30 دی 57 روز آزادی رجوی تروریست از زندان

30 دی سال 57 برای مردم ایران همیشه یادآور خاطره ای است بسیار مهم که زندانیان سیاسی توانستند از زندان شاه با همت مردم ایران آزادی خود را بدست بیاورند . در این باره حرفهای مختلفی زده شد و مقالات مختلفی نگاشته شده است ولی چیزی که بسیار مهم است، آزادی فردی است که توانست با فرصت طلبی دست به کشتار مردمی بزند که عامل آزادی اش بودند. این فرد کسی نبود جز رجوی جنایتکار. او قرار نبود در روز 30 دی سخنرانی کند و این مسئولیت به فرد دیگری از گروه های چپ سپرده شده بود اما رجوی در همانجا با فرصت طلبی خودش را به عنوان سخنران جلو انداخت. او چنین جا انداخت که چون بیشتر مردم معتقد به اسلام هستند، سخنرانی فرد چپ انعکاسات خوبی ندارد و خودش سخنرانی کرد.

رجوی در زمان دستگیری همه گونه همکاری با ساواک شاه داشت و از خطر اعدام گریخته بود و حکم او به ابد تغییر یافته بود. او به محض رهایی از زندان داعیه رهبری انقلاب کرد و مدعی شد رهبری انقلاب حق وی بوده و اینکه رهبری انقلاب به سرقت رفته است این در حالی بود که افرادی مانند رجوی که از زندان آزاد شده بودند در خانه های تیمی بسر می بردند و به لحاظ ذهنی شرایط انقلابی آن زمان را درک نکرده بودند. این حرف را مدتها رجوی در نشست های درونی بیان می کرد اما با دریدگی خاص خود باز مدعی سرقت رهبری انقلاب مردم ایران می شد و خودش را مستحق رهبری می دانست.

سئوالی که هیچ وقت رجوی حاضر نشد به آن پاسخ دهد این بود که او در زندان بوده و با تعداد اندک چگونه می توانسته شور مردم انقلابی مردم را به جلو ببرد و چگونه می توانست سازماندهی کند؟ مردم ایران با رهبری و اندیشه اسلامی توانستند او و بقیه زندانیان را آزاد کنند. اما رجوی قدر این آزادی را ندانسته و از همان ابتدا در مسیری قدم گذاشت که دیگر راه بازگشتی برایش متصور نبود. او ابتدا به مخالفت با رهبری انقلاب پرداخت پشت این مخالفت ها همکاری همه جانبه رجوی با کشورهای غربی برای سرنگونی انقلاب نوپای مردم ایران بود.

رجوی که سابقه همکاری با ساواک را داشت این توان را در خود دید که به خیانت ادامه دهد و در پشت پرده سفرهای مخفیانه به فرانسه داشت و در ضدیت با مردم ایران تا جایی پیش رفت که در نشست های درونی در عراق عنوان داشت: تمام مردم ایران به دلیل این که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هستند شایسته کشته شدن هستند و در جای دیگری بعد از درگیری های دانشگاه تهران به دانشجویان می گفت آنان سوسول هستند و توان مبارزه ندارند و کوتاه آمدند و یا در نشست توجیه عملیات فروغ جاویدان عنوان نمود بعد از تسخیر تهران مجاز هستید تا هر کاری دلتان می خواهد انجام بدهید ( کشتن مردم ) بعد از 48 ساعت من می آیم و فرمان عفو می دهم.

البته رجوی قبل از آن یعنی در سی خرداد سال 60 دست به سلاح برده و به ترور و کشتن مردم ایران که باعث آزادی وی شده بود زد و هرگز هم از کشتن مردم ایران سیراب نشد. رجوی تشنه قدرت بود و برای رسیدن به آن حاضر بود همه مردم ایران کشته شوند.
رجوی مدعی بود می خواهد اسلام راستین را در ایران برقرار کند و از آزادی و دستاوردهای انقلاب ضد سلطنتی دفاع کند اما این حرف مفتی بود که خودش هم قبول نداشت. شعاری بود که برای فریب دادن نسل جوان و صادق مورد استفاده قرار می داد.

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا