خاطره ای از آزادی مریم رجوی در فرانسه
یادم می آید به آن روزهایی که مریم قجر در زندان بود. در مقر ما فضای خوبی حاکم نبود. یک سری از چاپلوسان پشت سر هم درخواست به آتش کشیدن خودشان را می دادند. اما من از خدا می خواستم که دولت فرانسه حکم زندان را برای مریم قجر به اجرا بگذارد و از شر […]
“پااندازی” مریم رجوی در جوش دادن رابطه شوهر فاسدش با زنان عضو شورای رهبری
فرقه رجوی که وجود خانوادهها را به علت وجود احساسات و عواطف سد راه سرکوبگریهای خود میداند بنا بر یک نقشه ضدانسانی و رذیلانه تحت نام انقلاب ایدئولوژیک زن و شوهرها را در ابتدا مجبور به طلاق از هم کرده و در راستای همین تئوری زنان جداشده را جزو اموال سرکرده فرقه منظور مینماید. یعنی […]
خاطره ای از بهمن نامدار؛ قربانی فرقه مجاهدین
بهمن نامدار اهل اراک، چند سال در مقر ما بود. رده او در آن زمان m قدیم بود و فرمانده دسته بود. از آنجایی که به لحاظ تشکیلات مسئله دار بود طولی نکشید فرمانده دسته ای را از او گرفتند و مدتی در مقر در اختیار خود بود و در هر نشستی او را سوژه […]
شکنجهگاهی به نام اشرف از زبان مریم سنجابی
مریم سنجابی، عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق، زبان به افشای رازهای مخوف اشرف گشود و از «زنانی» صحبت کرد که در دانشگاه دوزخی سازمان نه تنها از مقام زنانگی، که از مقام انسانیت سقوط کردند و تبدیل به شکنجهگرانی حرفهای شدند که بیرحمانه رفقا و دوستان دیروز خود را با اتهامات واهی و […]
یک مورد از شیوه فریب و جذب نیرو در فرقه رجوی
وقتی به پادگان اشرف رسیدم بعد از اتمام دوره های آموزشی از ما خواستند که با دوستان و آشنایان تماس بگیریم واز آنها بخواهیم که به عراق و پادگان اشرف بیایند. در ابتدا من شدیدا با این موضوع مخالفت کردم ولی سرانجام با تهدید مسئولین و کارهای توضیحی فراوان مجبور شدم به پسرعموها و چند […]
از درخواست روزنامه عراقی تا پیشنهادات قیصری
در فرقه رجوی روزنامه و یا کتاب داستان و …. وجود نداشت، هر چه بود متعلق به فرقه بود. در پادگان اشرف در سالن های غذا خوری تابلو اعلاناتی را نصب کرده بودند و هر روز یک سری خبرهای بی سر و ته توسط مسئول پرسنلی چاپ می شد و بعد از چاپ به فرهنگی […]
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت هجدهم
انتصاب مریم عضدانلو بعنوان مسئول اول مجاهدین توسط رجوی – با بسته شدن مرزها و نبود عملیات یک نوع بلاتکلیفی را بر اعضای مجاهدین حاکم کرد و باعث شد ارتش رجوی به یک دور تسلسل از روزمرگی افتاده و روحیه پاسیو و سردرگمی شدیدی بر اعضای این گروه حاکم گردد. طلوع و غروب یک زندگی […]
ماجرای عفو رجوی به جداشدگان در تیف
زیباترین روز من روزی بود که بعد از بیست سال از فرقه رجوی جدا شدم. واقعا عجب روزی بود! روز خوشحال کننده ای که در پوست خود نمی گنجیدم . روزی که از فرقه رجوی اقدام به فرار کردم به تیف رفتم و به آمریکاییها پناهنده شدم. زندگی من در تیف در چادر بود و […]
خاطرات عبدالرحمان محمدیان – قسمت هفتم
خاطرات رحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و رجوی – قسمت ششم ارتش صدام در شوش با تفاصیلی که در قسمت قبل شرح دادم به هر حال بعد از یکروز پر اضطراب ما به یگان نظامی خود وصل و تجدید سازماندهی شدیم. ساعات پر اضطرابی بود و تشویشی عجیب مرا بخود می […]
خاطره ای تلخ از انتخابات داخل فرقه رجوی
در تشکیلات فرقه رجوی فرد نه قدرت تصمیم گیری دارد و نه قدرت انتخاب و این رهبر عقیدتی است که همه را انتخاب می کند. هر وقتی که تنها در گوشه ای می خواهم کمی به گذشته فکر کنم یک دفعه خاطرات تلخ گذشته در تشکیلات فرقۀ رجوی که سالیان جوانیمان را در آنجا بر […]
خاطره ای از ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ و شیادی سران فرقه رجوی
دستگیری مریم رجوی در 17 ژوئن عجب داستانی بود! تازه از پراکندگی برگشته بودیم و من در مقر چرخ می زدم که دیدم سران فرقه نرمال نیستند. از این اتاق به آن اتاق در حال دویدن هستند. با خودم گفتم حتما خبری شده! بعد از ظهر همان روز به همه افراد مقر از طریق بلندگو […]
تمام مقرها مورد اصابت موشک قرار گرفتند اما …
قبل از شروع جنگ و سرنگونی صدام، رجوی در آخرین نشست گفت اگر جنگ شد و یکی از مقرهای ما توسط آمریکا بمباران شد یا مورد اصابت موشک قرار گرفت، به سمت ایران حرکت می کنیم و ستاد فرماندهی هم در کنار شما خواهد بود و شما را فرماندهی می کند! تحلیل رجوی این بود […]