تا زنده ام تو را به آغوش گرم خانواده بر می گردانم
با توجه به تبلیغات فریبکارانه فرقه رجوی و به صحنه تلویزیون آوردن اسرای در بند خود جهت ادعای دروغ بودن نامه خانواده ها به فرزندان و عزیزان اسیرشان در اشرف، برخی از این خانواده ها با ابراز تنفر و انزجار از فریبکاری فرقه و دور نگهداشتن عزیزانشان از واقعیت و امکان برقراری ارتباط با بیرون از مناسبات، یک بار دیگر برای عزیزانشان نامه نوشته اند که در اینجا عین نامه را درج کرده ایم” تا سیه روی شود هر کی در او غش باشد!”
نامه بنیاد خانواده سحر به نایب رئیس پارلمان اروپا
دیدار شما و هیئت همراه از پادگان اشرف در عراق به دلیل اینکه صرفا یک طرفه و بدون حضور نماینده ای از منتقدین و مخالفین و جداشدگان سازمان مجاهدین خلق انجام گرفت تنها به ابزار تبلیغاتی در دست فرقه برای مغزشویی بیشتر افراد گرفتار در آن تبدیل گشت. فرقه ها به شدت نیازمند کسب مشروعیت برای اعمال غیر انسانی خود هستند و در همین رابطه تلاش میکنند تا از افراد خوش نام برای کسب آبرو برای خویش استفاده کنند. انتظار ما از سیاستمداران اروپایی این بود که قدری سنجیده تر و منصفانه تر عمل می نمودند.
رد پای شرّ
تامل در وجه دوگانه و متضاد سیستم فکری رهبری مجاهدین که در حرف و عمل نمود مشخصی می یابد و می تواند ما را به اعماق ذهن بیمار و زشت کسانی رهنمون کند که جز به منافع تشکیلاتی آن هم در تعریف فرقه ی مجاهدین که عبارت است از حفظ موقعیت رهبری عقیدتی (مسعود رجوی)، متاسفانه به حقوق، شان و کرامت انسانی سایر افراد، اهمیتی داده نمی شود.
با آمدنت محفل سرد ما را گرمی ده
دایی جان بعد ازپذیرش صلح سال 1367 خبری ازشما را نداشتیم حتی به زنده بودن شما احتمال نمی دادیم. اخیرا ازطرف انجمن نجات متوجه شده ایم که زنده هستید. خدا را بسیارشکرگذارهستیم. امیدواریم که این نامه به دستت برسد.دایی جان خیلی دلمان برایت تنگ شده، روزوشب انتظاردیدارت را داریم که بسلامتی به آغوش خانواده برگردید.
تنها نگرانی ما سلامتی توست
. وقتی توبه لحاظ ذهنی وروحی درآن سازمان آزاد نباشی، بعید می دانم که جسم سالمی داشته باشی واین تمام نگرانی ما می باشد.ولی با توکل به خدا امیدواریم که صحیح وسالم به میهن برگردید وزندگی آسوده ای را دنبال کنید که ما نیزکمکارفرزندم خواهم بود وازاین بابت نگران نباش.
در خواست خانواده های گیلانی از رئیس جمهور ایران
درحیات صدام معدوم که مطلقا خبری ازبود یا نبود فرزندانمان نداشتیم و انها اجازه برقراری هیچگونه ارتباط خانوادگی را نداشتند. ولیکن باورمان شده بود که بعدازسرنگونی صدام واطلاع ازاسارت فرزندان وبستگان خوددرفرقه رجوی بتوانیم با آنها دیدارکرده وکمی آرام بگیریم. اما سرنوشت طوردیگری رقم خورد واین بارنیزسازمان با مزدوری وخوش رقصی به قوای اشغالگرامریکایی، موانعی را دردیدار خانوادگی مان ایجاد کرد که کما فی السابق، 5 سال دیگرنیز ازاعزام به عراق ودیداروملاقات با فرزندانمان محروم شدیم.
نامه سرگشاده ادوارد ترمادو به پاپ بندیک
اینجانب یکی از مسیحیان ایرانی هستم که بیست و یک سال از زندگی و جوانی خود را در بیابان های عراق تلف کردم. نه سال در اسارت نیروهای صدام حسین بوده ام و دوازده سال هم در اسارتگاه فرقه مجاهدین اسارت بدتر از قبل را تحمل کرده ام. این فرقه سازمان نما برای رسیدن به قدرت دست به عملیات تروریستی فراوانی زده و سابقه تروریستی آنان به دروران تآسیس سازمان مجاهدین در دوران شاه بر می گردد همان دورانی که در تهران ژنرال های آمریکائی را ترور می کردند و به عمل ننگین خود تا قبل از سقوط صدام حسین افتخار می کردند و برای اعمال شنیع خود نیز سرود می خواندند.
پدر و مادر با دوری حسرت دیدار شما سوختند
حال پدر و مادر با دوری و حسرت دیدار شما سوختند و به دیار ابدی رفتند. من نیز عمرم از مرز 60 گذشته. اگر صلاح می دانید با من بیشتر تماس داشته باشید که فرصت ها از دست نرود. زمانی می آید که دیر شده و اثری از ما نیست. خدمت خانواده ی محترم و نورچشمی امیر سلام مرا برسانید. خیلی خیلی دلم می خواست امیر را ببینم.
دنیای تاریک مجاهدین
نامه ی اعتراضی آقای دکتر وحید پژمانفر در رابطه با مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف و طرح خواسته منطقی خویش در رابطه با امکان تماس برادرش علیرضا با وی و سایر اعضای خانواده اش، که خطاب به مقامات کمیته بین المللی صلیب سرخ و سایر نهادهای ذیربط حقوق بشری نوشته شده است، حکایت تلخ و درخوری ست از رفتار غیر انسانی و غیر دموکراتیک سردمداران مجاهدین بر علیه نیروهای مستقر در قرارگاه اشرف و خانواده هایی که به احساسات و عواطف انسانی و خانوادگی آنها اهمیتی داده نمی شود.
خود را از بند رها کن
میدانم که بخاطرشرایط محیطی که دران قرارگرفتی دست وبال توبسته است. هرکسی درفرقه رجوی باشد اسیروگرفتارمی شود. راستی نامه یوما جون را درسایت انجمن نجات مطالعه کردی؟ چرا جواب نامه را نمی دهی!؟ میدانم که هنوزبعدازگذشت بیست وچند سال هنوزروبی با ایمان وبا اخلاص وروشنفکری هستی که می توانی واقعیت را بببینی وخود را ازبند شیطان وابلیس های زما ن نجات دهی.
مجاهدین ویرانگر مرزهای مدرن
آیا واقعاً بعد از 20 سال که شما برادرم و همه افراد مستقر در قرارگاه اشرف را تحت شستشوی مغزی قرار داده اید، این قدر ترس و واهمه دارید که برادرم با خانواده اش تماس نگیرد و یا شما آنقدر تنگ نظر هستید که به برادرم حق نمی دهید بعد از 20 سال با خانواده اش تماس تلفنی بگیرد؟
ما همچنان چشم به راهیم
تو را قسم می دهم به روح بلند ملکوتی مادر که حدود بیست و چند سال است که از دنیا رفته به فکر ما بیفتی و نظر خودت را عوض کنی و برگردی به وطن و آغوش گرم خانواده خودت مگر دوران قبل از سربازی فراموشت شده که منه پدر چقدر برای تو زحمت کشیدم