جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
راز وصل و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت دوم 03 مهر 1400

راز وصل و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت دوم

مادرم را در بستر بیماری و در حالیکه بیش از هر زمان دیگر به حضور من نیاز داشت رها کردم و بین سلامتی او و مجاهدین دومی را انتخاب کردم. نزدیک به 20 سال بود که از او کوچک ترین خبری نداشتم. آیا مادرم هنوز زنده است؟! چشمان کم سویش از لابلای درب خانه قدیمی […]

عباس مدرسی فر می گفت رجوی از ما مشتی تروریست و خائن به وطن ساخت 03 مهر 1400

عباس مدرسی فر می گفت رجوی از ما مشتی تروریست و خائن به وطن ساخت

توضیح: این متن توسط یکی از اعضای جداشده از مناسبات مجاهدین که نخواسته نامش فاش شود برای سردبیر سایت راه نو ارسال شده است . به گفته این فرد ایشان مدتها در سازمان با آقای مدرسی فر بوده و از نزدیک با او آشنایی داشت. ذیلا متن ارسالی آورده می شود. سایت رسمی مجاهدین در […]

زهرا گرابیان میگفت کتاب خواندن نشانه شروع بریدگی است 31 شهریور 1400

زهرا گرابیان میگفت کتاب خواندن نشانه شروع بریدگی است

اواسط سال 1370 بود و مناسبات فرقه رجوی به سمت بسته و محدود شدن کامل حرکت می کرد. در آن مقطع هنوز یک کتابخانه عمومی در قرارگاه جهنمی اشرف وجود داشت. روزی به ما گفتند که می توانید به کتابخانه قرارگاه بروید. بعد از اینکه به کتابخانه رفتیم من دو کتاب فیزیک و زیست شناسی […]

راز وصل و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت اول 30 شهریور 1400

راز وصل و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت اول

فضای ملتهب و جوشان انقلاب در کنار شور و احساسی که ناشی از دوران بلوغ بود، من را مجاب کرد تا در باور ساده لوحانه ام مجاهدین خلق را براساس احساس و شور و نه منطق و شعور، به عنوان تنها راه حل برای خوشبختی و سعادت مردم ایران انتخاب کنم و در این مسیر […]

خاطره ای دلخراش از انتقال کودکان مجاهدین به اروپا 29 شهریور 1400

خاطره ای دلخراش از انتقال کودکان مجاهدین به اروپا

رجوی در پادگان اشرف جنایات بی شماری انجام داده. یکی از جنایات رجوی جدا کردن فرزندان از مادرشان است. در پادگان اشرف یک روز رفته بودم تحت امر تدارکات مرکزی و زمانی بود که کودکان را از طریق اُردن به کشورهای خارجه می فرستادند. سه الی چهار اتوبوس برای انتقال کودکان با فاصله کمی با […]

رجوی و ادعای حمایت از حقوق کردها! 29 شهریور 1400

رجوی و ادعای حمایت از حقوق کردها!

رجوی با دادن پیامی مسخره در بیست شهریور، خودش را مدعی حقوق کردها معرفی کرد که البته هیچ اعتقادی به آن ندارد . برای بهتر فهمیدن این مسئله باید قدری به گذشته برویم. آیا رجوی به حرفی که زده اعتقاد دارد یا خیر؟ بعد از فرار رجوی به فرانسه در سال شصت و درست کردن […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت بیست و دوم 27 شهریور 1400

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت بیست و دوم

بند ج – تناقضات و اندیشه های جنسی – ضد انسانی ترین نوع تحقیر و اسارت انسان در فرقه رجوی – رجوی که در پیشبرد جدایی کامل زنان از شوهرانشان با بند الف، با توضیح خودساخته «محرمیت ایدئولوژیکی» موفق عمل کرده بود حال می خواست خاطرات و تمامی علایق باقیمانده در زنان و مردان عضو […]

تور زیارتی کربلا و نجف در کمپ اشرف 22 شهریور 1400

تور زیارتی کربلا و نجف در کمپ اشرف

بعد از عملیات دروغ جاویدان ( مرصاد ) وقتی استراتژی رجوی با بن بست مواجه شد وی برای سرگرم نگه داشتن اعضایی که در اشرف مستقر بودند علاوه بر ره آورد انقلاب ایدئولوژیک باسمه ی ، در سالهای 69 و 70 تور زیارتی به کربلا و نجف راه اندازی شد و یگان به یگان را […]

کلفت دوم؟! شما در مقرها پادشاهی می کنید 21 شهریور 1400

کلفت دوم؟! شما در مقرها پادشاهی می کنید

زهرا مریخی و امثال زهرا مریخی که قرار بود کلفت دوم باشند، پادشاهی می کردند و در بهترین امکانات رفاهی بسر می بردند . رجوی در تمام وجودش یک روده راست وجود نداشت! وقتی انتخابات شورای باصطلاح رهبری یا مسئول اولی در فرقه صورت می گرفت رجوی در نشست عمومی به آنها می گفت مبادا […]

بیاد عطا موذن از قربانیان اخیر مجاهدین خلق 20 شهریور 1400

بیاد عطا موذن از قربانیان اخیر مجاهدین خلق

از طریق یکی از دوستان جداشده در جریان خبر فوت عطا موذن از اعضای خوزستانی تحت اسارت مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف سه درآلبانی قرار گرفتم. من با عطا از سال 85 در پادگان اشرف آشنا شدم. در یکی از روزهایی که برای کار جمعی به آشپزخانه رفته بودم درجریان کار متوجه شخصی شدم که […]

خاطره ای از خروج خفت بار فرقه رجوی از اشرف و گل گرفتن درب آن 13 شهریور 1400

خاطره ای از خروج خفت بار فرقه رجوی از اشرف و گل گرفتن درب آن

روز دهم شهریور سال 92 به خاطر خیره سری رجوی حدود 52 نفر جانشان را در اشرف از دست دادند . رجوی برای گرفتن باج از دولت قانونی عراق حاضر نبود به طور کامل اشرف را تخلیه کند و به همین خاطر تعدادی را در آنجا نگهداشته بود تا به خیال خام خود شاید با […]

خاطرات غلامرضا شکری از زندان سازمان مجاهدین خلق – روزهای سیاه – قسمت چهارم 11 شهریور 1400

خاطرات غلامرضا شکری از زندان سازمان مجاهدین خلق – روزهای سیاه – قسمت چهارم

در قسمت قبلی گفتم که بعضی از نفرات را به عنوان جاسوس در درون ما جا می دادند اما این فردی که در اتاق ما بود که اسم او هم سیامک بود و یک‌ پایش را هم از دست داده بود پیش یک بیک بچه ها می‌رفت و می‌ گفت که چیزهایی که من می […]

blank
blank
blank