند نمود تا بتواند با کنترل داشتن افراد وقتی برایشان باقی نگذارد و اینگونه فکر کنند که راه سرنگونی و عملیات برای بار دوم آماده است ولی هر چقدر زمان می گذشت خبری نبود و نیروها از بس به آماده سازی سلاح ها پرداخته بودند روحیه باخته و خسته شدند .

این روند تا قبل از ورود آمریکا به عراق و سرنگونی صدام ادامه داشت ولی با سرنگونی صدام تمام هیمنه ارتش رجوی از بین رفت و همه اعضای سازمان خلع سلاح شده و به جای سلاح ، چماق به دست افراد داده شد! همه افراد متناقض بودند و عنوان می کردند آن موقع این همه تجهیزات نظامی داشتیم نتوانستیم به سرنگونی دست پیدا کنیم آیا این بار با چماق باید به سرنگونی برویم؟!

اما رجوی هیچ وقت دلیل شکست ارتش خود را جواب نداد و باز با همان شعار ارتش کاغذی و جنگ صد برابر بر طبل توخالی می دمد.
موضعگیری رجوی البته بعد از اخراج از عراق نیز بسیار شنیدنی است. آنان هم چنان از ارتش توخالی خود دم می زنند و هنوز اعتقاد دارند که جنگ صد برابر ادامه دارد. البته باید گفت رجوی در خواب خرگوشی بسر می برد و نیروهای وی اکنون به جای سلاح در فضای مجازی به دنبال جنگ افروزی هستند و این نتیجه سیاست های غلط رجوی بعد از آمدن به عراق بود.

ارتش آزادی بخش ادعایی رجوی مانند بقیه تحلیل های او آب رفت و اکنون جز نامی از گذشته که دست در سیاست های جنگ طلبانه صدام داشت چیزی باقی نمانده است.

رجوی ها در اوج دریدگی باز مدعی ارتش کاغذی خود می شوند و فکر می کنند با این طرز تفکر به نیروهای وارفته خود روحیه ماندن در تشکیلات بدهند و اصطلاح ارتش آزادی بخش مانند دکانی است که رجوی می تواند همیشه از آن استفاده کند .

ادامه دارد

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا