پروسه خوانی، وجه مشترک تمامی فرقه ها – قسمت دوم

در بخش نخست مقاله پروسه خوانی، وجه مشترک تمامی فرقه ها و کارکردهای درون فرقه ای این پدیده را در مناسبات درونی سازمان مجاهدین کلاسه بندی کردیم. این کارکردها به خصوص پس از اعلام درونی انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین نقش بسیار بارز و محسوسی در استحاله سازمان مجاهدین به یک فرقه سیاسی داشت. در ادامه به تبیین هر یک از این وجوه و همچنین مصادیق آن در مناسبات درونی مجاهدین می پردازیم. لازم به توضیح است در توالی و طبقه بندی این کارکردها به نسبت بخش نخست تغییراتی اعمال شده که به ضرورت و اجمال یک بار دیگر آنها را مرور می کنیم.

1- کارکرد پیشگیرانه در برابر تمایلات اعتراضی در مناسبات

2- پروسه خوانی، کارکرد امنیتی در ورود به مناسبات مجاهدین

3- کارکرد اطلاعاتی به جهت تصفیه و حذف نیروهای مستعد برای انشعاب و انشقاق

4- کارکرد دریافت و کشف قابلیت های فردی برای محول کردن مسئولیت های فرقه ای

5- کارکرد تخریبی به قصد تسلیم کردن فرد در مناسبات

6- کارکرد روان کاوانه برای تجزیه و تحلیل و اتخاذ موضع گیری های متناسب با شخصیت فرد

1- کارکرد پیشگیرانه در برابر تمایلات اعتراضی در مناسبات

ردیابی این مورد در مناسبات سازمان به زمان وقوع انقلاب ایدئولوژیک (اوایل سال 1364) و مشخصا به زمانی بر می گردد که رهبری مجاهدین به بهانه نفوذ عوامل جمهوری اسلامی به مناسبات مجاهدین اقدام به چکاب اعضای سازمان در ازاء تصمیم به ازدواج با مریم و در نهایت اعلام رهبری ایدئولوژیکی مسعود رجوی نمود. این مقطع در مناسبات مجاهدین به پروسه رفع ابهام شناخته می شود. تلاقی این دوره با نشست های مربوط به انقلاب ایدئولوژیک این گمانه را قوت می بخشد که مجاهدین قصد دارند با علم کردن چنین بهانه ای در واقع به تصفیه، خلع رده و احتمالا اهداف دیگری که در راستای تعمیق و جلوگیری از اقدامات بازدارنده توسط اعضای ناراضی و مسئله دار صورت خواهد گرفت، بپردازند. این گمانه وقتی بیشتر قوت می گیرد که مجاهدین از واژه احتمال برای نفوذ عوامل غیر سازمانی استفاده می کنند که در نهایت منجر به بازدداشت جمعی طیف وسیعی از اعضاء و در ادامه خلع رده تشکیلاتی آنها و در نهایت تسلیم کردن آنها به شرایط جدید یعنی پذیرش انقلاب ایدئولوژیک منتهی می شود. بیژن نیابتی درباره چگونگی و چرایی این پدیده می نویسد:

"در گرماگرم زنجیره نشست های انقلاب به ناگهان از سوی تشکیلات خبر نفوذ احتمالی سه نفر از اعضای شبکه عبدالله پیام در مناسبات درونی سازمان اعلام می گردد. به همین مناسبت کلیه نیروهایی که یک پروسه قطع و وصل دوباره به سازمان را داشته اند، می بایستی مختارانه یک مرحله بازداشت موقت را تا روشن شدن قضیه و دستگیری عوامل نفوذی، پشت سر بگذارند. در این رابطه همگی این افراد پس از آورده شدن به پایگاه منصوری وارد پروسه موسوم به رفع ابهام می گرداند." (1)

این صورت مسئله ظاهری چنانچه بر احتمالی بودن آن هم تاکید می شود در نهایت دست سازمان را برای مسدود کردن و شناسایی عناصر مسئله دار باز می گذارد. سوای اعترافات و اظهاراتی که اعضای جداشده سازمان از اهداف اصلی تر و پنهانی مجاهدین به آن اشاره کرده اند، حتی مدافع انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین نیز صراحتا به انگیزه مورد ادعای مجاهدین به عنوان انگیزه پوششی و محمل اشاره و هدف اصلی را تلویحا در راستای شناسایی، تعدیل رده و در نهایت حذف عناصر مسئله دار به انقلاب ایدئولوژیک و رهبری رجوی قلمداد می کند. در این رابطه به نقل از بیژن نیابتی حول اهداف واقعی پروسه رفع اتهام می خوانیم:

"جدای از ضرورت انجام این کار در کادر یک نیروی انقلابی جان بر کف که ضمناً درگیر یک جنگ تمام عیار و غیرمتعارف می باشد و در این راستا باید کاملاً طبیعی قلمداد گردد، با این حال نوع برخورد با این نیروها آن هم در گرماگرم ورود تمایلات تشکیلاتی مجاهدین در کوره گدازان یک انقلاب ارزشی نشان از آماجی داشت که بسیار فراتر از حل و فصل یک مسئله صرفاً امنیتی به نظر می رسید!" (2)

تاکیدات نویسنده بر واژه هایی همچون نوع برخورد و همچنین توصیف فراتر از حل و فصل یک مسئله صرفاً امنیتی! حاکی از این معنا است که وی نیز کارکرد پروسه رفع ابهام را بیشتر در لایه های درونی تر مجاهدین جستجو می کند. چنانچه در ادامه ناگزیر می شود اذعان دارد کارکرد این پدیده در راستای ارزیابی میزان وفاداری اعضای سازمان به رهبری رجوی بوده است. هر چند در نهایت به اشتباه بودن این اقدام و همچنین پی آمدهای اجتناب ناپذیر آن اذعان می کند و می نویسد:

"رهبری مجاهدین در راستای جایگزینی و تثبیت عناصر نوین در ایدئولوژی حنیف نیاز به شناسایی نیروهایی داشت که هیچ عاملی توان خلل وارد کردن در اعتماد آنان به او را نداشته باشد! حتی اگر به ناگاه از سوی سازمانی که کعبه آمال و آرزوهایشان است، مشکوک قلمداد گردیده و موقتاً بازداشت گردند! هرچه بود با پروسه رفع ابهام پایه های یک نوع سبک برخورد اشتباه با نیروهای خودی در تشکیلات مجاهدین گذاشته شد." (3)

فرقه گراییاگر چه این اظهارات از سوی یک حامی و مدافع و تحلیلگر انقلاب ایدئولوژیک فی النفسه بر کارکرد پیشگیرانه پروسه خوانی دلالت و تاکید دارد، اما همسو با این اظهارات اعضای جداشده سازمان مجاهدین بعدها همین انگیزه ها را به صورت مفصل تر و موضوعی مورد بازخوانی قرار دادند. آنچه آنها اذعان می کردند، کم و بیش حاوی این ادعا بود که کارکرد پروسه خوانی افراد و اعضاء در این مقطع هدفی جز شناسایی عناصر متمرد و منتقد نسبت به رجوی و در ادامه یا مجاب شدن و یا حذف آنها از مناسبات سازمان مجاهدین نداشته است. آنچه در زیر مرور می شود اختصاصا از زبان یک عضو باسابقه و البته جداشده از مجاهدین در رابطه با ضرورت و انگیزه های طرح پروسه رفع ابهام در مناسبات مجاهدین است. این بخش اگر چه در مقایسه با فاکت های معمول این گونه مقالات بلند و طولانی است، اما به هر حال در برگیرنده همه آنچه باید درباره این پدیده بدانیم، می شود.

"در اوایل سال 1364، حادثه ازدواج مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو اتفاق افتاد. این ازدواج به دلیل آنکه مطابق رسوم و آئین ایرانیان نبود و در هیچ یک از احزاب و سازمان های دیگر نمونه نداشت، انقلاب ایدئولوژیک نام گرفت… پس از این واقعه، بدنه سازمان دچار تکان های شدید و عاطفی و عقیدتی گردید. اکثریت قریب به اتفاق، در مقابل این ازدواج واکنش منفی نشان دادند و عمل رجوی را محکوم نمودند. در نتیجه سلسله مراتب فرماندهی و تشکیلاتی از بین رفته و تمرد و مخالفت کم کم اوج می گرفت. اعضاء دسته دسته دور هم جمع می شدند و راجع به این واقعه بحث و اظهارنظر می کردند و آن را محکوم می ساختند. عده ای رجوی را به خاطر این کار محکوم به اعدام دانسته و بعضی خواستار اخراج او از سازمان بودند. آنان که خواستار اعدام رجوی بودند استدلال می کردند که او حامل اطلاعات زیادی می باشد و اگر اخراج گردد، این اطلاعات به بیرون می رود و لذا باید اعدام شود. در واقع رشته امور از کف به در رفته بود. اما رجوی با آماده کردن و متقاعد نمودن سران سازمان، از طریق توسعه و گسترش دفتر سیاسی و کمیته مرکزی که با ده ها عضو، که در واقع نوعی حق السکوت و جلب رضایت آنان بود، توانست سران بالای سازمان را با خود همراه کند و حال نوبت توده های سازمانی بود که آنها را سر جایشان بنشاند. ناگهان در سازمان شایع کردند که عده ای از عوامل و پاسداران جمهوری اسلامی در صفوف مجاهدین رخنه کرده اند و سپس اعلام نمودند که همگی اعضاء مورد سوءظن می باشند لذا عضویت همه معلق است تا آنکه مجدداً پرونده و سابقه کلیه اعضاء بررسی و رفع ابهام گردد. متهم نمودن اعضای سازمان به پاسدار بودن از این فرمول که هر کس به رجوی ایراد و اشکال بگیرد هم سو با رژیم است بیرون آمده بود. قاعده ای که همیشه، چه در بیرون روابط و چه خارج روابط، مخالفین را توسط آن سرکوب کرده و می کنند. این قاعده هنوز یکی از اصول حاکم بر تشکیلات رجوی است. اصطلاح رفع ابهام را در این مقطع ساختند تا مسئله ازدواج را تحت الشعاع مسئله ای که علم کرده بودند قرار دهند. ناگهان زلزله ای در سازمان به وجود آمد و همه کارها تعطیل و هیجان تمامی سازمان را فراگرفت. این بهانه ای بود که دهان متمردین را ببندند و بعد تمامی بدنه سازمان را در عراق که آن موقع حدود هفتصد تا هشتصد نفر می شدند، به زندان هایی که از قبل آماده کرده بودند منتقل نمودند. این زندان ها در پادگان های منصوری و مآوت در منطقه سلیمانیه برپا شده بود….. این برخوردها بسیار حساب شده و سنجیده بود زیرا بدین وسیله قصد داشتند که روحیه زندانیان را خراب و شخصیت آنها را لجن مال کنند. به همه زندانیان اعلام کرده بودند: از این لحظه به بعد هیچ یک از شما مجاهد نیستید. ما به همه شما به چشم پاسداران نگاه می کنیم تا هنگامی که عکس آن بر ما ثابت شود و لذا تا وقتی که بر ما ثابت نشده که بی گناه هستید ما مانند پاسداران با شما رفتار می کنیم و از ما انتظار برخورد دوستانه و محترمانه نداشته باشید. حدود یک ماه این عده در زندان بودند و در این یک ماه تمام کارها خوابیده بود. اما واقعیت غیر از این بود. زیرا اگر واقعاً نفوذ عناصر رژیم در درون سازمان درست بود، سازمان می توانست بدون انتقال اعضاء به زندان پرونده هر یک از اعضاء را جداگانه بررسی و نفوذی ها را شناسائی نماید. اما هدف پیدا کردن عناصر نفوذی نبود زیرا اساس مسئله نفوذی ها، ساختگی بود و خود سازمان هم می دانست که عنصر نفوذی وجود ندارد. اما سازمان قصد داشت به بازداشت وسیع و همگانی اعضاء بعد سیاسی و امنیتی بدهد تا بتواند موقتاً بحران را بخواباند و از طرفی مقاومت و غرور افراد را بشکند تا به جای زیر سوال بردن رجوی، خودشان زیرسؤال بروند. در واقع رفع ابهام یک روکم کنی بود و پیش درآمد انقلاب ایدئولوژیک، تا زمینه برای جاانداختن آن و برپایی نشست های انقلاب هموار گردد." (4)

چنانچه ملاحظه شد کارکرد پروسه خوانی در این مورد به خصوص منجر به شناسایی و حذف و یا جابجایی، تعدیل و… موقعیت ها و رده های تشکیلاتی اعضایی می گردد که نسبت به دو اتفاق ازدواج ایدئولوژیک مسعود با مریم و در ادامه رهبری ایدئولوژیک مسعود رجوی مسئله دار هستند. در ادامه وجوه و کارکردهای دیگر پروسه خوانی در مناسبات مجاهدین را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

منابع

1- نگاهی دیگر به انقلاب درونی مجاهدین اندکی از درون، اندکی از برون" وشته بیژن نیابتی. انتشارات خارج کشور. بخش پروسه رفع ابهام.

2- همان.

3- همان. بخش یازدهم. ایدئولوژی مریم.

4- مرداب (جلددوم) ارتجاع مغلوب در رقابت با ارتجاع غالب. نوشته هادی شمس حائری. انتشارات خارج کشور. پائزی 1375. صفحات 62 تا 64. سایت مجاهدین دبلیو.اس

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا