جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
خاطرات فاضل فرهادی در کنار پادگان اشرف 05 دی 1400

خاطرات فاضل فرهادی در کنار پادگان اشرف

من فاضل فرهادی جدا شده از فرقه رجوی هستم. زمانی که فرقه رجوی در عراق مستقر بود، من با خانواده ها همسفر شدم و به عراق سفر کردم و در کنار پادگان اشرف؛ شهرک آزادی محلی که خانواده ها در آن شهرک مستقر بودند چند روزی در کنار خانواده ها بودم. هر چند از پادگان […]

خاطرات بخشعلی علیزاده – قسمت ۵ 04 دی 1400

خاطرات بخشعلی علیزاده – قسمت ۵

آقای بخشعلی علیزاده در بخش پنجم خاطرات خود، با مرور اتفاقاتی که منجر به خروج امریکایی ها از عراق شد گفت کمپی که امریکا به نام تیف در ضلع شمالی کمپ اشرف بنا کرده بودند، راه در رویی بود برای نیروهای مسئله دار سازمان. به همین دلیل سازمان از طریق لابی های خود در وزارت […]

خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی – قسمت دهم 01 دی 1400

خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی – قسمت دهم

رحمان محمدیان در قسمت قبلی خاطرات خود گفت: من و رضا همسنگر هستیم. رضا اهل نوشهر است که من تا حالا نرفته ام ولی آنقدر رضا از آن برام تعریف کرده که با این شهر احساس آشنایی می کنم. رضا خیلی شوخ و سرزنده است و جلوی کسی کم نمی آورد ولی چشماش ضعیف و […]

پس از مرجان ملک، من سوژه شدم 01 دی 1400

پس از مرجان ملک، من سوژه شدم

زمانی که فرقه رجوی در عراق بود یک تیم که مرجان ملک جزء آنها بود برای عملیات تروریستی به ایران اعزام می کند. مرجان ملک در ایران دستگیر می شود اما سازمان مجاهدین که فکر می کند مرجان ملک کشته شده است، او را به عنوان مجاهد شهید معرفی کرد. وقتی خبر کشته شدن مرجان […]

از اشرف عراق تا مانز آلبانی – قسمت پایانی 30 آذر 1400

از اشرف عراق تا مانز آلبانی – قسمت پایانی

همانگونه که در قسمت قبلی توضیح دادم اینجانب پس از 26 سال اسارت در قرارگاه های سازمان تروریستی فرقه گرای رجوی تصمیم به جدایی گرفتم. اما به مدت 2 سال در مقر مانز کشور آلبانی در یک کارگاه درب و پنجره سازی من را به بیگاری گرفته بودند. شرایط خیلی برایم سخت می گذشت. تنها […]

معجزه ای که منجر به نجات یکی از کودکان مجاهدین شد 29 آذر 1400

معجزه ای که منجر به نجات یکی از کودکان مجاهدین شد

پس از درج مقاله معروف خانم لوییزا هومریش در ارتباط با کودکان مجاهدین که در مجله دی سایت آلمان، منتشر و بازتاب زیادی داشت، مجدداً خاطراتم را در باب کودکان مجاهدین خلق، مرور کردم تا به یک موضوع ویژه یا معجزه رسیدم. در باب موضوع کودکان مجاهدین خلق تاکنون چندین مقاله و یک کتاب نوشته […]

داستان برادران دانافر 27 آذر 1400

داستان برادران دانافر

داستان نوید دانافر و برادرش شاپور به این قرار هست. من و نوید در یک مقر بودیم و به مدت شش ماه باهم در یک یگان بودیم و این نوید روزی نمی شد که با مسئول و تشکیلات، جنگ نداشته باشد. آن هم به خاطر تمرین ساز هست. نوید تنبور زن هست و دست به […]

خاطرات بخشعلی علیزاده – قسمت ۴ 27 آذر 1400

خاطرات بخشعلی علیزاده – قسمت ۴

آقای بخشعلی علیزاده از جداشدگان فرقه رجوی در قسمت های قبل خاطرات خود از اسارت در جبهه، شرایط اسرا، آزادی ها و محدودیت ها در کمپ مجاهدین، عملیات فروغ جاویدان، شکست حمله صدام به کویت و عملیات کرد کشی، بسته شدن مرز، نشستهای ایدئولوژیک، بحث طلاقهای جمعی و جداکردن کودکان و شروع نشستهای رجوی با […]

از اشرف عراق تا مانز آلبانی – قسمت اول 22 آذر 1400

از اشرف عراق تا مانز آلبانی – قسمت اول

26 سال از عمرم را در کمپ های سازمان مجاهدین خلق گذراندم. طی این مدت بیشترین چیزی که دیدم تضییع حقوق افراد درون مناسبات بود. از فشارهای روحی و روانی گرفته تا شکنجه و قتل و وادار به خودکشی و عدم رسیدگی به اعضا. در این مناسبات جهنمی ارزانترین کالا جان افراد بود. افرادی که […]

مواضع متفاوت رجوی در قبال اسیران جنگی 21 آذر 1400

مواضع متفاوت رجوی در قبال اسیران جنگی

مسعود رجوی آن زمانی که با بحران نیرو مواجه شد، راه های مختلفی را در پیش گرفت تا این کمبود را در تشکیلاتش جبران کند. یکی از این روش ها سوء استفاده از شرایط سخت و اوضاع وخیم اسیران جنگی بود که در اردوگاه های رژیم بعث به سر می بردند. به این ترتیب رجوی […]

برچسب نفوذی برای اسیر جنگی ! 18 آذر 1400

برچسب نفوذی برای اسیر جنگی !

من آگاهانه به فرقه رجوی نپیوستم. در دوران جنگ سرباز بودم و به اسارت در آمدم و با فریب و وعده های فریبنده وارد مناسبات فرقه رجوی شدم. دورانی که در فرقه رجوی بودم هیچ یک از سران فرقه و کادرهای آنها که رده پوشالی فرمانده را به آنها داده بودند، قبول نداشتم و اساسا […]

این زن از قربانیان نقشه شوم مسعود رجوی بود 14 آذر 1400

این زن از قربانیان نقشه شوم مسعود رجوی بود

چند روز پیش تلویزیون فرقه را مشاهده می کردم، زنی را دیدم که چهره اش برای من آشنا بود البته نسبت به دورانی که در یک یگان بودیم، خیلی شکسته شده بود. داستان جفایی که به او شده بود در خاطرم زنده شد. زمانی که رجوی تصمیم گرفت کودکان را از والدین جدا کند، صحنه […]

blank
blank
blank