
در روزهایی که اجلاس موسوم به “ایران آزاد ۱۴۰۴” با حضور برخی چهرههای سیاسی بینالمللی برگزار میشود، پرسشی اساسی مطرح میشود: آیا تشکیلاتی که خود به سان یک نظام بسته، سرکوبگر و تمامیتخواه عمل میکند، میتواند داعیهدار آزادی برای یک ملت باشد؟
سازمان تروریستی مجاهدین خلق ایران، به سرکردگی مریم رجوی، سالهاست با استفاده از شعارهایی چون “دموکراسی”، “حقوق بشر” و “آزادی زنان” در سطح بینالمللی ظاهر میشود، اما در درون خود ساختاری سختگیرانه، کنترلگر و فرقهوار را حفظ کرده است که با ابتداییترین معیارهای آزادی و کرامت انسانی در تضاد است.
اسارت اعضا پشت دیوارهای کمپ اشرف و آلبانی
بسیاری از اعضای این سازمان تروریستی در سالهای گذشته در اردوگاههایی نظیر اشرف در عراق و پس از آن در کمپ آلبانی، تحت یک نوع کنترل شدید ذهنی و فیزیکی قرار داشتهاند. گزارشهای متعدد از سوی جداشدگان سازمان، از جمله گزارشهای منتشرشده توسط دیدهبان حقوق بشر و سازمانهای حقوق بشری مستقل، نشان میدهند:
– افراد از تماس با دنیای بیرون محرومند؛
– استفاده از اینترنت، تلفن همراه یا شبکههای اجتماعی بهکلی ممنوع است؛
– ارتباط با خانواده، حتی در سطح نامهنگاری، جرم تلقی میشود؛
– جلسات روزانه شستوشوی مغزی با عنوان «عملیات جاری» برای کنترل ذهنی افراد برگزار میشود؛
– هرگونه تمایل به خروج از سازمان با مجازاتهای روانی و اجتماعی شدید روبهرو میشود.
زنان در سازمان: رهایی یا حذف هویت زنانه؟
از مهمترین تناقضهای تبلیغات سازمان تروریستی مجاهدین خلق، ادعای رهایی زنان است. اما واقعیتهای درونسازمانی چیز دیگری میگوید:
– بسیاری از زنان در سطوح میانی و بالای تشکیلات، به اجبار عقیم شدهاند؛
– ازدواج در سازمان ممنوع است و حتی عواطف انسانی و عشق، جرم تلقی میشود؛
– زنان باید قسم بخورند که هرگز مادر نشوند؛
– کنترل شدید بر رفتار و افکار جنسی افراد، با هدف سرکوب غرایز انسانی، اعمال میشود؛
– تجربه بسیاری از زنان جداشده نشان میدهد که هویت زنانه آنها در این ساختار به ابزاری برای تبلیغ تبدیل شده است، نه برای آزادی.
شعار دموکراسی، دروغ بزرگ یک ساختار استبدادی
سازمانی که در درون خود هیچگونه انتخابات آزاد، گردش نخبگان یا انتقاد از سرکردگی را تحمل نمیکند، چگونه میتواند از «جمهوری دموکراتیک» سخن بگوید؟ در تمامی این سالها، هیچ فردی جز مریم رجوی و سرکرده پیشین (مسعود رجوی که سالهاست اثری از او نیست)، اجازه اظهار نظر مستقل یا پیشنهاد سیاستگذاری نداشتهاند.
همه چیز حول «سرکردگی عقیدتی» شکل میگیرد، و فردگرایی یا حتی تفکر مستقل، ضدیت با “خط سرکردگی” محسوب میشود و مستوجب تنبیه است.
فریب جامعه جهانی با برگزاری اجلاسهای نمایشی
اجلاسهایی نظیر «ایران آزاد» با حضور برخی سیاستمداران غربی (که اغلب در ازای مبالغ هنگفت دعوت میشوند)، بیش از آنکه بیانگر پشتیبانی واقعی مردم ایران باشد، ابزار مشروعسازی بینالمللی برای یک فرقه ایزوله و بیپایگاه در داخل ایران است.
در حالی که بدنه واقعی جامعه ایران، این سازمان تروریستی را به دلیل سابقه همکاری با صدام حسین و اقدامات خشونتبار دهههای گذشته، رد کرده، چنین نشستهایی فقط تبلیغاتی برای بقا و کسب بودجه بیشتر از نهادهای سیاسی غربی است.
جمعبندی: اسارت در لباس آزادی
پشت نقاب «ایران آزاد»، واقعیتی تلخ نهفته است: اعضایی اسیر، زنانی عقیم و محروم، خانوادههایی جداافتاده، و نسلی که با سانسور ذهنی و تهیسازی از هویت انسانی پرورش یافتهاند. این تشکیلات نهتنها نماد آزادی نیست، بلکه خود نمونهای مدرن از یک فرقه بسته و سرکوبگر است.
اجلاس «ایران آزاد» در حقیقت باید هشدار جهانی برای بررسی نقض سیستماتیک حقوق بشر در درون این سازمان تروریستی باشد، نه سکویی برای مشروعیتبخشی بیشتر به آن.
علی محمدی