شکست سیاست های رجوی در ماه خرداد – قسمت پایانی

در قسمت های قبلی این سری از مقالات به شکست سیاست های رجوی در ماه خرداد به تشکیل ارتش کاغذی، عملیات چلچراغ، مسئله رفتن رجوی به عراق و دستگیری مریم رجوی در فرانسه پرداختیم و برای مان روشن شد اساسا تمام سیاست های رجوی در ماه خرداد منجر به شکست شده است . اکنون در این قسمت که می توان گفت جمع بندی این سری مقالات می باشد در مورد شروع این شکست ها و اینکه این شکست ها از کجا شروع شد صحبت خواهیم کرد.

شروع فاز نظامی در سی خرداد 1360

بعد از گذشت دو سال و چهار ماه از پیروزی انقلاب مردم ایران رجوی تازه به این فکر افتاد که انقلاب ایران و رهبری آن باید به دست او می افتاد و حق رهبری از او گرفته شده است .

او بعد از پیروزی انقلاب معتقد بود روزی در مقابل حکومت دست به سلاح خواهد برد. در ابتدا برای اینکه بتواند سیاست های خود را پیش ببرد به حمایت از رهبری انقلاب پرداخت و شعار مبارزه با امپریالسیم داد تا بتواند با این فریبکاری جوانان را به سمت سازمان بکشد و در این شکاف سیاست های ضد ایرانی و ضد مردمی اش را دنبال کند. مسئولین سازمان بعدا افشا کردند که بعد از پیروزی انقلاب به دنبال سلاح و تشکیل واحدهای عملیاتی بودند تا در موقع مناسب از آن استفاده نمایند .

اگر به نشریات سازمان در آن مقطع توجه کنیم می بینیم که هر روز شهری را علم می کردند که نیروهای سازمان در آن شهر مورد حمله قرار گرفته، کشته و یا زخمی شدند. بعد از تسخیر لانه جاسوسی به حمایت از این کار پرداخت و با شروع جنگ، ابتدا عراق را عامل و شروع کننده جنگ نامید و نیروها را به جنگ فرستاد که این البته ظاهر قضیه بوده چون خط اصلی این بود که از جبهه ها بتوانند سلاح بدست بیاورند. بعد از مدتی وقتی این طرح لو رفت کم کم به مخالفت با جنگ پرداختند و نیروها را از جبهه ها خارج کردند. رجوی در هر برنامه و میتینگی مسئولین دولت و انقلاب نوپای مردم ایران را زیر ضرب می برد تا اینکه در 30 خرداد دستور داد تظاهراتی در تهران و دیگر شهرهای ایران بر پا کنند. وقتی این کار با مخالفت دولت مواجه شد دست به سلاح برده و عملا وارد مبارزه مسلحانه شدند . شروع این فاز در واقع تیر خلاصی به سازمان و دیگر نیروهای سیاسی بود که می توانستند از فضای باز سیاسی استفاده کنند .

رجوی برای شروع این خط بدون اینکه به نیروهای خود خبر بدهد عملا وارد راهی شد که با خشونت همراه بود و نیروها را وارد فاز جنگ مسلحانه کرد. به همین خاطر دستگیر شده و یا فراری بودند و محلی برای زندگی نداشتند.

رجوی این مرحله را مرحله تعیین تکلیف با انقلاب نوپای مردم ایران دانست و فکر کرد می تواند با شروع جنگ مسلحانه خیلی زود به قدرت برسد و در جمع بندی یک ساله عنوان کرد سرنگونی در شش ماه دست یافتنی خواهد بود! اما این زمان گذشت و خبری از سرنگونی نشد .

رجوی برای پیش برد این خط به هر جنایتی دست زد از انفجار دفتر حزب جمهوری تا دفتر ریاست جمهوری و … و حتی نفراتی که ریش داشتند و یا عکس آیت الله خمینی را در مغازه نصب کرده بودند ترور کرد. رجوی برای ادامه سیاست های جنایت کارانه خود به فرانسه گریخت و نیروهای خود را در ایران جا گذاشت و شاهد بودیم که اعضای رده بالای سازمان بعد از مدتی در درگیری کشته شدند و رجوی از این کشته ها برای خود دکانی درست کرد تا بتواند از خون آنها استفاده کند.

رجوی بعد از شش ماه که حکومت ایران سرنگون نشد به این تز روی آورد که هر ساله شعار سرنگونی بدهد و کم کم از سرنگونی کوتاه مدت به دراز مدت تبدیل شد و شاهد بودیم وقتی به عراق آمد هر ساله عنوان می کرد که دکل سرنگونی دیده شده و یا مرحله سین آ ، استارت سرنگونی و یا سال دو هزار سال سرنگونی است و با این بهانه ها به نیروهای خود انگیزه می داد. حال سالهاست که از نظریه سرنگونی توسط رجوی ها می گذرد و همچنان خبری از سرنگونی نیست. و متاسفانه هنوز بر طبل توخالی سرنگونی می کوبند تا از دلارهای غربی ها استفاده کنند.

مریم رجوی در حال حاضر برای نامگذاری هر ساله برای سرنگونی عقب نشینی کرده و عنوان می دارد در مرحله آماده سازی برای سرنگونی هستیم و انگار یادش رفته که شوهرش قبلا استارت سرنگونی را زده و دکل سرنگونی را دیده است!

رجوی برای پیشبرد سیاست های ضد ایرانی خود به دنبال شکاف می باشد مدتی در شکاف ارتجاع و لیبرال و بعد در شکاف جنگ عراق علیه ایران و بعد از آن در شکاف آمریکا با ایران بود و سیاست های خود را بر این اساس تنظیم می کرد ولی از آنجایی که هیچ شناخت درستی از شرایط بیرونی ندارد همیشه زیستن در این شکاف ها باعث شکست او شده است .

می توان گفت که سرچشمه شکست های رجوی از همان شروع جنگ مسلحانه در سی خرداد 60 بوده است. وقتی رجوی نتوانست به جمع بندی درستی از شکستی که متحمل شده بود برسد به سیاست های غلط خود ادامه داد و اکنون هم شاهدیم که برای نگهداشتن نیروها به هر بهانه متوسل می شود تا بتواند نیروهای خود را نگهدارد. و حال که 4 دهه از شروع جنگ مسلحانه و شکست رجوی می گذرد می بینیم که نتیجه سیاست های غلط رجوی گیر افتادن در باتلاق آلبانی ست.جایی که هیچ راه برون رفتی ندارند و دچار روزمرگی شدند.این نتیجه سیاست های غلط رجوی است که نتوانست اوضاع را درست تجزیه و تحلیل کند.

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا