از اسیری جسم تا اسارت ذهنی – قسمت دوم

او در ادامه از برداشت خود از انقلاب ایدئولوژیک پس از 20 سال حضور در اشرف و تا موقع خروج از اشرف بیان داشت:
آن چه که رجوی می خواست بندگی و بردگی مطلق افراد از او بود. به نظر من رجوی برای در اختیار گرفتن تمامی انرژی یک فرد لازم داشت که ابتدا ذهن فرد را تسخیر کند به همین دلیل با به راه انداختن بحث مستمر و خسته کننده تلاش داشت تا افراد مسخ وی شوند البته رجوی برای فرار از پاسخ گویی به مسائل شخصی و شرعی افراد خود این جریان انقلاب را به راه انداخته تا بدین طریق ضمن لاپوشانی شکست ها بتواند کنترل تمام عیاری روی افراد داشته باشد.
وقتی که پدرم بعد از 18 سال اسارتم به نزدم در قرارگاه آمد و او را دیدم، تازه به این نقطه رسیدم که هنوز در ایران کسی و جایی را دارم که می تواند مرا از آن منجلاب در آورده و بسوی زندگی و خانواده برگرداند و به همین دلیل تصمیم گرفتم که قاطعانه از فرقه جدا شوم*او در ادامه از تبعات انقلاب طلاق در مناسبات فرقه ای سخن گفت و اظهار داشت:
رجوی برای کنترل دقیق تر افراد در تشکیلات از ابزار مختلفی استفاده می نمود که متداول ترین روش آن برگزاری نشست های مختلف روزانه و هفتگی و دوره ای عملیات جاری و طعمه و دیگ و حوض و صلیب و… بود و خلاصه می توان گفت که همه این بحث ها برای کنترل همیشگی ذهن افراد انجام می گرفت. هر کدام از این بحث ها و نشست ها در جا و زمان خودش کار آیی خاص خودش را داشت تا فرد را به سمت امیال و هدفی که رجوی دنبال می کرد هدایت کند تا توان فکر کردن و تصمیمات دیگری را نداشته باشد به عنوان مثال می توان گفت بحث حوض و طعمه در رابطه جمع و جور کردن افراد مسئله دار و اتمام حجت با همه کسانی بوده که قصد خروج از سازمان را داشتند و یا بحث غسل هفتگی در رابطه با کنترل ذهنیت های جنسی افراد در طول روز و حتی در خواب و خیال که این همه در راستای همان بردگی و بندگی خاص افراد به رجوی بود.
او در ادامه در رابطه با بحث عملیات جاری بیان داشت:
بحث عملیات جاری هم به نوعی کنترل رفتار و افکار روزانه افراد توسط خودشان که در نهایت در یک نشست روزانه در نزد سایر افراد به معرض افشا قرار می گرفت.
رجوی در این طرح می خواست که همیشه فرد تحت کنترل و نفوذ او و مسئوولین باشد و بدین طریق هر فرد موظف بود که همیشه در مقابل جمع خود را به نفع منافع و اهداف رجوی سرکوب کند سایر بحث ها نیز کم و بیش برای تکمیل همین اهداف شوم رجوی است که هر بار تحت نام ها و طرح و عناوین مختلف به عنوان مراحل مختلف انقلاب در قرارگاه اشرف به اجرا در می آورد.
*آقای توکلی به نمونه ای از چگونگی برگزاری این نشست ها و مقاومت افراد در قرارگاه اشاره نموده و در این رابطه گفت:
در رابطه با نشست غسل هفتگی شاهد بودم که در سال 80 در پایگاه جلولا مهدی برائی مسئول اطلاعات سازمان برای جمعی از نفرات فرقه نشست غسل برگزار نمود فردی که سوژه این نشست بود، با دست باز تمایلات جنسی خود را به دستور مسئوول نشست خوانده بود که این فرد بلافاصله مورد حمله تعدادی از نفرات از قبل انتخاب شده قرار گرفت تا بدین طریق تحت کنترل فیزیکی و ذهنی خودشان قرار گیرد تا دیگر چنین فکرهایی را در ذهن خود نپروراند و به قول مسئوولین انقلاب مریم را سوراخ نکند.
*آقای توکلی در تشریح ادامه بحث طلاق اجباری و وارد کردن اسرا ی مجرد در آن مطرح نمودند:
بحث مزدوجین و کسانی که متاهل بودند کاملا روشن بود که خواسته یا نا خواسته به افراد دستور سه طلاقه کردن همسر را می دادند و اگر چنانچه فردی از طرفین مقاومت می کرد او را پس از طی مراحلی و فشار مختلف تشکیلاتی مجبور به طلاق می کردند و در غیر این صورت پس از زندانی کردن او را از مناسبات اخراج می کردند.
ولی در رابطه با مجردین آنها نیز می بایست تمایلات و ذهنیات جنسی و طرف های احتمالی در ذهن خود را را سه طلاقه کنند ولی جالب بودن بحث در این بود که یک فرد مجرد که طبیعتا در طول روز درگیر یکسری مسائل و تمایلات جنسی است، می بایست پس از گذر بحث انقلاب هرگز ذهن او به این سمت متمایل نشود در غیر این صورت انقلاب او واقعی نبوده و فرد مورد توبیخ ایدئولوژیک قرار می گرفت البته رجوی برای کنترل همه افراد از پائین ترین سطح تا بالاترین مسئوولین حتی افراد معلول را وارد این بحث نمود و دیگر کسی در تشکیلات وجود نداشت که خواسته یا ناخواسته وارد بحث انقلاب نشود..
*آقای توکلی در پی سئوال یکی از دوستان خود که چرا به همراه سایر جداشده گان نتوانسته اید از مناسبات جدا شده پی کار خود بروید، بیان داشتند.
دلیل اصلی عدم بازگشت من و تعدادی زیادی از افراد قرارگاه ترس از مرگ و اعدام در ایران بود آنان افراد خواهان جدائی را می ترساندند و می گفتند، اگر چنانچه کسی ببرد آن را در مرز رها می کنیم و یا تحویل نیروهای ایران می دهیم که نشست حوض نیز در همین رابطه بود.
سازمان در هر موقع و زمان با یک بهانه سعی دارد با تبلیغات خود افراد را بترساند که به ایران نروند مثلا در دوره خاتمی یکبار فیلمی از سنگسار زنی در ایران را در مناسبات پخش نموده تا افراد را در آنجا قفل کند البته کنترل های فیزیکی سازمان در زمین های مانور و اطراف قرارگاه ها آنقدر زیاد بود که در بعضی مقاطع امکان فرار و ریسک موفقیت نزدیک به صفر بود و به همین دلیل خیلی از افراد اقدام به فرار کرده ولی موفق نبودند.
*او سپس در ادامه گفت:
در سال 71 رجوی برای جلوگیری از فرار افراد دستور تیر بر روی فراریان را به همه داده بود. البته این ها بخشی از محدودیت هاست ولی واقعیت موجود که باعث قفل شدن افراد تاکنون گشته است همان حصارهای ذهنی و فیزیکی قرارگاه اشرف است من معتقدم که چنانچه همین افراد چند روز از آن محیط و ار چنگال مسئوولین فرقه خارج شوند مطمئنا در فضای دیگری قرار گرفته و به خود آمده و تصمیم دیگری می گیرند و به سوی خانواده خود برمی گردند.
*آقای توکلی در رابطه با چگونگی کنده شدن از تشکیلات فرقه و هم چنین مراحل جدایی و بازگشت به ایران اظهار داشت:
در رابطه با بازگشت خود نیز همان طوری که قبلا گفتم وقتی که پدرم بعد از 18 سال اسارتم به نزدم در قرارگاه آمد و او را دیدم، تازه به این نقطه رسیدم که هنوز در ایران کسی و جایی را دارم که می تواند مرا از آن منجلاب در آورده و بسوی زندگی و خانواده برگرداند و به همین دلیل تصمیم گرفتم که قاطعانه از فرقه جدا شوم علی رقم این که ممکن بود که برخوردها و درگیری هایی با آنها داشته باشم بعد از ملاقات با پدرم دیگر فضای قبلی را نداشتم و بهم ریخته بودم و دیگر نفر تشکیلات نبودم و به همین دلیل با پذیرش تمامی ریسک های احتمالی به مسئوولین فرقه اعلام نمودم که قصد جدا شدن از شما را دارم.
ابتدا با کار توضیحی زیاد سعی در منصرف کردنم را داشتند ولی تصمیمم جدی بود و آنها موفق نشدند. در سری های بعد سعی داشتند با ترس و وحشت مرا منصرف کنند که باز هم موفق نشدند. کماکان مسئوولین فرقه مرا رها نمی کردند تا اینکه بنده نامه ای را به مسئوولین آمریکایی در تیف عراق دادم و از آنها در خواست کمک برای جدایی کردم که به کمک آنها توانستم از سازمان خارج شوم.
در سال 83 تا 86 در مقر تیف ماندگار و از آنجا به درخواست خودم به کردستان عراق و سپس به ترکیه رفتم و در ارتباط تلفنی با خانواده ام قرار گرفتم و به کمک دوستان باز گشته و یکی از برادرانم به ایران بازگشتم.
متاسفانه باید بگویم که در طول 17 سال اسارت در فرقه هیچ ارتباط تلفنی و نامه ای نداشتم.البته نه در اسارت گاه صدام و نه در مقر مجاهدین هیچ امکانی را برای ارتباط با خانواده برای افراد اسیر خود مهیا نمی کردند.
چه به صورت نامه و چه تلفن و غیره. بخصوص برای کسانی که کمی مسئله دار بودند.
بعد از ورود اسرا در سال 68 به اشرف، تقریبا همگی درخواست نوشتن نامه و یا ارتباط تلفنی با خانواده شان را داشتند ولی علی رقم این که مسئوولین سازمان از جمله مهدی ابریشم چی همسر اول مریم رجوی در اولین معارفه خود در اردوگاه صلاح الدین که به همگی گفته بود که شما بعنوان مهمان ما از هر گونه امکانات رفاهی و… برخورد دارید و به بهانه های مختلف به همه جواب منفی دادند و بعد از حضور چندین ساله ما در اشرف و وارد شدن اجباری به بحث فرقه ای (ازجمله انقلاب ایدئولوژیک) متوجه شدیم که رجوی از اساس اعتقادی به خانه و خانواده ندارد و همه نفرات سازمان از بدو ورود به تشکیلات رجوی می بایست هر گونه ارتباط و فکر کردن در رابطه با خانواده را قطع کنند و در همین رابطه رجوی برای آب پاک ریختن روی دست همه حتی خانواده ها، رسما و در پیام ها و اعلامیه های خود اعلام کردند که خانواده کانون فساد می باشد.پس رجوی اعتقادی به خانواده ندارد تا اعتقادی به ارتباط داشته باشد.
*آقای توکلی در رابطه با سوء استفاده رجوی از اسرا به عنوان سربازان و رزمنده گان در عملیات ها و هم چنین جنایات او در سرکوبی مردم عراق در زمان صدام بیان داشت:
من در عملیات مروارید در سال 1991 (جریان سرکوب انتفاضه عراق) به عنوان نفر پشتیبانی بودم در جلولا در محور 5 که مسئوولش مهوش سپهری (نسرین) بود آن موقع به عنوان نفر یگان پدافند در سه راهی قره تپه حضور داشتم و به عنوان نفر دژبان در سیطره برای کنترل نفرات عراقی هم بودم هر چند که خودم به صورت مستقیم در در گیری نبودم ولی یگان های زیادی از فرقه رجوی در شهرها و روستاهای مختلف در منطقه با اکراد و معارضین عراقی درگیری ایجاد کردند و به بهانه حضور افراد ایرانی سرکوبی های زیادی انجام دادند که باعث مرگ تعدادی زیاد از اکراد عراقی شدند.
نیروهای توپخانه سازمان در کوه های دراوشکه در اطراف جلولا با شلیک به سمت روستا به نام قورتو باعث تخریب یک خانواده و باعث مرگ یک خانواده به طور کامل شدند. بنا به گفته یکی از نفرات لشگرهای سازمان (لشگر 35) که در حمله به روستای گلی جور شرکت کرده بود آنان 4 سرنشین یک کامیون را کشته و خودرو آنها را به غنیمت گرفتند در حالی که تمامی نفرات لباس کردی عراقی داشتند.
نمونه دیگری که خود شاهد بودم این که یکی از فرماندهان فرقه در سه راهی قره تپه سلیمان بک برای کنترل جاده جلوی خود روی حامل زنی که بار دار بود و جهت زایمان می بایست به بیمارستان منتقل شود را گرفت و اجازه عبور نداد که این زن تا صبح در سیطره مانده و بنا به گفته سایر دوستان صبح روز بعد برای مادر و فرزند او مشکل پیش آمد.
*آقای توکلی که خود 17 سال در عراق در تشکیلات فرقه ای شاهد همکاری رجوی با صدام معدوم بود در رابطه با وطن فروشی و خیانت های فرقه اظهار داشت:
در سال 76 و 77 در جریان راهگشایی فرقه در منطقه مرزی غرب ایران مجاهدین و عراقی ها هماهنگی اطلاعاتی زیادی را با هم دیگر داشتند جدا از دادن پایگاه ها و امکانات لجستیکی و نظامی اطلاعات نظامی زیادی برای سرعت و پیش برد کار بین دو طرف تبادل می شد مثلا عراقی ها کلیه نقشه های میدان مین و… را در اختیار نیروهای رجوی می گذاشتند و آنان نیز در صورت دریافت هر گونه اطلاعات نظامی جدید منطقه مرزی ایران را در اختیار فرمانده هان عراقی می گذاشتند.البته رجوی خود نیز واهمه ای از این همکاری با استخبارات عراق نداشته و رسما در نشست های جمعی با افتخار اعلام نموده انجام این عملیات ها به سادگی قابل اجرا نیست بلکه با ساعت ها نشست و هماهنگی های لازم با افسران عالی رتبه عراقی (صاحب خانه) امکان پذیر می شود از این طریق اخبار و اطلاعات ایران را در اختیار دشمنان مردم ایران می گذاشت.
*آقای توکلی در جواب سئوال یکی از دوستان سابقش که پرسیده بود چرا علی رغم تمایلات قبلی که برای رفتن به خارج برای زندگی، از ترکیه به ایران باز گشتید پاسخ داد:
قبل از هر چیز باید بگویم که بنده اصلا سیاسی نبودم و متاسفانه در شرایطی قرار گرفتم که از جوانی تا سن 40 سالگی ام را در مناسباتی که خود خواهان حضور در آن نبودم سپری کردم و از زندگی عادی محروم شدم همین انگیزه به من داد تا باقی مانده عمر خود را در جای مناسب تر به لحاظ اقتصادی و به لحاظ روحی به سر ببرم به همین دلیل بعد از ورود به تیف به همراه تعدادی از دوستانم تصمیم رفتن به خارج از عراق را داشتم و تلاش هایی را در همین رابطه نمودم که از طریق ترکیه بتوانم به خارج بروم اما مدتی بعد از خروج از تیف و تماس با خانواده و زندگی در ترکیه به واقعیت هایی پی بردم که نتیجه گرفتم که می توانم در آرامش بیشتر و امنیت خاطر در کنار خانواده و برادرانم و در وطنم باقی مانده عمرم را سپری کنم که تصمیم به ورود به ایران گرفتم.
مسئله دیگری که باعث شد تصمیمم جدی تر شود و به ایران برگردم مسئله عاطفی و خانوادگی ام بود که چنانچه بعد از 17 سال دوری از ایران اگر به کشور دیگری می رفتم چنین اتفاقی نمی افتاد و این رابطه خانوادگی برقرار نمی شد و همیشه این مشکل گذشته در من وجود داشته است پس چه جا بهتر از وطنم.
او در ادامه توضیحات از چگونگی بازگشت به ایران و هم چنین فعالیت ها و زندگی جدیدش می گوید:
در تاریخ 22/2/87 از ترکیه به ایران بازگشتم که مدتی بعد از آمدنم به دنبال مدارک شخصی از جمله شناسنامه،گواهی نامه، کارت پایان خدمت و کارت ملی بودم که تقریبا همه آنها را دریافت کردم. هم اکنون به دنبال کار بهتری هستم و در حال حاضر هم در کنار برادرم شغل آزاد دارم. در سال جاری اقدام به ازدواج کردم و فعلا هم در زادگاه ام شهرستان نور مشغول زندگی هستم.
*در پایان آقای توکلی با پیامی کوتاه به خانواه هایی که عزیزان شان اسیر فرقه رجوی در عراق و هم چنین به افراد اسیر در اشرف اظهار داشت:
با تجربه سال های گذشته خودم و دوستانی که توانستند از چنگال رجوی خارج شوند باید به همه بگویم برقراری ارتباط با آنان به هر طریق ممکن و حضور افراد خانواده در نزد آنان می تواند عاطفه کشته شده افراد را بعد از سال ها زنده کند و انگیزه لازم را برای بازگشت نزد خانواده و زندگی مجدد را به آنان بدهد.
رجوی سال هاست که با القائات ذهنی و مخرب خود توانسته است ذهن تمامی افراد را قفل نماید و آنان را همانند یک وسیله بی اراده در اختیار خود گیرد و از آنان به طرق مختلف و در راستای اهداف شوم خود سوء استفاده ابزاری نماید اگر دیروز صدیقه مجاوری (اهل ساری) در پاریس و حمید عرفا در انگلستان به دستور رجوی خود را به آتش می کشند ممکن است فردا فرزندان شما نیز به دستور رجوی در جای دیگر خود را قربانی اهداف او کنند.
تلاش و جدیت شما در پی گیری کار عزیزان تان از طریق مجامع بین المللی هم چون صلیب سرخ، می تواند کمک خوبی برای نجات جان آنان شود. گذشت زمان اصلا به نفع افراد اسیر و عزیزان شما نمی باشد، تلاش شما می تواند انگیزه ای بیشتر برای سایر افراد و دوستانی باشد که برای نجات این افراد تلاش می کنند.
اما پیامم برای دوستان و افرادی همانند خودم که سال ها اسیر فرقه رجوی هستند این است:
هنوز دیر نشده است، تصمیم جدی برای کنده شدن از مناسبات فرقه تروریستی رجوی در عراق بگیرید و خود را از این منجلاب نجات داده و برای زندگی آتی خود تصمیم جدیدی بگیرد. ایستایی و راکد شدن در نقطه همیشگی و صفر فرقه رجوی، هرگز نمی‌تواند تحولی در زندگی تان بوجود آورد همچنان که هر کدامتان در سالهایی که در آنجا بودید این فضا را چه به لحاظ سیاسی و چه لحاظ فکری حس کردید.
چه عمری از همه ماها که در راه بیهوده و پوچ فرقه رجوی به هدر رفته است. دوستان آنچه که در تنهایی به فکرتان می زند راهی کاملا درست و واقعی است، اراده کرده و این تصمیم را به واقعیت تبدیل کنید و همانند بسیاری از دوستان جدا شده از دنیای پر از تناقض تشکیلات فرقه ای رها شوید.
مطمئن باشید که دنیای بیرون از حیطه فرقه رجوی ها، دنیای واقعی و زیباست، دنیای عشق و رهایی است و درست در نقطه مقابل آن عشقی است که به دروغ مریم رجوی در اذهان شما فرو کرده است. عشق واقعی را در دنیای بیرون از تشکیلات فرقه ای رجوی می‌توان دید.
به امید آن روزی که بدور از تشکیلات بتوانید برای خود تصمیم جدیدی بگیرید.
پایان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا