این روزها در جهان، زمان آبستن حوادث سیاسی قابل تامل شده است. سه نفر طراح و اقدام کننده اصلی برای انفجارات در بریتانیا از طریق بکارگیری مواد شیمیایی منفجر شونده در هواپیمای در حال پرواز بعد از چند سال ردیابی و مراقبت های امنیتی پیچیده دستگیر و در دادگاه قضایی محکوم شدند. احساسات و اندیشه های ضد تروریستی که در کشورهای اروپایی در قشرهای متفاوت مردم در حال افزایش است اینک به جامعه های دیگر از جمله خاورمیانه،پاکستان و حتی افغانستان نیز رسیده است.
دیگر میدان دادن به این عناصر و جریان و محفلها برای دولتمردان هزینه بر و بی آبرویی بدنبال دارد. مردم مماشات کنندگان با این افراد و سازمانها را ضد ملی می خوانند. در کشور عراق نیز بدنبال رحلت جناب عبد العزیز حکیم و انتخاب جایگزین ایشان و موضعگیری 10 حزب عمده کردی , جمهوریخواه و چپ عراق و برگزاری اجتماعات و همایش های متفاوت برای اخراج فرقه مجاهدین خلق با توجه به اتمام مدت یکماهه از سوی پلیس عراق رنگ و سرعت بخصوصی بخود گرفته است. اعتصاب غذای نفرات قدیمی و معدود سازمان در اردوگاه جدید عراق (اشرف) به جهت انحراف نگاهها به قرارگاه سازمان، کسب مظلومیتهای سیاسی لازم فی الواقع دیگر بعد از 30 روز حنایی بخود نداشته است. اصلاً برای یک دقیقه هم رسانه های ماهواره ای کشورهای اروپایی و حتی BBC و یا VOA انعکاسی در این خصوص نداشتند. دیگر نقش ابزاری مجاهدین خلق تمام شده و شرایط موثر خویش را به تحلیل برده اند.
یادم هست در ابتدای صدور حکم اخراج مجاهدین از سوی شورای حکومتی (سال82) عراق رحمان (عباس داوری) طی برگزاری نشستی درFM مربوط به مهناز شهنازی و برای لایه تشکیلاتی ما ضمن توجه دادن به شرایط مرحله گزار سیاسی در عراق با احتیاط ولی جدی تاکید نمود که احتمال بسیار موجود است که همه ما را به تنهایی لب جاده رها کرده و بخواهند دنبال زندگی خود برویم. اکنون بی شک سازمان با از دست دادن فرصت ها در مرحله ای بدام افتاده که بوجود آوردن همان مرحله نیز برایش براستی آسان نخواهد بود و توسل به تهدیدهای فرمی و کلَی از سوی رهبری خائن و فراری مبنی بر امکان فاجعه انسانی احتمالاً از سوی چند نفر اندک شمار لایه های ضعیف و یا اعتصاب غذا به سنگ زدن می ماند که در اوج ندانم کاری , حداقل برای مصرف داخلی (تشکیلاتی) بکار گرفته می شود.
مهدی