بنظر میرسد انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری که یکی از سرفصل های مهم در تحولات سیاسی ایران است، یکی از پایه های مهم استراتژی جدید مجاهدین در بُعد داخلی را شکل میدهد و رجوی حساب ویژه ای برای بوجود آمدن شکافی که بتواند از آن در راستای تحقق استراتژی جدیدشان نهایت استفاده را بکند، باز کرده است.
بیماری تحلیل های خیالپردازانه و عدم شناخت واقعی از مطالبات سیاسی – اجتماعی و اقتصادی مردم ایران که سالهاست رجوی از آن رنج میبرد، بنظر میرسد محصول مستقیم خودانزوایی، مردم گریزی و سه دهه خیانت به مبارزات حق طلبانه مردم، در ایران باشد.
محصول و نتیجه آخرین تحلیل رجوی از شرایط و وضعیت جمهوری اسلامی ایران و دولت عراق که در آذرماه سال ۱۳۹۱ به خورد اعضای محصور در لیبرتی و سایر اعضای سازمان داده شد، این بود که جمهوری اسلامی ایران و دولت آقای نوری المالکی تا ۳۰ مهر ۱۳۹۲ سقوط خواهند کرد؟! و نهایتا این تحلیل به شعار “پلی از لیبرتی تا تهران” ختم گردید.
این استراتژی که در گفتارهای پیشین مفصلا درباره آن توضیح داده ام، فعلا حال و روز خوبی ندارد و در هیچیک از مولفه های آن پیشرفتی حاصل نشده است. بویژه اینکه پذیرش ۱۴ نفر از ساکنان لیبرتی به عنوان پناهنده در کشور آلبانی هم خود به معضل جدیدی برای مجاهدین تبدیل شده و سوراخی هم در استراتژی و هم شعار محوری آن محسوب میشود.
مجموعه تحولات و اخبار از نحوه برخورد مجاهدین با موضوع انتخابات این دور از ریاست جمهوری در ایران نشان میدهد که تا این لحظه بر خلاف انتظار حداقل تا قبل از تعیین تکلیف شدن صلاحیت نامزدها توسط شورای نگهبان خیلی محتاطانه عمل کرده اند.
شاید علت این نوع برخورد رجوی با این دور از انتخابات ریاست جمهوری در ایران ناشی از تجربه تلخ مجاهدین در انتخاب مجدد آقای خاتمی در هشتمین دور از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه سال ۱۳۸۰ باشد.
رجوی که از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۷۶ از آن تحت عنوان “خاتمی زدگی” و “فتنه خاتمی” در درون تشکیلات نام میبرد، تلاش کرد در دور دوم با نظامی کردن فضای کشور مانع از انتخاب مجدد آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران شود. عملیات نظامی مجاهدین طی سال ۱۳۷۸ تا تابستان سال ۱۳۸۰ تلاش رجوی برای بستن فضای باز سیاسی در ایران را نشان میدهد که عملا موفق نشد. در آن زمان استراتژی رجوی این بود که مجاهدین تنها در فضای بسته و بدور از آزادیهای سیاسی و حزبی میتوانند به حیات خود ادامه دهند.
شاید دلیل برخورد پاسیو و صرفا بیان حرفهای کلی توسط رجوی با موضوع انتخابات این دور از ریاست جمهوری، ناشی از تجربه همان سالهای قبل باشد. البته با تغییر کیفی که هم در شرایط مجاهدین و هم در شرایط بین المللی بوجود آمده است باعث شده است رهبری مجاهدین به گزینه های دیگری از جمله سرمایه گذاری روی عوامل خارجی روی بیاورد.
بنابراین در این دور از انتخابات ریاست جمهوری رجوی سعی کرد اهداف خود را با تائید صلاحیت شدن آقای هاشمی رفسنجانی و طبعا رسیدن وی به مقام ریاست جمهوری در ایران پیش ببرد.
نتیجه اینکه اگر روزی “استراتژی جنگ آزادیبخش نوین” تنها در شکاف جنگ و ایران و عراق و با تکیه بر عوامل بیگانه امکان بقا داشت، حال مجاهدین با از دست دادن حامی استراتژیک خود، حیات خود را تنها در بستر شکافهای موجود در بین جناحهای رقیب در ایران جستجو میکنند.
لذا حذف شدن آقای هاشمی رفسنجانی از کاندیداتوری ریاست جمهوری ایران پاک حساب و کتاب رجوی را بهم ریخته و بطور مضاعف بر مشکلات وی افزوده است و تنها عکس العمل مجاهدین – نه خود مسعود که در کلاف تحلیل های وهمی خود سردرگم است- این بود که مریم رجوی بگوید: “نمایش انتخابات با انقباض کامل و اجتناب ناپذیر رژیم ولایت فقیه تعیین تکلیف شد”.
با این مقدمه گفتنی است فعالیت جدی مجاهدین در خصوص انتخابات تقریبا از تاریخ ۰۸/۰۲/۱۳۹۲ با دادن اولین اطلاعیه رسمی شروع شد. مجاهدین در اطلاعیه های خود تلاش کردند با برجسته کردن تضاد های درون نظام، یک استرس و بی ثباتی روانی در افکار آحاد مردم ایران ایجاد کنند.
طی این مدت و تاکنون دستگاه تبلیغاتی مجاهدین تقریبا نزدیک به ۱۷ اطلاعیه در خصوص انتخابات بیرون داده است. سازمان مجاهدین در این اطلاعیه ها که برگرفته از اخبار منتشره در رسانه های جمعی در ایران است، تلاش کرده اند موضع گیری جناح های رقیب بر علیه یکدیگر در خصوص انتخابات را برجسته کنند.
پس از این آماده سازیها، رجوی و در حالیکه هنوز کیفرخواست آقای ایرج مصداقی علیه او بر روی میزش سنگینی میکند تلاش کرد طی دو پیام متوالی در تاریخ های ۱۸/۰۲/۱۳۹۲ و ۲۶/۰۲/۱۳۹۲ به تحلیل وضعیت جناحهای رقیب در یازدهمین دور از انتخابات ریاست جمهوری بپردازد.
بنابراین آنچه که میتوان از محتوای این دو پیام رجوی نتیجه گرفت اینکه:
۱ – در کمال تعجب رجوی سعی کرد در پیامش از هرگونه موضع گیری متناسب با خط سازمان مبنی بر “سرنگونی نظام تا مهر سال ۱۳۹۲″ خودداری کند. هرچند این یک تناقض جدی در پیام رجوی بود، ولی بنظر میرسید مطابق آنچه که فوقا گفته شد و عدم موفقیت آنها در هر سه مولفه استراتژی جدید، رجوی وادار به چنین موضعگیری کلی شده باشد.
۲ – رجوی در هر دو پیامش مزورانه تلاش کرد با بحرانی نشان دادن کشور و آنچه که آنرا “شقه در درون نظام” می نامید، آقای هاشمی رفسنجانی را بعنوان بهترین راه حل برای ریاست جمهوری این دور از انتخابات ریاست جمهوری ایران با هدف جدا کردن وی از نظام به آقای خامنه ای پیشنهاد دهد. بنظر میرسد تائید صلاحیت و سپس انتخاب شدن آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری ایران بخشی از استراتژی جدید مجاهدین بوده که رجوی حساب ویژه ای روی آن باز کرده بود.
چرا که براساس تجربه سالهای قبل، اینبار اما از نظر مجاهدین، انتخاب وی بعنوان نماینده اصلاح طلبان بود که میتوانست زمینه مناسبی برای عرض اندام مجاهدین در فضای سیاسی کشور بوجود آورد و بعبارتی تنها روزنه برای بازگشت مجاهدین به عرصه سیاسی کشور محسوب میشود. ولی عملا با رد صلاحیت وی توسط شورای نگهبان که رجوی انتظار آنرا نداشت، ضمن عقیم گذاشتن طرح مجاهدین، رجوی را هم “واو” کرد.
“واو” شدگی رجوی آنقدر شدید بود که تنها ساعاتی بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان، طی اطلاعیه ای در تاریخ ۳۱/۰۲/۱۳۹۲ اعلام کند که:
”… خامنه ای باید تا دیر نشده رفسنجانی را با حکم حکومتی به صحنه برگرداند… رفسنجانی اگر کشور و نظام را در خطر می بیند باید بر خلاف ۴ سال پیش خطر کند و با کمک حوزه و بازار خامنه ای را پائین بکشد… استوانه نظام نباید بترسد. هم چنانکه خامنه ای را یک شبه بالا برد اکنون میتواند و باید بساط ولایت او را درهم بریزد یا لااقل از او حکم حکومتی برای شرکت در انتخابات بگیرد… ”.
ولی فشار مضاعف و ضربه جدی تر به رجوی زمانی بود که آقای هاشمی رفسنجانی طی اطلاعیه ای در روز گذشته ضمن تشکر از مردم حمایت خود را از نظام جمهوری ایران اعلام داشت.
۳ – برخلاف انتظار و علیرغم تبلیغات وسیعی که مجاهدین و شخص رجوی حول “تشکیل ارتش آزادیبخش ملت ایران” و “هسته های مقاومت” به راه انداخته است و هر روز اخبار مختلفی از فعالیت های موهوم آنها در شهرهای مختلف را در سایت های خبری خود درج میکنند در ایندو اطلاعیه هیچ اشاره ای به آنها نشد تا رجوی از ” بازوی مقتدرش”؟! و در شرایط سختی که در آن گرفتار است، بخواهد بپا خواسته و انتخابات را در هم بریزند، و با کمال تعجب تنها به دادن شعار کلی، “فراخوان به اعتراض و قیام – هر فرصت، هر زمان، هر مکان” بسنده کرد که خود این هم بی محتوا بودن تشکیل چنین ارتشی را نشان میدهد.
بنابراین به گِل نشستن استراتژی جدید رجوی و صبر و انتظار فریبکارانه وی برای تحولات بعدی، وی را مجبور کرد در کلی ترین شکل مردم را به قیام فراخواند.
۴ – بنظر میرسد گردهمائی ویلپنت پاریس در اول تیر ۱۳۹۲ (۲۲ ژوئن ۲۰۱۳) و کیسه گشادی که مجاهدین برای بهره برداری از انتخابات ریاست جمهوری و مطابق آنچه که فکر میکردند اتفاق خواهد افتاد، دوخته بودند هم رونق چندانی پیدا نکند و مجاهدین حرفی برای گفتن نداشته باشند.
حجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین