زنان با روح فرسوده در ساختار ضد اجتماعی مجاهدین

ربات‌سازی در تشکیلات مجاهدین خلق محیط‌های با ایدئولوژی ضد اجتماعی، به ‌ویژه آن‌هایی که با انزوا، کنترل روانی، قطع روابط خانوادگی و فشارهای سازمانی اداره می‌شوند، طی سال‌ها قادرند هویت انسانی افراد را به‌ تدریج از بین ببرند. در میان نمونه‌های معاصر، تروریست های موسوم به مجاهدین خلق یکی از شناخته‌شده‌ترین ساختارهایی است که طی […]

ربات‌سازی در تشکیلات مجاهدین خلق

محیط‌های با ایدئولوژی ضد اجتماعی، به ‌ویژه آن‌هایی که با انزوا، کنترل روانی، قطع روابط خانوادگی و فشارهای سازمانی اداره می‌شوند، طی سال‌ها قادرند هویت انسانی افراد را به‌ تدریج از بین ببرند. در میان نمونه‌های معاصر، تروریست های موسوم به مجاهدین خلق یکی از شناخته‌شده‌ترین ساختارهایی است که طی دهه‌ها با مکانیسم‌های کنترل ذهن، فشار ایدئولوژیک و انزوای اجتماعی، اعضای خود به‌ ویژه زنان را در چرخه‌ای از فرسودگی روانی و یکسان‌سازی کامل قرار داده است.

زنان در این ساختار، نه فقط نیروهای تشکیلاتی، بلکه محصول یک سیستم‌اند؛ سیستمی که هدفش تبدیل انسان به ابزار تبلیغاتی و اجراکننده پروتکل‌های ایدئولوژیک است.

۱. مدل انسان‌زدایی در سازمان تروریستی مجاهدین خلق

تشکیلات مجاهدین خلق از دهه‌ها قبل بر اصل یکسان‌سازی اعضا بنا شده است. این یکسان‌سازی سه هدف دارد:

الف) حذف کامل هویت فردی
از زنان می‌خواهد:
• شبیه هم لباس بپوشند
• شبیه هم آرایش و ظاهر داشته باشند
• شبیه هم سخن بگویند
• شبیه هم رفتار کنند
چنین فرآیندی نه امری تصادفی، بلکه بخشی از مهندسی روانی تشکیلاتی است.
در این مدل، تنوع انسانی یک تهدید محسوب می‌شود. فردیت یعنی امکان تفکر مستقل و تفکر مستقل یعنی خطر.

ب) تبدیل زنان به نیروهای ایدئولوژیک فاقد زندگی شخصی
بر اساس گزارش‌ جداشدگان، این گروه خشونت محور بر زنان فشار می‌آورد که:
• خانواده نداشته باشند
• ازدواج نکنند
• احساسات شخصی را سرکوب کنند
• وفاداری مطلق فقط به رهبری داشته باشند
به این ترتیب، زن نه موجودی انسانی بلکه نیروی عملیاتی تلقی می‌شود.

ج) ربات‌سازی از طریق پروتکل‌های رفتاری
در نشست‌های ایدئولوژیک، جلسات طویل‌المدت، اعتراف‌گیری‌ها و کنترل کلامی، ساختار ضد اجتماعی مجاهدین خلق به ‌مرور اعضا را به نقطه‌ای می‌رساند که:
• حرکات دستشان فرم رسمیِ ثابت دارد
• چهره‌ها بی‌احساس و یخ‌زده دیده می‌شود
• لحن گفتار یکسان و آموزه‌ای می‌شود
• نحوه نگاه و نشستن، از الگوهای سازمانی پیروی می‌کند
نتیجه، سربازانی یکنواخت با مغزهایی برنامه‌ریزی‌شده برای تکرار دستورالعمل‌های رسانه‌ای و سیاسی این سازمان تروریستی است.

۲. زنان در گروه تروریستی مجاهدین خلق؛ قربانیان خاموش مهندسی ایدئولوژیک

سازمان تروریستی مجاهدین خلق همواره ادعا کرده که «زن را آزاد کرده.
اما واقعیت ساختاری این تروریست ها، بر اساس شهادت صدها جداشده، کاملاً برعکس است:

این تشکیلات از زنان انسان‌هایی بی هویت، عاری از زنانگی و عاری از تفکر مستقل و کاملاً وابسته می‌سازد.
نشانه‌های فرسودگی در این زنان
• صورت‌های بی‌روح
• تنش در چهره و انقباض دائمی عضلات
• سکون بیش از حد در حرکات
• فقدان تنوع احساسی
• استفاده از جملات قالب‌گذاری‌شده
• نگاه‌هایی که به نقطه‌ای نامعلوم دوخته شده
• فقدان واکنش انسانی طبیعی
این نشانه‌ها نتیجه سال‌ها زیستن در محیطی است که در آن:
• شادی جرم است
• تعلق خانوادگی گناه است
• فکر مستقل خطر است
• احساسات شخصی به‌عنوان ضعف ایدئولوژیک سرکوب می‌شود

۳. قطع روابط خانوادگی؛ ستون اصلی فروپاشی روح

تشکیلات ضد خانواده ی مجاهدین خلق زنان را وادار به قطع ارتباط کامل با خانواده می‌کند.
انسان بدون خانواده، بدون گذشته، بدون رابطه، تبدیل به موجودی شکننده و قابل‌کنترل می‌شود.
در بسیاری از افشاگری ها و گزارشات مستند آمده است که زنان سال‌هاست که:
• مادران خود را ندیده‌اند
• فرزندانشان از آن‌ها جدا شده‌اند
• اجازه تماس آزاد ندارند
• زندگی‌شان در مدار بسته تشکیلات متوقف شده
این قطع ارتباط، روح انسان را فرسوده و خاموش می‌کند.

۴. تکرار، تکرار، تکرار؛ زبانی که دیگر فکر نمی‌سازد

یکی از روش‌های تثبیت کنترل در مجاهدین خلق، وادار کردن اعضا به استفاده مداوم از:

• ادبیات ثابت
• ترکیب‌های تبلیغاتی از پیش نوشته‌شده
• آموزه‌های تکراری
• جملات توجیهیِ آموزش‌داده‌شده
این کار به مرور باعث می‌شود مغز توان تفکر مستقل را از دست بدهد.
به همین دلیل است که خروجی چنین زنانی، هنگام حضور مقابل دوربین یا در نشست‌ها، بیشتر شبیه واحدهای گفتار برنامه‌ریزی‌شده است تا انسان‌های صاحب تجربه و احساس.

۵ . پیامد نهایی: زوالی که در صورت و رفتار منعکس می‌شود

سال‌ها انزوا، اجبار، فشار تشکیلاتی و سرکوب احساسات، در نهایت در چهره، بدن و لحن اعضا دیده می‌شود:
• نگاه‌ها خسته و شکسته
• خطوط چهره با اضطراب مزمن شکل گرفته
• صداها بی‌افت‌وخیز و خالی از زندگی
• حرکات بدن خشک و رسمی
• لبخندها مصنوعی
• حالت دفاعی دائمی در عضلات
این‌ها نشانه‌های انسانی هستند که دیگر زندگی نمی‌کند – فقط دنباله رو هستند.

نتیجه‌گیری

مجاهدین خلق تروریست، در طول سالیان، از زنان نه به‌ عنوان انسان‌های دارای رؤیا، احساس، خانواده و نیازهای طبیعی، بلکه به ‌عنوان ابزار ایدئولوژیک و واحدهای تبلیغاتی استفاده کرده است.
در چنین ساز و کاری:

• فردیت نابود می‌شود
• زن تبدیل به موجودی مطیع، تکرارگر و ازنظر عاطفی و اجتماعی منزوی می‌شود
• ساختار تشکیلات با ربات‌سازی انسانی بقای خود را تضمین می‌کند
و زنان، قربانیان خاموش این سیستم هستند. زنانی با چهره‌های فرسوده، روح‌های خاموش و سال‌هایی که در یک جهان مصنوعی به هدر رفته است.

سالاری