نامه جمعی از مادران به رئیس کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان
احتراما به عرض می رسانیم همانطور که اطلاع دارید، سازمان مجاهدین خلق اجازه ارتباط اعضای خود با خانواده هایشان را نمی دهد و این موضوع درد و رنج طاقت فرسائی را بر دوش ما مادران تحمیل کرده است.
نامه سرگشاده انجمن زنان به خانم عاصمه جهانگیر
خانم جهانگیر عزیز امیدواریم روزی ما اعضاء انجمن زنان ایران بتوانیم شما را ملاقات کرده و شرح عقیم ویا سر به نیست کردن زنان در این فرقه،و یاحرمسراهای رهبری آن و چگونگی سو استفاده مسعود رجوی و همسرسومش مریم رجوی که هم اکنون ریاست این تشکیلات مافیایی را بر عهده دارد،از زنان را از نزدیک برای شما توضیح دهیم.
سرکار خانم عاصمه جیلانی! لطفا اشتباه آقای احمد شهید را تکرار نکنید
ما که از قربانیان این فرقه تروریستی هستیم و هر کدام سال های زیادی از بهترین دوران عمر خود را در این تشکیلات فرقه گرا تلف کرده ایم از جنابعالی تقاضامندیم موارد نقض حقوق بشر در این سازمان را هم بررسی نموده
نامه سرگشاده ایران فانوس به خانم عاصمه جیلانی، گزارشگر سازمان ملل در امور ایران
از شما که یک زن هستید و احتمال دارد مریم قجر رهبری جدید مجاهدین خلق، به عنوان زن به خواهد از مسئولیت و وظیفه حقوق بشری شما سوء استفاده کند و با دادن اطلاعات دروغ شما را همانند گزارشگر قبلی آقای احمد شهید، به فریبد و خود را مطلع از حقوق بشر در ایران و معاف از نقض حقوق بشر، معرفی کند بسیار زیاد است.
نامه سرگشاده کانون آوا به خانم عاصمه جیلانی جهانگیر
فرقه مجاهدین خلق شناخته شده ترین و با سابقه ترین جریان تروریستی درخاور میانه میباشد. باسابقه ترین جریان تروریستی از این حیث به فرقه تروریستی مجاهدین خلق اطلاق میشود چراکه سابقه انجام عملیاتهای تروریستی توسط این فرقه به مدت زمانی تا۳۰ سال پیش برمیگردد.
نامه سرگشاده به خانم عاصمه جیلانی جهانگیر، گزارشگر سازمان ملل در امور ایران
لذا از شما که یک زن هستید و احتمال دارد مریم قجر رهبری جدید مجاهدین خلق، به عنوان زن به خواهد از مسئولیت و وظیفه حقوق بشری شما سوء استفاده کند و با دادن اطلاعات دروغ شما را همانند گزارشگر قبلی آقای احمد شهید، به فریبد و خود را مطلع از حقوق بشر در ایران و معاف از نقض حقوق بشر، معرفی کند بسیار زیاد است.
نامه ای از یک دوست به شهاب فروزنده
خبر جداییت از سازمان را روی سایت خواندم و خیلی خوشحال شدم! راستش بیشتر از اینکه برای تو خوشحال شده باشم برای خانواده ات خوشحال شدم!چراکه بر همگان واضح است که پدران و مادران اسرای مجاهدین٬بیشتر از خود اسرای تحت فشار و ناراحت و نگران برای عزیزانشان هستند!
پیام به اسماعیل نیکزاد از اعضای اسیر رجوی در کشور آلبانی
بعد رفتن تو انگار رفتن عادت شده بود.مامان بزرگ رفت بابابزرگ رفت. وای نمیدونی زمان تشیع جنازه بابابزرگ مامانم خواهر بزرگت سکینه فقط میگفت اسماعیل.. روزای سختی بود واین روزای سخت برای ما گذشت.از دوریت نمیگم که شادی رو کمرنگ کرده برامون.امیدوارم برگردی و چروکهای صورت مامانمو ببینی.
نامه میر باقر صداقی به برادرش میر واقف صداقی در تیرانا کمپ مجاهدین
داداش جان بعد از چهار سال اسارت درزندان تیف که با تبانی مجاهدین و ارتش آمریکا برای ما جدا شده ها تدارک دیده شده بود ارتش آمریکا ما را در بیابانهای عراق ول کردند خیلی از بچه ها در کرکوک , سلیمانیه , اربیل و موصل توسط ارتش عراق دستگیر و مجددا زندانی شدند اما ما با همه خطرات جانی توانستیم خود را به اروپای غربی برسانیم وضعیت شما الان در آلبانی هزار بار بهتر از ما در آن زمان است شما در یک قدمی کشورهای پناهنده پذیر هستید تنها باید به سازمان نه بگوئید و خط خود را از آنها جدا کنید
استمداد خانم ربابه کربلایی صباغ از دولت آلبانی و مجامع بین المللی برای دیدار با برادرش
خانم ربابه کربلایی صباغ خواهرعلیرضا کربلایی صباغ که قریب به سی سال است در فرقه رجوی گرفتار واسیر شده طی نامه ای به دولت و نخست وزیر کشور آلبانی و مجامع بین المللی از قبیل دبیر کل سازمان ملل،کمیساریای حقوق بشر و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی از آنها برای دیداری ولو چند دقیقه با برادرش استمداد کرده
نامه جمعی از خانواده های استان ایلام به نخست وزیر آلبانی
ما جمعی از خانواده های اعضای مجاهدین خلق از کشور ایران استان ایلام که اسامی در ذیل این ورقه درج می شود هستیم که سال هاست فرزندانمان گول وعده های پوچ و تو خالی مریم قجر عضدانلو و مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خورده اند و به کشور عراق برده شده اند
دلنوشته آقای فریدون مرادخانی به برادراسیرش درتشکیلات سیاه رجوی
چند روزیست به آلبانی رفته ای.ولی حسرت دیدارت ۲۶ سال است بردلمان مانده است. اوایل از طریق صلیب سرخ وهلال احمر دنبالت گشتیم تا خبر اسارتت به دستمان رسید. پنج سال انتظار تا روز تبادل اسرا با نامه هایی که ردوبدل می کردیم امید را در دلمان زنده نگه میداشت. چون در آخر هر نامه ات با احساس مینوشتی:” به امید روز دیدار”.