اعتصاب غذای لیبرتی، فرایندی کورکورانه

اعتصاب غذا در لیبرتی، فرایندی کورکورانه و در ادامه سلسله اعمال برنامه ریزی شده فرقه رجوی است و برای اعضای نگون بختی که بیشتر به بردگانی در قرن حاضر می مانند، طراحی شده است.
تصویرها بیانگر گواه هزار توی اذهان آنان است. چهره ها ماتم زده و پریشان. به هیچ وجه نمی توان حتی در تصاویری که خود فرقه رجوی آنها را انعکاس داده است، خطوطی از انگیزه و یا نشاط را یافت. اعضا بیشتر به روباتهایی می مانند که به آنها گفته شده است، برای ساعت ها فقط روی صندلی مشخصی نشسته و صدایشان هم در نیاید.
جالب تر ازهمه این است، که در وسط بیابانهای عراق، در قرارگاه متروکه آمریکایی ها که به گفته سران فرقه، فاقد اندک استانداردهای بهداشتی است، و جایی که به غیر از سیم خاردار، نیروی نظامی ارتش عراق و گاه گداری نماینده های سازمان ملل، کسی رغبت سرک کشیدن به آنجا را هم ندارد. اعضا و یا بهتر است بگوییم، بردگان ایدئولوژیک رجوی، به طرز مسخره ای جلیقه های تبلیغاتی بر تن کرده اند و برای خودشان گردهم آیی شکل داده اند.
چندی پیش 2 بار نیروهایی با موشک به لیبرتی حمله کردند و انزجارشان را از حضور آنها در خاک عراق ابراز داشتند و تاکید کردند باز هم تهاجم خواهند کرد.
در چنین وضعیتی که هر عقل سلیمی، ابتدا موضوع امنیت جانی اعضا را مرتفع می کند، سران فرقه رجوی همه را به خط کرده و نشانده اند. صف نشستگان بیشتر به صف انتظار کشندگان مرگ می ماند.
رجوی، مرگ را در گوش آنان زمزمه می کند و همه چون ماشین کوکی هایی، پلاکارد بر گردن، منتظر می مانند تا آنکه در حال اعتصاب است بر زمین بیافتد، و دیگری بر جای او بنشیند.
این رسم و رسوم رجوی است. سالیان است که انسانها را از خود بیخود کرده، تحت شدیدترین شیوه های مغزشویی تشکیلاتی قرار داده، و آنان را به ماشین هایی کوکی تبدیل کرده است. که فکر نمی کنند و فقط عمل می کنند.
البته در اعماق درون ذهنشان می فهمند، هجو و تهی گشته اند، ولی قدرت ابراز وجود را ندارند. رجوی قدرت ابراز وجود را در آنها کشته است.
وقتی تصاویر آنان را نگاه می کنم، خاطراتی از هر کدام برایم تداعی می شود، پیش خودم می گویم، ای کاش آنها نیز خیلی پیش تر از این مثل من، از آن جهنم فرار کرده و خود را خلاص کرده بودند. ولی واقعیتی سخت تر جلوه نمایی می کند و اینکه آنها هنوز آنجایند، و بدتر از آن، اینکه می دانم،  همه آنها طعمه های قتلگاه رجوی خواهند بود. خیلی سخت و باور نکردنی است، ولی واقعیت دارد، که در قرن حاضر، هنوز برد گانی یافت می شوند که قبل از هر چیز خود را به مالکشان فروخته اند.   

حسینی

منبع

یک دیدگاه

  1. منافقین در بهترین شرایط که در دوران ارتباط با صدام بود چه کاری توانستند صورت دهند که بتوانند دراین شرایط فلاکت بار خود کاری را از پیش ببرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا