معمولا کسی که تصمیم به اعتصاب غذا میگیرد از قبل فکرهایش را کرده و چون راه دیگری برای جلب توجه اذهان عمومی و مسئولین ذیربط به مسئله مورد نظرش پیدا نکرده است، راه اعتصاب غذا را در پیش می گیرد. اعتصاب غذا چیز ساده ای نیست، درواقع شخص جانش را در راه هدفش به میدان […]
معمولا کسی که تصمیم به اعتصاب غذا میگیرد از قبل فکرهایش را کرده و چون راه دیگری برای جلب توجه اذهان عمومی و مسئولین ذیربط به مسئله مورد نظرش پیدا نکرده است، راه اعتصاب غذا را در پیش می گیرد. اعتصاب غذا چیز ساده ای نیست، درواقع شخص جانش را در راه هدفش به میدان می آورد.
اینها را گفتم که اشاره ای بکنم به دو سه بار اعتصاب غذایی که در طی سالها در تشکیلات رجوی و در کمپ هایش رقم خورد. آیا واقعاً اعتصاب کنندگان در این موارد هم با آگاهی و اشراف کامل دست به اعتصاب غذا زده بودند و یا نه موضوعات دیگری دخیل بوده است؟
طبعا که در سازمان مجاهدین به دلیل ساختار فرقه ای اش هیچ کس اجازه ندارد بدون دستور از بالا اقدامی کند که نظم تشکیلات را برهم بزند. هر کاری با دستور است، حتی اگر بخواهید جان خود را برای رجوی بدهید باید با دستور باشد!
بعد از اینکه نیروهای آمریکایی سلاح های سازمان مجاهدین خلق را جمع آوری کردند شکل مبارزه و ماندگاری در اشرف و بعدا در لیبرتی نیز فرق کرد. رجوی میدید که بقول خودش یا باید اسب را نگه میداشت یا اسب سوار را. از نگاه او اسب سلاح بود و اعضای فرقه اسب سوار، لذا خودش میگفت که باید ” اسب سوار ” را نگه داشت، بعدا می شود اسب را تهیه کرد. اما همین اسب سوار در زمان های مختلف می تواند نقشی ایفا کند که انبوهی سلاح هم اگر بود نمی توانستند آن خط و استراتژی را پیش ببرند، نمونه واضح آن اعتصاب غذاهایی بود که بدستور رجوی در اشرف و لیبرتی انجام گرفت.
در هیچ کدام از این اعتصاب غذاها هیچ کس با میل و درخواست خودش اقدام به اعتصاب غذا نکرد. همه را جمع میکردند و برایشان یک بیانیه و یا یک اطلاعیه از طرف رهبری فرقه خوانده می شد مبنی بر اینکه باید اعتصاب غذا کنند. طوری فضاسازی می شد که کسی جرات نمی کرد مخالفت کند. ملاک دکتر بود که وارد شده و بگوید اعتصاب غذای این افراد می تواند کار را سخت کند، یعنی همان هایی هم که بخاطر ورود دکتر از اعتصاب غذا منع می شدند بخاطر این بود که ضررشان بیشتر از خیرشان خواهد بود. مانند خود من که به دلیل مریضی که از قبل داشتم در هیچ کدام از اعتصاب غذاها شرکت نداشتم زیرا در هر دو مورد دکترهای اشرف معتقد بودند که این فرد نمی تواند اعتصاب غذا کند. ولی اگر کسی شاخص هایی را داشت که در لیست ممنوعیت های دکترها نبود باید در اعتصاب غذا گنجانده می شد.
اینگونه بود که اعتصاب غذا شکل گرفته و عملی می شد.
بخشعلی علیزاده





































