*شنبه 12 مهر در روز شنبه جمعاً 6 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود: زندگی اشرافی برای مریم رجوی و دیگر سران مجاهدن خلق، مرگ و نیستی برای اعضای گرفتار … چه در زمانی که مجاهدین خلق در عراق بودند و چه […]
*شنبه 12 مهر
در روز شنبه جمعاً 6 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
زندگی اشرافی برای مریم رجوی و دیگر سران مجاهدن خلق، مرگ و نیستی برای اعضای گرفتار
… چه در زمانی که مجاهدین خلق در عراق بودند و چه الان که در آلبانی هستند، به دستور رجوی، سران تشکیلات، اعضایی که بیماری شان غیر قابل کتمان است را نزد دکتر نمی برند بلکه تعدادی دکتر مشخص می کنند که به مقر آنها بیاید و بیماران را ویزیت کند!!
در عراق تعداد چند پزشک که مورد تایید حزب بعث و حکومت عراق بودند را به قرارگاه اشرف می آوردند تا اعضای بیمار را معاینه کنند. تخصص این افرد محدود بود ولی با این حال هر کس بیمار بود فقط اجازه داشت به همین پزشکان مشخص شده مراجعه کند. از آنجایی که پزشکان مرتبط با حزب بعث و دولت صدام بودند، در هماهنگی با سران مجاهدین کار می کردند و مثلاً برای بیماران تجویز رفتن به آزمایش در بیرون از قرارگاه را نمی نوشتند. در آلبانی نیز همین ریل در مقر آنها اجرا می شود تا مبادا اعضا فرصت فرار پیدا کنند.
سال هاست که مسعود و مریم رجوی با کلمات فریبنده اعضا را به کشتن داده یا عمر و زندگی شان را تباه می کنند اما خود با تبعیض بسیار زیاد مشغول زندگی تجملی و سوپر لاکچری هستند.
زندگی لوکس و فوق اشرافی مریم رجوی روی دیگر سکه ای است که در آن سمتش مرگ و میر بی پایان اعضای گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق است که بدلیل عدم رسیدگی به بیماری شان آن هم در قلب اروپا که امکانات نسبتا خوبی دارد، بی وقفه ادامه دارد.
صابر و صابرها چه بیهوده زندگی شان را تلف کردند
… در مورد آمار بالای مرگ و میر در سازمان می توان به مسائل مهمی اشاره داشت. تحت فشار بودن اعضا ، عدم رسیدگی به بیماری افراد ، حمل تناقض ، بیماری افراد را به عنوان یک بیماری در نظر نگرفتن بلکه آنرا تمارض معرفی کردن ، عدم آرامش ذهنی ، عدم ارتباط با خانواده ، عدم ارتباط با دنیای بیرون و … . اینها همه و همه می توانند افراد را به سمت فرسودگی جان و تن و مرگ های زودهنگام سوق بدهند. البته که اینها همه گریبانگیر اعضای رده پایین تشکیلات است وگرنه افراد رده بالای سازمان که دسترسی خوبی به امکانات پزشکی و .. دارند و ظاهراً جان شان ارزش بیشتری دارد و خون شان رنگین تر است!!
… این مرگ ها باید درس بزرگی به اعضای باقی مانده در مناسبات رجوی بدهد تا متوجه شوند ماندن در مناسبات فرقه ای رجوی چیزی جز مرگ خفت بار برای آنان به ارمغان نخواهد آورد. چون رجوی فقط با مردن اعضای سازمان به ارتزاق خود ادامه می دهد. مگر در مناسبات سازمان یک مجاهد بی بدیل و انقلابی و مسئول وجود نداشت به مصطفی کاشانی کلیه بدهد تا وی مدتی زنده بماند ؟ البته که نه چون آنان در حرف و کلام مسئول و به اصطلاح مجاهد هستند وقتی حرف از پرداخت بها می شود حاضر نیستند ذره ای از خود مایه بگذارند. نمونه اش را در جریان فرمان خودسوزی در سال 82 شاهد بودیم که حتی یک مسئول حاضر به خودسوزی نشد. پس می توان نتیجه گرفت حرفهای مریم رجوی باد هوا است او با نگهداشتن افرادش در مناسبات اشرف سه به حیات خفیف و خائنانه خود ادامه می دهد و جان اعضای فرقه هیچ ارزشی برایش ندارد.
بند هفتم طرح ده مادهای مریم رجوی ناقض تمامیت ارضی ایران
… ماده هفتم طرح کذایی، به دلیل موضع آن در مورد خودمختاری اقلیتها، نشاندهنده بیتوجهی به تمامیت ملی و ارضی ایران است که ذاتا یک مسئله پیچیده با تفاسیر مختلف است.
در حالی که این طرح از خودگردانی اقلیتهای قومی از جمله کردها، در چارچوبی به اصطلاح دموکراتیک، حمایت میکند، پیامدهای آن برای تمامیت ملی در میان تحلیلگران و محققان مورد بحث است.
“خودگردانی” در چارچوبی که مریم رجوی ادعا میکند، به خودمختاری اداری و فرهنگی اشاره دارد. او ادعا میکند که “وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران” چارچوب چنین خودمختاری خواهد بود.
با این حال، منتقدان هر نوع خودمختاری برای اقلیتهای قومی را صرف نظر از نیات ادعا شده، به ویژه با توجه به زمینه تاریخی تنشهای قومی در ایران، به عنوان یک پیشزمینه بالقوه برای جداییطلبی میدانند.
پیشینه مجاهدین خلق نشان میدهد که شاخه سیاسی آن، یعنی شورای ملی مقاومت، اتحاد تاریخی با حزب دموکرات کردستان دارد. حزب دمکرات کردستان یک جنبش جداییطلب چپگرای مسلح کردها در ایران است.
اتحاد مجاهدین خلق با حزب دمکرات فرصتطلبانه و ناشی از دشمنی مشترک این دو گروه با حکومت ایران در نظر گرفته میشود. حزب دموکرات کردستان از نظر تاریخی همواره به دنبال خودمختاری برای کردهای داخل ایران بوده است.
از سوی دیگر سازمان مجاهدین خلق با جیش العدل گروه شبهنظامی اسلامگرای سنی و تجزیهطلب در استان سیستان و بلوچستان هم آواز است. اگرچه شاهد معتبری درباره همکاری این دو گروه وجود ندارد اما رسانه های مجاهدین خلق نه تنها حملات تروریستی این گروه را محکوم نکرده اند بلکه اخبار آن را همواره با جانبداری به نفع جیش العدل منتشر کرده اند.
همچنین به تازگی اسنادی منتشر شد که نشان میدهد دفتر شورای ملی مقاومت به گروه تجزیه طلب حرکه النضال لتحریر الاحواز کمک مالی کرده است. بر اساس این سند، علیرضا جعفرزاده، معاون نمایندگی شورای ملی مقاومت در آمریکا مبلغ 350 هزار دلار کمک مالی به سعید حمیدان رهبر گروه حرکه النضال لتحریر الاحواز، در راستای “حمایت” از او و جنبش به اصطلاح “آزادی بخش” او پرداخت کرده است…
*یکشنبه 13 مهر
8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
دومینوی مرگ در سازمان تروریستی مجاهدین خلق
در هفتههای اخیر، موج تازهای از مرگهای مشکوک و زنجیرهای در میان اعضای سالخوردهی فرقه تروریستی مجاهدین خلق خبرساز شده است. رسانههای وابسته به این گروه، بهصورت محدود و کنترلشده، درگذشت سه تن از اعضای خود به نامهای اصغر اکبرزاده، مصطفی کاشانی و کیومرث خلخال را اعلام کردند.
… منابع مستقل و گزارشهای جداشدگان از اردوگاه اشرف ۳ در آلبانی نشان میدهد که مرگ این افراد در شرایطی رخ داده است که بسیاری از اعضای سالخورده، با بیماریهای مزمن و محرومیت از خدمات درمانی کافی روبهرو هستند. به گفتهی شاهدان، اعضا از هرگونه ارتباط آزادانه با خانوادههای خود منع شده و تحت نظارت کامل تشکیلات قرار دارند.
منتقدان و ناظران حقوق بشری، این مرگها را بخشی از دومینوی فروپاشی درونسازمانی میدانند؛ پدیدهای که نتیجهی طبیعی سالها فرقهگرایی، انزوا، شستوشوی مغزی و سوءمدیریت درون ساختار رهبری مریم رجوی است.
در مقابل، رسانههای فرقه با استفاده از ادبیات ایدئولوژیک، این مرگها را «جاودانگی مجاهدان» نامیده و تلاش کردهاند واقعیت تلخ مرگهای خاموش را پنهان کنند…
چگونه رجوی مرزهای وطن فروشی را درنوردیده است؟
… رجوی مرزهای نوینی را در خیانت به کشور و آویختن به دشمنان ایران و ایرانی برای کسب قدرت درنوردیده است. کافی است احساس کند که کسی مختصر خصومتی با ملت ایران دارد، آنگاه فوراً خدمات مزدوری خود را به هر شکل ممکن ارائه می دهد تا شاید در این میان کلاهی از نمد حکومت در ایران به او برسد.
از جمله خیانت های رجوی، خیانت به امید و اعتماد هوادارانش است که همیشه در طول سالیان آنها را قربانی مطامع و امیال خود ساخته است و اکنون که می داند کشتی اش کاملاً به گل نشسته، باز با امید های واهی دست از سر قربانیانش برنمی دارد و آنها را رها نمی سازد.
سخنرانی مسعود تقی پوریان در افتتاحیه تئاتر جمعه ای که تعطیل نبود
… دولت صدام حسین سرنگون می شود و بعدها قرارگاه اشرف نیز بسته می شود. از سال 1395 سازمان تروریستی مجاهدین با حمایت بعضی کشورهای عربی منطقه و آمریکا و اروپا به خاک کشور آلبانی منتقل می شوند. اکنون تعداد آنها دو هزار نفر بوده که 85 درصد آنها نیز بالای شصت سال سن دارند. هم اکنون نیز اهم کارشان جاسوسی در خصوص فعالیتهای هسته ایران بوده که اطلاعات در اختیار گذاشته شده سرویس موساد را در رسانه ها نشخوار می کنند. همچنین مبادرت به تخلیه تلفنی از شهروندان کشور می کنند همان کارهایی که در اغتشاشات سالهای 96 و 98 و 1401 انجام داده اند.
به عبارتی سازمانی که زمانی ادعای مبارزه با امریکا را داشت الان هنر این سازمان جمع آوری اطلاعات برای سرویسهای امنیتی بیگانه و دشمن شده است. اینها هیچ عاقبت بخیری را طی سالها برای خودشان نداشتند و خودشان را بسیار منفور در عرصه افکار عمومی یافتند. برای مثال موسسه تحقیقات حقوق بشری رند در امریکا در سال 1384 با انتشار گزارشی سازمان تروریستی مجاهدین را به عنوان تشکیلاتی که در مناسبات داخلی خود افراد خود را سرکوب و حقوق اولیه آنها را پایمال نموده و انها را اذیت کرده و گاها مبادرت بقتل آنها نموده است محکوم می کند . امروز نقطه مختصات سازمان در عرصه سیاسی شامل فریب مردم و خیانت به کشور و استمرار تخلیه تلفنی افراد است لذا خانواده های عزیز بیشتر مراقب نوجوانان و جوانان خود باشند تا در معرض این فریب در شبکه های اجتماعی قرار نگیرند.
روایت یک جوان ۱۹ ساله از نحوه افتادنش در دام فریب گروه رجوی – قسمت اول
… رجوی برای رفع کمبود نیرویی و روحیه دادن به نفرات باقی مانده ابتدا در سال 68 در یک زد و بند خیانتکارانه با دولت وقت عراق و با فریب دادن نمایندگان صلیب سرخ تعدادی از مسئولینش را به اردوگاه اسرای جنگی فرستاد تا با طرح فریب آزادی زود رس و بهره مندی از امکانات رفاهی و حتی فرستادن به کشورهای اروپایی بتوانند تعداد زیادی از اسرا را جذب و به کمپ اشرف منتقل کنند. که باز با اعلام آتش بس بین ایران و عراق و شروع تبادل اسرا تعداد زیادی از اسیران پیوستی تبادل و رفتن به ایران را بر ماندن در تشکیلات رجوی ترجیح داده و باز رجوی را با بحران نیرویی روبرو کرد! هرچند توانست بخشی از اسیران را با طرح این موضوع که در صورت رفتن به ایران ممکن است دستگیر و اعدام شوند در تشکیلاتش نگاه دارد اما با اینحال در ادامه روند درخواست های جدایی افزایش یافت تا جایی که رجوی تقریبا از سال 70 اعلام کرد دیگر کسی حق جدایی ندارد و افراد خواهان جدایی را تهدید به سرکوب و حبس در زندان تشکیلات و بعد زندان ابوغریب کرد. اما با این وجود بودند افرادی هم که با پذیرش همه مخاطرات توانستند از تشکیلات رجوی نجات یابند. اما همچنان مسئله بحران کمبود نیرو برای رجوی مسئله بود و از آنجائیکه او می دانست با شعارهای سابق دیگر نمی تواند افراد را برای آوردن به عراق و تشکیلاتش فریب دهد این بود که تقریبا از سال 72 به بعد راه های دیگری را برای جذب نیرو طرح ریزی کرد. او متوجه شد که افراد زیادی بخصوص از قشر جوان جامعه ایران با هدف کسب و کار پر درآمد و یا کسب موقعیت پناهندگی در یکی از کشورهای اروپایی به کشورهای همسایه ایران از جمله ترکیه می روند به همین خاطر او عواملش را به کشورهای همسایه ایران فرستاد تا با بکارگیری شگردهای مختلف فریب، افراد نگون بخت را به تور فریب خود انداخته و به عراق منتقل کنند…
*دوشنبه 14 مهر
در این روز کلاً 5 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
نمونه ای از فرقه رجوی در فریب و کلاهبرداری
… ماهیت ایران اید و کلاهبرداری ها و پولشویی های این خیریه ساختگی بعدا توسط برخی رسانه ها برملا شد و مشکلات حقوقی و سیاسی بسیاری برای سازمان مجاهدین خلق در انگلستان و همچنین در میان افکار عمومی به وجود آورد و نهایتا ایران اید بسته شد. این کلاهبرداری بزرگ در انگلستان به صورت گسترده رسانه ای گردید و حتی در مطبوعات به سوءاستفاده از همین عکس هم اشاره شد، اما مانند خیلی از تخلفات سازمان در کشورهای غربی مشکل از طرق سیاسی رفع و رجوع گردید و دولت انگلستان صرفا به بسته شدن این خیریه قلابی اکتفا کرد.
مجید تفرشی تاریخدان و محقق مقیم انگلستان با به دست آوردن اسناد و مدارک طبقه بندی شده از کتابخانه ملی بریتانیا اقدام به تهیه مستندی با عنوان “خیریه اشرف” نمود که پرده از واقعیتهای پنهان این کلاهبرداری بزرگ سازمان مجاهدین خلق برداشت و این اخطاری به مردم انگلستان و دیگر کشورها بود تا قربانی مطامع یک فرقه تروریستی نشوند و به اسم کودکان ایرانی هزینه مهمانی ها و خوش گذرانی های مریم رجوی را فراهم ننمایند.
رجوی ها بعد از دو سال سکوت را شکستند
… مسعود همین دو روز پیش برای اولین بار نوشته است:
” حکومت حاکم بر ایران تنها طرفی است که خواهان ادامهٔ جنگ و ادامهٔ وضعیت گروگانها و رنج و محنت بیپایان مردم و کودکان غزه و عموم مردم بیگناه فلسطین و اسراییل است.”
پس مردم فلسطین “بی گناه” هستند، با این حساب رژیم کودک کش صیونیستی می شود: گناهکار!
چرا زبان الدنگ مسعود، به گناهکار نامیدن رژیم موقت صهیونیستی، نمی چرخد؟
نمی شود که در یک جنگ رودرو ، دو طرف اصلی جنگ ، از یاد بروند. جنگ در غزه دو طرف اصلی داشت، مردم بی دفاع از یک طرف و توپ و تانک ها و هواپیماهای رژیم صهیونیستی از طرف دیگر.
اگر مسعود ، عموم مردم فلسطین را بی گناه می داند پس گناهکار، رژیم صهیونیستی است.
خطاب به رهبران سازمان مجاهدین باید گفت:
آنچه رژیم صهیونیستی در غزه، فلسطین، لبنان و سوریه جلو چشم جهانیان انجام میدهد، مصداق آشکار جنایت علیه بشریت است. آنچه در دنیای امروز با آن روبرو هستیم، نه تنها نشانی از انسانیت ندارد، بلکه مملو از دروغ و ریاکاری است. زن، کودک، سالخورده و بیمار در برابر چشمان جهانیان قربانی میشوند، بی آن که کوچک ترین رحمی در کار باشد…
روایت یک جوان ۱۹ ساله از نحوه افتادنش در دام فریب گروه رجوی – پایان
… امید آمد و گفت آماده شو که همین امروز باید حرکت کنی. من با تعجب سئوال کردم چقدر سریع! پس بزار بروم به دوستانم سری بزنم که وی قبول نکرد و گفت اصلا فرصت نداریم تا یک ساعت دیگر باید مرز باشی!
سئوال کردم کدام مرز؟ مگر قرارنیست مرا به لندن بفرستی؟
امید خندید و گفت آخه مگر رفتن به لندن به همین سادگی است باید مراحلی را طی کنی.
از وی توضیح خواستم که گفت تو اول باید برای سه ماه بروی عراق نزد مجاهدین تا کیس سیاسی به تو تعلق بگیره بعد آنها ظرف سه ماه کارت پناهندگی برایت تهیه می کنند و خودشان تو را به انگلیس می فرستند. فقط باید هرچه آنها گفتند گوش کنی و بیش ازاین سئوال نکنی!
من واقعا گیج شده بودم. نمی دانم چرا به حرفش اعتماد کردم و دیگر سئوالی نکردم. به هرحال حوالی ظهر بود که به مرز کردستان رسیدیم .همراه من سه نفر دیگر هم بودند امید ما را تحویل چند نفر کرد عراقی داد. با تعجب سئوال کردم مگر خودت نمیایی؟ وی گفت من با کاروان بعدی حرکت می کنم! هرچند هیچوقت او به عراق نیآمد.
… گفتند اگر بخواهی به لجبازی ادامه بدهی چون غیر قانونی وارد عراق شده ای تو را تحویل استخبارات عراق می دهیم که قطعا تو را به زندان ابوغریب می فرستند که در آنجا باید 8 سال زندانی شوی!
… قصه جوانانی که در کشورهای همسایه ایران و یا حتی از داخل ایران فریب وعده های دروغین عوامل رجوی خورده وبه عراق برده شدند قصه طولانی است .رجوی جنایتکار بویی از انسانیت نبرده اوبرای تحقق اهداف پلیدش زندگی خیلی از جوانان را با فریب دادن آنها تباه و امید و آرزوهای آنها را از بین برد… متاسفانه برخی از آنها در تشکیلات بدلیل ترس از عواقب جدایی مجبور به ماندن شدند و تعدادی هم براثر فشارهای فوق تصور مسئولین تشکیلات خودکشی کردند و البته افرادی هم بودند که رفتن به زندان ابوغریب و تحمل سختی آن را برماندن در تشکیلات نفرت انگیز رجوی ترجیح دادند.
*سه شنبه 15 مهر
در این روز 9 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
رجوی فردی که همیشه در شکاف ها زیسته است
… رجوی بعد از سرنگونی صدام نیاز داشت که شکاف دیگری برای خود پیدا کند و این شکاف چیزی جز دشمنی غرب و اسرائیل جنایت کار نبود. به همین خاطر سعی نمود با لابی گری و دادن پول های زیاد حمایت جناح جنگ طلب غربی – اسرائیلی را بدست آورد. چون در هر مقطع رجوی نیاز دارد که مانند نوکر برای اربابی کار کند و این دفعه چه اربابی بهتر از اسرائیل جنایت کار که دشمنی او هیچ وقت با مردم ایران پایانی ندارد. در نهایت با افشاگری های رسانه های اروپایی در سالهای گذشته مسئولین سازمان با عوامل موساد در اروپا دیدار نمودند و از آن به بعد به خدمت موساد در آمدند تا خط ضد ایرانی شان را پیش ببرند. حتی در جریان جنگ 12 روزه هم هرگز علیه اسرائیل جنایت کار موضع نگرفت و مقصر جنگ را حکومت ایران معرفی نمود. رجوی فکر می کند می تواند در شکاف دشمنی اسرائیل جنایتکار با ایران به زندگی نکبت بار خود ادامه دهد اما شاهد بودیم که همچون دشمنان مردم ایران خوار و ذلیل شدند و مجبور به عقب نشینی شدند…
زندگی بردهوار در اردوگاههای رجوی
… دهههاست اعضای این فرقه، از عراق تا آلبانی، در اردوگاههایی محصور نگهداری میشوند. در این محیطها، نظم آهنینی برقرار است که کوچکترین نشانه استقلال فکری را “خیانت” تلقی میکند. درون این اردوگاهها نه خبری از تلفن آزاد است، نه ارتباط با خانواده، نه حتی حق داشتن احساس شخصی. رهبران فرقه برای کنترل کامل ذهن و عاطفه افراد، از همان سالهای نخست “انقلاب ایدئولوژیک” خود را برپا کردند و در قالب آن، ازدواج، عشق، خانواده و هر پیوند انسانی را “مانع مبارزه” معرفی نمودند. از آن پس، همسران را از یکدیگر جدا کردند، فرزندان را به کشورهای دیگر فرستادند و میان اعضا و عزیزانشان دیوارهای بلند کشیدند.
… در سالهای اخیر، با افزایش افشاگریها و فرار برخی اعضا از اردوگاههای آلبانی، تصویر روشنتری از این بردگی مدرن بهدست آمده است. گزارش رسانههای بینالمللی نشان میدهد که حتی در خاک اروپا، این تشکیلات همچنان مانع ارتباط آزاد اعضا با دنیای بیرون میشود. مواردی از تهدید، کنترل، ضبط تلفن همراه و حتی درگیری با پلیس آلبانی ثبت شده است.
… زندگی در اردوگاههای فرقه رجوی، نه مبارزه است و نه آزادی؛ بلکه شکل مدرنِ اسارت است. انسانهایی که در این ساختار گرفتارند، قربانیان نوعی بردگی روانیاند که در قرن بیستویکم هنوز ادامه دارد. تاریخ قضاوت خواهد کرد که چگونه گروهی با شعار آزادی، خود بزرگترین دشمن آزادی انسان شدند. آزادیای که در آن، حتی تماس با مادر، جرم محسوب میشود…
تناقضات مالی تشکیلات رجوی
… گزارشهای منتشرشده از سوی رسانهها و نهادهای ناظر، از وجود شبکهای از شرکتهای پوششی مرتبط با فرقه رجوی در اروپا خبر میدهند.
این شرکتها که در ظاهر فعالیتهای اقتصادی معمول دارند، در عمل واسطه انتقال پول و پنهانسازی منابع اصلی تأمین مالی فرقه هستند.
بنا بر گزارشات مستند برخی از این شرکتها در فرانسه، آلمان و ایتالیا ثبت شدهاند و بدون فعالیت واقعی اقتصادی، مبالغ کلانی به حساب نهادهای وابسته به رجوی واریز میکنند. همین امر موجب گمانهزنی درباره پولشویی، فرار مالیاتی و تأمین منابع از طریق فعالیتهای غیرقانونی شده است.
… تضاد آشکار میان فقر تشکیلاتی و ثروت رهبری یکی از نشانههای بارز فساد مالی و بیعدالتی درون این گروه است.
چنانکه یکی از جداشدگان میگوید:ما برای فرقه کار میکردیم و در فقر زندگی میکردیم، اما سرکردگان فرقه در ضیافتهای اشرافی خرج های آنچنانی می کردند. همانجا فهمیدم شعارهای “ایثار و برابری” فقط فریب است.
… فرقه رجوی دروغهای متعددی درباره منابع مالی خود گفته و ساختاری بر پایه پنهانکاری و فساد مالی ایجاد کرده است.
هزینههای لوکس رهبران، شرکتهای صوری، منابع ناشناخته پول و نبود هرگونه گزارش رسمی مالی، همگی نشانههایی از یک شبکهی مالی غیرشفاف و مشکوک است.
دروغگوییهای مالی فرقه، نهتنها چهره واقعی آن را آشکار میسازد، بلکه نشان میدهد شعارهای “استقلال” و “مبارزه پاک” دروغی بیش نیستند. امروز بیش از هر زمان، لزوم تحقیق مستقل بینالمللی درباره منابع مالی و حامیان پشتپرده این گروهک احساس میشود.
سازمان مجاهدین خلق کجای تاریخ ایستاده است؟
… مجاهدین خلق در کارنامه سیاه خود نقض های جدی حقوق بشری دارند، آنان کارنامه قطوری از ترور و ایجاد وحشت در میان شهروندان ایرانی و عراقی دارند. آنان پرونده ای از نقض های مکرر انسانیت را یدک می کشند و انبوهی جنایات دیگر که در این مختصر نمیگنجد، و بی جهت هم نبوده و نیست که توان حمایت از مردم مظلوم غزه را نداشتند زیرا در طینت و ذات آنان همان است که در صهیونیست ها وجود دارد. به حرف های زیبا و شعارهای فریبنده نیست که ، باید در عمل نشان داده شود.
از همین رو است که سوال مهم از همین جماعت این است که کجای تاریخ ایستاده اید، چرا نتوانستید حملات نیروهای اسرائیل را در جنگ دوازده روزه به شهروندان محکوم کنید، مگر مدام دم از مردم ایران نمی زنید، مگر مدعی دفاع از مظلومین نیستید، پس چرا نتوانستید حتی یک خط از مردم حتی به صورت سوری و فرمالیستی حمایت کرده و حملات به شهروندان را محکوم نمائید؟ پاسخ بسیار ساده است، چونکه در رگهایتان همان جریان دارد که در رگ های صهیونیست ها ! یعنی ظلم و ستم در حق مظلومین. اینکه شما بخواهید برای مردم غزه دل بسوزانید امکان پذیر نیست زیرا قبل از مردم غزه باید برای مردمی دل بسوزانید که گاه و بیگاه هدف ترورهای کور قرار دادید. دلتان باید به حال نیروهایی بسوزد که سالهاست از همه حقوق های انسانی محروم شان کرده اید…
تا فلسطین آزاد نشود، هیچکس آزاد نخواهد شد
… شاخص فلسطین در حال حاضر به شکل بسیار پررنگتری خود را نمایان ساخته است. تمام نیروهای فعال در دنیا حول محور انقلاب فلسطین، به مردمی و ضدمردمی بودن تفکیک می گردند. نیرویی که موضع صریح، قاطع و عملی در حمایت از جنبش فلسطین و آرمان فلسطین نداشته باشد نمی تواند ادعای انسان بودن کند چه برسد به این که ادعای انقلابی و ضد امپریالیست بودن هم داشته باشد و خود را آزادیخواه معرفی نماید.
تا جایی که به تشکیلات مسعود رجوی برمی گردد، در عصر حاضر هرگز ادعای انقلابی و ضد امپریالیست بودن نداشته و به همین دلیل برای این سازمان فقط نزدیکی به جنایتکاران شناخته شده ای چون ترامپ و نتانیاهو برای رسیدن به حاکمیت مهم است. دگردیسی که در سازمان مجاهدین خلق در عصر حاضر صورت گرفته شاید در تاریخ بی نظیر بوده باشد…
*چهارشنبه 16 مهر
در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
از مجاهد تا تروریست
… سازمان تروریستی مجاهدین خلق در تاریخ ایران دارای یک پیشینه مشخص است. آنها در دهه شصت بسیاری از مردم بیگناه را به قتل رسانده و از همه مهمتر ننگ همکاری با دشمن متجاوز، بر پیشانی شان حک شده است. هیچ ایرانی وطنپرستی نمیتواند با این موضوع کنار بیاید که خاک کشورش توسط بیگانه اشغال شود و او به جای اینکه در برابر دشمن متجاوز بایستد و بجنگد، دوشادوش او و در برابر مردم خودش جنگ کند. این ننگ تا همیشه با مجاهدین خلق میماند.
گروه تروریستی مجاهدین خلق با پشت کردن به تمام اصول انسانی، نهایت پلیدی را که انسانها در اوج گمراهی میتوانند داشته باشند، به جهانیان عرضه نموده و نشان داد که هیچ ارزش قابل تکیهای ندارد. با این اوصاف از مجاهدین در تاریخ چیزی جز خیانت باقی نمانده و سرنوشت نکبتبار آنها باعث عبرت همگان است و یادآوری نام آنان نیز چیزی جز نفرت ابدی انسانهای آزاده را نسبت به آنها در پی نخواهد داشت…
چرا سازمان مجاهدین خلق پایگاه مردمی اش را در ایران از دست داد؟
… تاریک ترین فصل حیات مجاهدین خلق مربوط به دوره جنگ میان ایران و عراق است که این گروه رسماً در سمت دشمن قرار گرفت و دوش به دوش سربازان بعثی به روی سربازان وطن اسلحه به دست گرفت، کشت و اسیر گرفت و جاسوسی کرد و هر آنچه در چنته داشت تقدیم صدام حسین کرد و از هیچ خدمتی به او فروگذار ننمود.
همکاری سازمان مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق در ابعاد گوناگون از جمله انتقال اطلاعات نظامی، جاسوسی، تبلیغات ضد ایرانی، ترورهای گسترده و مشارکت مستقیم در عملیات های نظامی، مصداق بارز ایفای نقش ستون پنجم برای صدام محسوب می شود.
آنان با طراحی و اجرای عملیات هایی چون چلچراغ و آفتاب و فروغ جاویدان که با شکست سنگین در عملیات فروغ جاویدان مواجه شد، تلاش کردند ضربات سختی بر پیکره نظام جمهوری اسلامی وارد کنند. اما ایستادگی نیروهای مردمی و رزمندگان، توطئه های آنان را خنثی ساخت.
افزون بر این اقدامات سازمان علیه مردم عادی، ترور مقامات و همکاری اطلاعاتی با دشمنان ایران، سبب شد که این گروه به طور کامل پایگاه اجتماعی خود را در داخل کشور از دست بدهد.
… باید توجه داشت که شکست های پی در پی سازمان مجاهدین در میدان جنگ و عدم تحقق اهدافشان، علاوه بر قدرت نظامی ایران، به دلیل فقدان پایگاه اجتماعی – مردمی نیز بود. در حالی که ملت ایران با تمام توان در برابر تجاوز صدام ایستاد، سازمان مجاهدین نتوانستند حتی در مناطق مرزی یا شهرهای کوچک جایگاهی برای خود بیابند. این مسئله نشان می دهد که خیانت آنان، علی رغم گستردگی و شدت، به دلیل بی پشتوانگی اجتماعی محکوم به شکست بود…
سالگرد ورود مجاهدین خلق به فهرست تروریستی آمریکا
بیست و هشت سال پیش در چنین روزی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا، سازمان مجاهدین خلق را در فهرست گروههای تروریستی خارجی قرار داد.
در مورخ 8 اکتبر 1997، وزارت امور خارجه آمریکا تشکیلات مجاهدین خلق (MEK)، که با نامهای مستعار سازمان مجاهدین خلق (MKO) و شورای ملی مقاومت ایران (NCRI) نیز شناخته میشود، را بنا بر ماده ۲۱۹ قانون مهاجرت و ملیت (INA) به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی (FTO) تعیین کرد.
… در سوی مقابل، تشکیلات مجاهدین خلق در واکنش به این تصمیم، ادعا میکند که قرار دادن نام گروهش در فهرست سازمانهای تروریستی در دولت بیل کلینتون، تحت تأثیر تمایل به بهبود روابط با تهران در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی بوده است. اما در گزارشهای آمریکایی تاکید زیادی شده است که این گروه سابقه اقدامات خشونتآمیز، از جمله قتل شهروندان آمریکایی در ایران در دهه ۱۹۷۰ و تلاش برای حمله به نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۲ را داشته است.
… سازمان مجاهدین خلق بعدها در سپتامبر ۲۰۱۲ از فهرست خارج شد. دلیل رسمی ذکر شده برای حذف این گروه از فهرست، تغییر شرایط، از جمله کنار گذاشتن خشونت توسط این گروه و همکاری آن در انتقال اعضایش از عراق به آلبانی بود. با این حال، تلاشهای گسترده و چند میلیون دلاری لابیهای مجاهدین خلق و حامیان آن مشخصا در اسناد و گزارشها به عنوان اهرم فشاری برای حذف مجاهدین خلق از فهرست سازمانهای تروریستی خارجی گزارش شده است.
… “ملاحظات استراتژیک” ایالات متحده و دیگر شرکای غربی آنها میتواند شامل این ضربالمثل معروف نیز بشود: “دشمن دشمن من دوست من است.” اما سوابق تاریخی جنایتهای مجاهدین خلق در طول سالهای متمادی از دهه 60 میلادی تا کنون غیر قابل انکار است…
پیش از عملیات فروغ جاویدان میان مسعود رجوی و صدام حسین چه گذشت؟
… رجوی تا قبل از عملیات فروغ با حمایت و پشتیبانی صدام به عملیات دست می زد. مرزها باز بود. او برای صدام مزدوری می کرد، صدام هم مفتی از رجوی حمایت نمی کرد در ازاء بایستی برای وی کاری می کرد؛ از عملیات گرفته تا جمع آوری اطلاعات و در کمال بیشرمی در همه زمینه ها با صدام همکاری می کرد! این حرف ها را من نمی گویم بلکه بعد از سرنگونی صدام فیلم هایی بیرون آمد که نشان میداد خود رجوی با مسئولین استخبارات (اطلاعات) عراق ملاقات می کند و به آنها اطلاعات می دهد. مسئولین عراقی هم از رجوی مزدوری بیشتری را طلب می کنند و ایضاً نمایندگان سازمان مانند مهدی ابریشم چی و عباس داوری را نشان می دهد که با دادن اطلاعات به مسئولین عراقی در مقابل گونی گونی پول از آنها می گیرند، اگر این افشاگری ها نبود شاید خیلی ها باور نمی کردند رجوی زائده جنگ است اما ثابت شد وابستگی سازمان مجاهدین به حزب بعث عراق سابقه طولانی دارد. در واقع بعد از انقلاب 57 بود که رابطه سازمان با حزب بعث مخفیانه برقرار گردید و هر چه جلوتر رفت رابطه بین آنان حساس تر و پیچیده تر گردید…

