یکشنبه, ۲۳ آذر , ۱۴۰۴
نامه عارف مقدم به عموی اسیرش سلطان مقدم اسیر درفرقه رجوی 13 شهریور 1395

نامه عارف مقدم به عموی اسیرش سلطان مقدم اسیر درفرقه رجوی

عموسلطان بعد از فوت پدرم بخاطر اینکه زحمات او بی نتیجه نماند و با اینکه شناختی از مجاهدین و نوع برخوردهای آنها با خانواده هایی که هرکدام فرزندی درمجاهدین دارند نداشتم برای اولین بارآمدم جلوی لیبرتی باورکن من آنجا همه چیز را درباره مجاهدین فهمیدم وتازه به حرف پدرم که می گفت مسئولان مجاهدین آدم های وحشی هستند رسیدم.

نامه محمد بهشتی به مجامع بین المللی برای دیدار برادرش در آلبانی 13 شهریور 1395

نامه محمد بهشتی به مجامع بین المللی برای دیدار برادرش در آلبانی

من محمد بهشتی برادر مصطفی بهشتی و مرتضی بهشتی از اسیران فرقه رجوی هستم و از شما تقاضای کمک برای ملاقات با برادرم مصطفی را که اخیراً به آلبانی منتقل شده است را خواستارم. مرتضی در اشرف کشته شد نمیخواهم مصطفی هم در این فرقه به سرنوشت مرتضی دچار شود

نامه مادر چشم انتظار به فرزندش حسن رهنما 13 شهریور 1395

نامه مادر چشم انتظار به فرزندش حسن رهنما

تازه متوجه شدم شما را از عراق به کشور آلبانی انتقال دادند واین برای من خوشحال کننده بود اما آمدن من به آنجا کمی سخت شده است وانتظار دارم بتوانم درآخرعمر با پدرت برای دیدار به آن کشور هم بیایم واز نزدیک یک بار دیگر با شما ملاقات کنیم

پیام دلسوزانه خانم سامره رضاپور مقدم به دایی اسیرش درلیبرتی – اسماعیل نیکزاد 07 شهریور 1395

پیام دلسوزانه خانم سامره رضاپور مقدم به دایی اسیرش درلیبرتی – اسماعیل نیکزاد

سلام دایی عزیزم. سامره هستم دختر خواهر بزرگت سکینه، منو یادت هست؟ زمانی که تو اسارت صدام لعنتی بودی سپیده برات مینوشت الان من مینویسم تمام این نامه ها از دلتنگی خانواده بود دایی عزیرم زمانی که رفتی من کلاس دوم ابتدایی بودم الان دخترم کلاس هفتمه حساب کن چند ساله که نیستی حساب سالهایی که نیستی رو داری؟

نامه خانم صدیقه بازرگانی به خواهر اسیرش در فرقه رجوی 07 شهریور 1395

نامه خانم صدیقه بازرگانی به خواهر اسیرش در فرقه رجوی

خدا را شکر از اسارتگاه اشرف و لیبرتی خلاص شدی، با خبرشدم رفتی انگلیس. چندین بار به دفتر انجمن نجات گیلان رفتم برات نامه نوشتم. یک بارهم یوماجون بردم انجمن نجات رشت، بااینکه پاهاش دردمیکرد، گفت خودم می خوام بیام رشت از آقای احمدی بپرسم چه خبر ازدخترم طاهره داره!

درد دل جگرسوز خواهری چشم انتظار به برادر اسیرش – مهدی نوروزی 04 شهریور 1395

درد دل جگرسوز خواهری چشم انتظار به برادر اسیرش – مهدی نوروزی

سلام به تو برادر عزیزتر از جانم، مهدی عزیزم من طاهره هستم زمانی که تو رفتی سربازی من کلاس اول دبستان بودم. همیشه برات با ذوق نامه مینوشتم، مهدی عزیزم ما تو دوری تو خیلی سختی کشیدیم. مامان بعد از رفتن تو هیچ وقت شاد نبود جمع ما به خاطر وجود خوبی هات و شوخی هات و مهربونی هات گرم بود، مهدی جان همه ی ما چشم انتظار تو هستیم. تا کی دوری از خانواده! به چه قیمت؟! همه ی زندگی تو در دوری و فراق از خانواده گذشت به خاطر یک عده و گروه طرد شده که هیچ جای دنیا دیگه قبولشون ندارن و شما رو دستاویز خودشون کردن.

نامه ای عاشقانه به عمو اصغر 03 شهریور 1395

نامه ای عاشقانه به عمو اصغر

عموجان نمیدانم موفق به خواندن نامه من میشوی یا نه ولی من دوست دارم برایت بنویسم برایت از دلتنگی هایم بنویسم از بی قراری هایم از چشم انتظار بودن هایم از گوش به زنگ بودن هایم از پیگیری هایم در سایت های مختلف که شاید بتوانم عکسی و خبری از تو پیدا کنم نمیدانم این جدایی و فاصله تا به کی ادامه دارد و چه موقع خاتمه پیدا میکند و همچنان ما چشم انتظارت هستیم و خواهیم بود که به لطف خدا هرچه زودتر این جدایی تمام شود و حسرت عمو داشتن و به آغوش کشیدنش برایم کشته شود

نامه ای از یک دوست به جواد عرب درگی 02 شهریور 1395

نامه ای از یک دوست به جواد عرب درگی

جواد جان، زندگی آن دنیای تنگ و تاریک لیبرتی و شاید روزی در آلبانی نیست و بیرون از مناسبات متحجرانه رجوی دنیای شیرینی وجود دارد که من تجربه می کنم و به عنوان یک همدم و دوست قدیمی به تو هم پیشنهاد دارم همت کنی و همچون من و دیگر دوستان به زندگی غار نشینی که رجوی برای مان ساخته بود نه بگویی و خودت را به دنیای آزاد و حقیقی بیرون برسانی.

یادداشت کوتاه جگرسوز یک خواهر دردمند از ظلم و جور رجوی 01 شهریور 1395

یادداشت کوتاه جگرسوز یک خواهر دردمند از ظلم و جور رجوی

برادر خوب و مهربان و عزیزتر از جانم سلام. تو این سالهای دوری برای من ومادر اینقد سخت و طاقت فرسا بود وهست که مادرمون از فراقت انقد اشک ریخت و طاقت نیاورد و چشم انتظار ازاین دنیا رفت.امیرجان مادر رفت اما خواهرت مثل کوه پشتت میمونه حاضرم تمام لحظات عمرم فدای یه لحظه دیدنت بشه امیرجان داداش مهربانم نزار منم از ندیدنت ناامید از دنیا دل ببرم.

نامه خانواده های دردمند و چشم انتظار شالیکار گیلک به نخست وزیر آلبانی 30 مرداد 1395

نامه خانواده های دردمند و چشم انتظار شالیکار گیلک به نخست وزیر آلبانی

طی ده سال گذشته ومسافرت پرهزینه به عراق موفق به دیدار با عزیزانمان نشدیم حال ازشما عاجزانه درخواست داریم دریک امرانسانی وخداپسندانه تسهیلاتی فراهم کنید که عزیزانمان بتوانند ضمن برقراری ارتباط تلفنی باخانواده هایشان ؛ سرانجام دیداری هم با والدین و بستگان خود داشته باشند.

جوابیه ای به پیام خواهرعزیزتر از جانم صدیقه کریمی در آلبانی 28 مرداد 1395

جوابیه ای به پیام خواهرعزیزتر از جانم صدیقه کریمی در آلبانی

همانطور که اشاره کرده ای معلوم است که مقاله هایم را می خوانی، بسیار خوشحال شدم. ای کاش به جای جواب منطقی و اصولی عقده گشایی و پرخاشگری نمی کردی. مورد دیگری که اشاره کرده ای اخراج از لیبرتی است که رجوی آن را برای خود یک پیروزی و یک نقطه عطف در تاریخ سراسر مزخرف فرقه اش می دانند. در حالی که این بزرگترین ضربه و ضعف در تاریخ فرقه کذایی رجوی است.

پیام به آقای منوچهر شهابی 27 مرداد 1395

پیام به آقای منوچهر شهابی

از تو می خواهم اگر صداقت من را باور داری، ثانیه ای درنگ نکن و همکاری ات با تشکیلات رجوی را پایان بده و اعلام جدایی کن چرا که تمام این سالها ما انرژی و تلاشمان را در چاه باطل رجوی ریختیم.

blank
blank
blank