خودشیفتگی مسری در فرقه ی رجوی

عجب و خودبزرگ بینی در فرهنگ اسلامی به خود برتربینی بی دلیل و بدون مقایسه با دیگران اتلاق می شود. این رذیله ی اخلاقی به صورت فزاینده ای در فرقه ی مجاهدین خلق وجود داشته است. از همان بدو پیروزی انقلاب زمانی که برای خود سهمی در حکومت نیافتند، این خودبزرگ بینی کاذب به سازمان ضربه زد. اعلام جنگ مسلحانه در سی خرداد 60 شاید اولین اقدام حساب نشده ی مجاهدین خلق، مبتنی بر خود بزرگ بینی القایی مسعود رجوی بود که منجر به دستگیری و زندانی و حتی اعدام شمار زیادی از جوانان  و نوجوانان فریب خورده شد و راه به جایی که نبرد هیچ، بلکه سازمان را مجبور به تبعید و خیانت های بیشتر علیه وطن کرد.
پناه گرفتن در آغوش صدام حسین در زمان جنگ ایران و عراق دومین اقدام جاه طلبانه مسعود رجوی بود که از اعتماد به نفس کاذب وی نشات می گرفت. علیرغم آن که مسعود رجوی و ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهور مخلوع  ایران با یکدیگر از ایران گریختند، بنی صدر واقع بینانه تر رفتار کرد و با رفتار خائنانه ی مسعود رجوی برای همدستی با صدام مخالفت کرد. خود پنداره افراطی و بیش از حد خوش بینانه رجوی وی را به ورطه ی نابودی در ذهن ایرانی ها کشاند. همکاری با صدام حسین خیانتی بود که هرگز از فکر ملت ایران پاک نشد و موجبات نفرت از سازمان را فراهم کرد.
پس از اتمام جنگ ایران و عراق، این خودپنداره ی غیرواقع بینانه، عملیات فروغ جاویدان را رقم زد. رجوی که در سودای رسیدن به تهران و غصب حکومت ایران بود با تلفات و شکست سنگین مواجه شد. (بماند که این شکست را دستاویزی کرد برای فرو بردن تشکیلات در حصارهای فرقه ای و انقلاب به اصطلاح ایئولوژیک)
امروز که بیش از یک دهه از سقوط صدام حسین، حامی اصلی رجوی می گذرد رجوی ناپدید شده است هیچ کس از مکان وی و حتی زنده بودن یا نبودنش اطلاعی ندارد ؛ پادگان اشرف که " ناموس " مجاهدین بود، دیگر وجود خارجی ندارد ؛ افراد درون پادگان موقت لیبرتی به سر می برند، شمار زیادی از آن ها به کشورهای اروپایی منتقل شده اند و شمار بیشتری اعلام جدایی از سازمان کرده اند. بنابراین شرایط فعلی فرقه ی رجوی به مراتب وخیم تر از هر زمان دیگر در تاریخ این تشکیلات است. با وجود این، تاکتیک خود بزرگ بینی همواره در تبلیغات فرقه به چشم می خورد و به نوعی تبدیل به خصیصه ذاتی سازمان شده است که در برخی موارد هم موفقیت آمیز عمل کرده است. برای نمونه برای فریفتن مقامات امریکایی این تاکتیک با رشوه های هنگفت پرداختی به آن ها همراه می شود و سیاستمداران چون لیندا چاوز را قانع میکند که مریم رجوی را " بزرگ ترین چالش " روبروی جمهوری اسلامی بخواند!
 هر چند که اظهار نظر خانم چاوز بسی مضحک به نظر می رسد اما نگاهی به سایت های تبلیغاتی فرقه ی رجوی روشن می کند که خود بزرگ انگاری بی حد و حصر در این تشیکلات، نیروی محرکه ی ماشین تبلیغاتی آن شده است. برای نمونه علیرغم آن که بیانیه ی سخنگوی گمنام سازمان در اسلو که در چهارم دی ماه منتشر شد و موجی از مقالات تمسخرآمیز از سوی اعضای جدا شده و تحلیل گران به دنبال داشت، مانع از توهم خود بزرگ بینی سازمانی نشد، چنانچه چندی پس از انتشار این بیانیه ی مبهم و غیرمعمولی،یکی از عوامل مجاهدین در یکی از سایت های وابسته به فرقه ادعا کرد که " برق سلاح " مجاهدین "رعشه بر جان ولایت فقیه " انداخته است. این فرد که عزیز پاک نژاد نام دارد ادعا می کند که در شرایط " جنگ زده و بی سر و سامان " عراق داشتن سلاح عاملی بازدارنده است نه تهاجمی اما از سوی دیگر وجه خشونت آمیز سازمان را کتمان نمی کند. وی تأمین سلاح برای مجاهدین، برای سر و سامان دادن به آن چه " تضاد بین المللی " با حکومت ایران می خواند را حیاتی و تعیین کننده می داند!
تبلیغات چی های فرقه ی رجوی، از پشت عینک خود بزرگ بینی برای تشکیلات به هم ریخته و بی رهبر مانده ی خود چه وزنی قائل می شوند که تصور می کند فرقه شان در " شطرنج سیاسی، اجتماعی " منطقه سهمی دارد.این تحلیل سطحی و بی اساس نشان از تسری خود بزرگ بینی مسعود رجوی به دیگر اعضای فرقه دارد که میسر نبوده است مگر با اعمال سازوکار شستشوی مغزی و کنترل ذهن فرقه ای.
مزدا پارسی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا