با دستمال کثیف نمی توان شیشه را پاک کرد!!!

خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج!
30 خرداد سال 1360، سرآغاز علنی شدن تروریسم مسعود رجوی، علیه ملت بزرگ ایران، شروع خونریزی و ترورهای کور سازمان مجاهدین، علیه انقلاب مردم ایران و آغاز علنی جریانی بود که بعدها به خیانت به کشور و رفتن به آغوش صدام حسین و ایجاد مناسبات فرقه ای انجامید.
فرقه رجوی…!
اگر بخواهید تصویر کاملی از فرقه داشته باشید:
” پوتینی را مجسم کنید که جاودانه چهره انسان را لگد مال می کند!”
مشاهده ی کثرت زندان های سازمان در عراق، تنها در فاصله چند سال از حضور خود در عراق، گویای مطالب بسیاری می باشد…
برخی از زندان های رجوی در عراق:
– زندان دانشکده یا بقول رجوی مهمانسرای دانشکده فروغ جاویدان!
– زندان دبس، یا مهمانسرای شهید عسگری نژاد!
– زندان اسکان، واقع در ضلع شرقی پادگان اشرف، محل سابق تعطیلات آخر هفته خانواده ها!
– زندان مخوف مرکزی اشرف، واقع در خیابان 400!
– زندان میرزائی واقع در بغداد!
– تبعیدگاه رمادی، در حومه شهر رمادی، استان الانبار!
– اردوگاه التاش، در فاصله چند 10 کیلومتری رمادی!
– و…
اینها همه آخرین ایستگاه ناراضیان سازمان بود که در آنجا یا می مردند یا می پوسیدند و اگر در خروجی این زندانها، جداشدگان از فرقه، جان سالم بدر برده و زنده می ماندند و باز بر جدائی اصرار داشتند از قرارگاه اخراج شده، بدون پاسپورت و اوراق شناسائی، به عنوان جاسوس رژیم ایران به اداره امنیت عراق تحویل داده می شدند! این افراد پس از شکنجه های فراوان، به زندان های عادی عراق فرستاده می شدند و…
شرح برخورد غیر انسانی سازمانی که ادعای دمکراتیک بودن را دارد، با زنان، مردان و حتی کودکان در اردوگاه اشرف، قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد…
در یک جمله اینکه سازمان در سال های اقامت ننگین اش در عراق، هر گونه درخواست جدائی و خروج از فرقه را با” مشت آهنین” پاسخ می داد و از کشتن افراد نیز ابایی نداشت تا به زعم خود درس عبرتی برای دیگر اعضای باقی مانده در اردوگاه باشد!
متوسل شدن به روش های خشونت آمیز مانند، تحقیر، تهدید، بایکوت، حبس و یا حتی حذف فیزیکی در بسیاری از فرقه ها از شیوه های معمول برای پایبندسازی اعضاء در فرقه است…
بسیاری از افرادی که بدون شناخت کافی و با تکیه به اطلاعات مختصر خود از وضعیت سازمان مجاهدین در دهه 50، به عراق و به پادگان اشرف آمدند، بزودی متوجه مناسبات فرقه ای رجوی شده و اغلب بقدری درگیر ساختار فرقه ای شدند که دیگر برای جبران بسیار دیر شده بود…
اما واقعیت اینست که، برگشتن از راهی که اشتباه رفته ایم، اگرچه سال ها طول کشیده باشد، از ادامه دادن همان مسیر اشتباه، بمراتب بهتر است و نباید نگران عمر از دست رفته بود…
جدا شدن از فرقه، دست کمی از سختی ترک اعتیاد یک معتاد ندارد!!!
اما چطور با این همه جنایت در عراق، و زندان و شکنجه و سرکوب، امروز مریم رجوی دم از آزادی و دمکراسی می زند، خود بی شرمی بزرگی می خواهد… البته در کارنامه مریم قجر، از وقتی بعنوان رئیس دفتر خصوصی مسعود رجوی در پاریس بود، تا طلاق از مهدی ابریشمچی، افتضاحات بسیاری ثبت شده است!
ولی مگر می شود با دستان خون آلود و شکنجه گر، از آزادی حرف زد؟؟؟ در ویلپنت ها، شاهد بودیم که این افول گرایان تاریخ، از طرف تمامی ایرانیان محکوم و به زباله دانی تاریخ حواله شدند!
دست کثیف سران فرقه رجوی، سالهاست برای همگان رو شده است.
قدرت مطلق، فساد مطلق می آورد! وفرقه سرکوبگر رجوی و فساد گسترده رهبران آن در عراق چیزی نیست که بتوانند با پوشیدن لباس های رنگی همراه با بادکنک های رنگارنگ به دست، رنگ و لعاب آزادیخواهی و دمکراتیک بان بدهند…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا