*شنبه 29 شهریور در روز شنبه جمعاً 12 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود: شرح محمدرضا ترابی بر حضور جوانان در تظاهرات بروکسل … ترابی در حساب کاربری خود در پلتفرم ایکس توضیح میدهد که مجاهدین خلق با انتشار عکسهایی از شرکت […]
*شنبه 29 شهریور
در روز شنبه جمعاً 12 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
شرح محمدرضا ترابی بر حضور جوانان در تظاهرات بروکسل
… ترابی در حساب کاربری خود در پلتفرم ایکس توضیح میدهد که مجاهدین خلق با انتشار عکسهایی از شرکت “جوانان” در تظاهرات اخیر بروکسل، سعی دارند وانمود کنند که از پایگاه اجتماعی وسیعی در بین نسلهای جدید برخوردارند. او در ادامه مینویسد: “اما حقیقت چیز دیگری است.”
… مجاهدین خلق که ششم سپتامبر در گردهمایی بروکسل شصتمین سالگرد تشکیل گروه افراطگرای تروریستی خود را جشن گرفتند، با صرف هزینههای بسیار، اجاره و اعزام شرکت کننده و سخنران، نمیتوانند ماهیت واقعی خود را کتمان کنند. چنانکه ترابی مینویسد: “واقعیت این است که ماهیت و ایدئولوژی آنها در این ۶۰ سال ذرهای تغییر نکرده. این فرقه کثیف تغییر و اصلاح ناپذیر است.”
او در پاسخ به یکی از هوادارن مجاهدین خلق که ادعا میکند جوانان متولد 70 تا 90 جذب مجاهدین خلق شدهاند، میگوید: “سر و ته حمایت “جوانان” از شما همین لیستی بود که دو سال پیش منتشر کردید. بگذریم که برخی “جوانان” این لیست ۵۰ سالشونه. یعنی برای شما پیر و پاتال ها یه ۵۰ ساله هم “جوان” محسوب میشه.”
اشاره ترابی به لیست 524 نفره از کودکان مجاهدین خلق است که دو سال پیش پس از انتشار مستند “کودکان کمپ اشرف” ساخته سارا معین و اکران آن در جشنواره های کشور سوئد، نامشان در فهرست امضا کنندگان طوماری علیه این مستند آمد…
نوبت مرگ در حصار تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق
… مرگ بسیاری دیگر از اعضای سالخورده، بخشی از چرخه تکراری «قطار مرگ» درون این فرقه است. قطاری که هر عضو دیر یا زود در آن به «نوبت مرگ» میرسد، بیآنکه راه گریزی به دنیای بیرون یا حتی امکان دیدار با خانواده داشته باشد.
تشکیلاتی که خود را «ارتش آزادیبخش» مینامد، سالهاست به محلی برای فرسایش جسم و روح اعضای خود بدل شده است. انزوای تحمیلی، عدم اجازه ارتباط آزاد با جامعه و بستگان، فشارهای ایدئولوژیک، و محرومیت از درمان مستقل، همه عواملی هستند که مرگهای خاموش درون آن را به امری عادی تبدیل کردهاند.
در حالیکه رهبران سازمان تلاش میکنند این مرگها را با واژههایی چون «فداکاری» و «جاودانگی» بزک کنند، واقعیت عریان چیز دیگری است: انسانی که دههها در خدمت تشکیلات بود، نه در آزادی و نه در کنار خانواده، بلکه در حصاری بسته و بیپایان به آخر خط رسید.
این مرگ تنها پایان زندگی یک فرد نیست؛ بلکه بخشی از «ارابه مرگ»ی است که سالهاست در سکوت درون مناسبات مجاهدین خلق در حرکت است. تا زمانی که این چرخه متوقف نشود، هر روز نوبت مرگ دیگری از راه میرسد…
حجاب اجباری و طلاق اجباری در تشکیلات مجاهدین خلق
… رجوی کسانی که در نشست های طلاق شرکت نمی کردند را زیر فشار روحی و روانی قرار می داد. در نشست ها به صراحت می گفت این اشخاص مشکل جنسی دارند، حق رهبری را می خورند و نمی خواهند پس بدهند، ایدئولوژی جنسیتی دارند، خون شهیدان را می خورند و مارک های دیگر! رجوی کاری کرده بوده بود که افراد مجبور شوند از خانواده خودشان بگذرند و پای طلاق بیایند، طلاق مطلقاً از سر انتخاب نبود هر چه بود اجبارات محض بود.
طلاق اجباری شامل مجردها هم می شد. رجوی اعضای خودش را مجبور کرده بود کتبا تعهد دهند که تا ابد به طلاق پایبند باشند، هیچوقت فکر ازدواج به سرشان نزند، عشق به خانواده و همسر و فرزند را باید خط بطلان بکشند. رجوی حتی آنهایی که حلقه خودشان را در نیاورده بودند گفته بود، حلقه نشانه جنسیت است ، به همین خاطر کسی جرات نمی کرد حلقه دستش کند.
… رجوی در نشست ها می گفت روسری فرم رسمی همه زنان مجاهد خلق است. همگی باید به آن پایبند باشند (یعنی اجباری است) همه باید به اجرای آن ملتزم باشند. در داخل تشکیلات زنان به هیچ عنوان حق ندارند بدون روسری باشند، اگر روسری ها کمی عقب باشد و موی خانمی دیده شود، اول تذکر می دهند و در ادامه تهمت و مارک های ناجور به آن فرد می زنند. در واقع آبروی فرد را در بین جمع می برند، حتی در آلبانی من فیلمی را دیدم که خیلی متعجب شدم، پلیس ضد شورش آلبانی به قرارگاه اشرف 3 جهت بازرسی رفته بود اعضای سازمان با پلیس درگیر شدند در صحنه یکی از خانم ها در حالی که از سازمان دفاع می کرد. و کمی روسری اش به عقب رفته بود، یکی از زنان سازمان که بغل دستش ایستاده بود به او تذکر داد روسریت عقب رفته خودت را جمع کن! حالا قضاوت کنید انقلاب مریم رجوی چه کار کرده و در کجای تاریخ قرار دارد…
*یکشنبه 30 شهریور
11 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
نیم قرن خیانت – دستاورد مسعود رجوی در رهبری مجاهدین خلق
… پروسهی رهبری مسعود و مریم، آشکارا بیش از نیم قرن خیانت و جنایت آنان را به نمایش میگذارد که میبایست جوانان و نوجوانان ایرانی را از آن آگاه کرد. البته خیانتهای زوج رجوی فقط شامل حال اعضای مجاهدین و یا ملت ایران نمیشد، بلکه مردم عراق، سوریه، فلسطین، لبنان و یمن نیز از آن بینصیب نماندند. همکاری مریم و مسعود با گروههای تروریستی وابسته به نهادهای امنیتی بیگانه، و فروش اطلاعات نیروهای مقاومت در کشورهای منطقه به موساد و سیا، زمینهساز کشتار بسیاری از مردم منطقه شد. بیخود نبود که مردم عراق از حضور مجاهدین در کشور خودشان ناراضی و معترض بودند، چون مجاهدین در همکاری با صدام، نه فقط علیه مردم ایران جنگیدند، بلکه در سرکوب مردم معترض عراق نیز نقش داشتند. همانطور که بعدها نیز در همکاری با گروهکهای تروریستی در سوریه و لبنان و همراهی با جریانات وابسته به سعودی در خاک یمن، زمینه را برای کشتار مردم این کشورها فراهم کردند. نباید فراموش کرد که مریم چندین ملاقات با محمود عباس (همکار موساد) داشت و علیه مقاومت مردم غزه، با آنها همکاری میکرد.
در نتیجه، این تشکل مافیایی نیز همچون بازماندگان رژیم پهلوی، نقش کلیدی در خیانت علیه مردم منطقه و مقاومت آنها در برابر صهیونیسم و امپریالیسم دارند. شناخت کامل این دو جریان خارجهنشین، میتواند نقش جدی در شناخت جوانان نسبت به سایر جریانهای ضدانقلاب و ضدایرانی که پشت نقابهای دیگری مشغول دسیسه در داخل هستند، داشته باشد و آنان را هوشیار کند.
فریبکاری دیروز زمینه ساز مزدوری امروز مجاهدین خلق شد
… افتخار رجوی ها به این است که امسال مایک پنس معاون پیشین ریاست جمهوری آمریکا (که از قضا همان رئیس جمهوری که او معاونش بود حاضر نشد وی را مجدداً به عنوان معاون بکار بگیرد) در برنامه آنها حضور داشت.
وضعیت ذلت بار امروز رجوی و مجاهدین خلق که تبلور آن در ذوق و شوق و افتخار نمودن به اینکه چند بازنشسته حامی نتانیاهوی کودک کش و نسل کش در برنامه های شان شرکت کرده اند از یک سو و اینکه مجاهدین خلق به عنوان دشمن، منفور مردم ایران هستند از سوی دیگر ریشه در گذشته آنها دارد. گذشته ای که در آن با فریبکاری خود را سردمدار مبارزه با امپریالیسم و آمریکا به عنوان دشمن اصل خلق ها (عنوانی که مجاهدین خلق به آمریکا می دادند) معرفی می کردند. و دیگران را سینه چاک رابطه با آمریکا معرفی می نمودند…
سرنوشت شومی که رجوی برای اعضای مجاهدین خلق رقم می زند
… رجوی ها با اقداماتی همچون :
– قطع ارتباط اعضا با دنیای خارج از تشکیلات و محروم نمودن آنها از ارتباط و دیدار با خانواده های شان
– ممنوع کردن ازدواج و تشکیل خانواده و سرکوب نیازهای عاطفی و غریزی اعضا
– وارد کردن فشار و استرس مستمر به اعضا به صورت روزانه با نشست هایی همچون نشست های تفتیش عقیده به نام “عملیات جاری” و نشست های خواندن فاکت های جنسی در بین جمع به نام “نشست غسل هفتگی”
– به رسمیت نشناختن بیماری اعضا و عدم پیگیری های لازم برای برطرف کردن مشکلات اعضای بیمار، ندادن اجازه برای استراحت و وادار کردن اعضای بیمار به شرکت در نشست و انجام کارهای یومیه که همه اینها باعث بدتر شدن شرایط جسمانی اعضا می شود.
… اینها ابزار رجوی ها برای تسلط بر تشکیلات است که حاصل آن ذره ذره آب شدن اعضا و قرار دادن آنها در مسیر مرگ و نیستی است. رجوی ها باید پاسخگوی این جنایت خود نیز باشند.
*دوشنبه 31 شهریور
در این روز کلاً 6 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
در تشکیلات رجوی، دیدن خواب پدر و مادر هم عواقب دارد
… در تشکیلات گروه رجوی خواب دیدن و تعریف آن بخصوص خوابی که در مورد پدر، مادر و یا خانواده و هر آنچه از جنس زندگی و خوشایند باشد ممنوع و حتی تنبیهاتی را بدنبال دارد. چرا؟
… رجوی تشکیلاتش را برپایه سه اصل جذب افراد با فریبکاری ، کنترل اذهان آنها و ایجاد جو سرکوب و اختناق بنا نهاده بود تا بتواند اهداف نامشروعش را پی بگیرد و خوب می دانست تنها عنصری که می تواند بساط شیادی او را به هم بریزد و بنیان تشکیلاتش جهنمی اش را فرو برزید عنصر خانواده و فوران عواطف خانوادگی اعضاست. اصلا در ضدیت هیستریک رجوی نسبت به خانواده همین بس که وی بطور آشکار و در کمال بی شرافتی خانواده را کانون فساد اعلام و حتی اعضایش را مجبور کرد تا به خانواده های خود لقب الدنگ که فقط برازنده خود او بود، بدهند و اگر کسی هم سرپیچی می کرد بشدت سرکوب می شد و او را مورد اذیت و آزار قرار می دادند.
اما برخلاف تصورات احمقانه رجوی که مدعی بود تا خون در رگ بی غیرتی اش دارد در عراق و کمپ اشرف بماند بر اثر نفوذ مهر و عواطف خانواده در اذهان اعضا مجبور به فرار از عراق شد چون خوب می دانست که اگر بیش از آن بماند چیزی نخواهد گذشت که عنصر خانواده بساط شیادی و فریبکاری او را فروخواهد ریخت. کما اینکه در همان مدت حضور خانواده ها در اطراف کمپ نفرت انگیز اشرف در عراق خیلی از اعضا توانستند با انرژی گرفتن از خانواده خود را نجات دهند شد.
سازمان رجوی؛ دشمنان علم، مهارت و آینده جوانان ایران
… مجاهدین خلق در کارنامهی خود بارها دشمنی آشکار با دانش و دانشمندان ایران را نشان دادهاند. از ترور اساتید و معلمان متعهد در دهه ۶۰ گرفته تا جنایت علیه دانشجویان و دانشآموزان انقلابی، تا همراهی مستقیم با دشمنان ایران در ترور دانشمندان هستهای کشور همچون دکتر مسعود علی محمدی (۱۳۸۸)، دکتر مجید شهریاری (۱۳۸۹)، دکتر مصطفی احمدی روشن (۱۳۹۰) و دکتر داریوش رضایینژاد (۱۳۹۰). این کارنامه خونین نشان میدهد که این فرقه نه تنها دشمن ملت، که دشمن پیشرفت علمی و آیندهی ایران است.
آنها با ترفندهای تبلیغاتی و وعدههای دروغین میخواهند جوان ایرانی را از مسیر تحصیل و مهارتآموزی بازدارند. اما تجربه نشان داده است که ملت ایران هوشیارتر و آگاهتر از آن است که اسیر دام این فرقهی پوسیده شود. امروز جوان ایرانی میداند که آیندهی او در دانش، تخصص و توانمندی رقم میخورد نه در دنبالهروی از مزدورانی که سالهاست جز نابودی، خیانت و جنایت چیزی به ارمغان نیاوردهاند…
شکنجه گر رجوی دم از آزادیخواهی می زند!
… تعداد زیادی از کسانی که در اشرف 3 فوت می کنند، دلیل فوت شان بیماری های مختلف عنوان می شود.
اولین سئوالی که به ذهن می زند این است که چرا مسئولین بالای سازمان دچار این گونه مریضی های بی درمان نمی شوند؟ آیا این گونه مرگها نشان از عدم رسیدگی به نفرات پائین تشکیلات نیست؟ آیا سازمان با این شیوه افراد ناراضی و زاویه دار را حذف تشکیلاتی می کند؟ این موضوع اصلاً دور از ذهن نیست، چرا که رجوی سابقه حذف افراد را در اشرف عراق هم با بهانه های مختلف داشته است و تعدادی از آنها افشا شده اند.
کشتن افراد و بعد نوشتن مقاله و تعریف و تمجید کردن از آنان کار همیشگی رجوی می باشد از مرگ مهدی افتخاری گرفته تا علی زرکش و بقیه … . چرا تا وقتی افراد در خدمت رجوی باشند انقلابی و مجاهد بی بدیل نامیده می شوند و به محض جدا شده، یک شبه می شوند مزدور!…
به مسلخ بردن میلیشیای مجاهدین خلق در پنجم مهرماه شصت
پیام 28 شهریور مسعود رجوی، مباهات به کشتار و خشونت و وعده تکرار آن
… بنابه نوشته نشریه رسمی مجاهدین خلق آن افرادی که با شهروندان و نیروهای امنیتی حکومت ایران درگیر شدند، نوجوانان و جوانانی بودند که به دستور رجوی و تحت فشار ایدئولوژیک که عامل اصلی پیشبرد امور سازمانی در مجاهدین خلق است، سلاح به دست گرفته بودند و در پوستین خلق افتاده بودند.
تظاهرات 5 مهر برای مسعود رجوی، تنها جنبه نمایش قدرت نظامی نداشت، چرا که میلیشیای فریب خورده مجاهدین تنها به ارعاب و رفتارهای نمایشی بسنده نکردند. بنا به گزارشها در حوادث پنجم مهرماه شصت، سى نفر از مردم و پاسداران کشته شدند و بیش از یکصد و پنجاه نفر از اعضا و هواداران مجاهدین خلق دستگیر و 16 تن از آنها کشته شدند. دستگیر شدگان احتمالا سرنوشت خوبی نداشتند، صرفنظر از آمارسازیهای عجیب و غریبی که مسعود رجوی کرده است.
همانطور که مسعود رجوی در پیام اخیرش گستاخانه از حجاب اجباری در فرقهاش دفاع میکند، امروز بار دیگر وعده تکرار خشونت پنج مهر به سران جمهوری اسلامی میدهد و هرگز از اینکه بگوید که دهها جوان و نوجوان ایرانی را به مسلخ فرستاده است، شرم نمیکند. در جهانی که گروه های مذهبی افراطی و خشونت طلب مورد نفرت فراوان افکار عمومی هستند، رجوی ابا ندارد از اینکه نسل جوان را به خشونت بیشتر فرا بخواند…
*سه شنبه 1 مهر
در این روز 6 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
خانم رجوی دموکراسی پیش کش، اعضا را از پایه ای ترین حقوق انسانی شان محروم نکنید!
… مریم رجوی در پیامی به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدیدی حرف های تکراری زیادی زد. در قسمتی از این پیام وی مدعی شد که قصد دارند یک نظام آموزشی بر پایه دموکراسی و برابری برپا کنند!
به مریم رجوی باید گفت نظام آموزشی بر پایه دموکراسی پیش کش، اعضای تشکیلات تان که در آلبانی گرفتار هستند را از پایه ای ترین حقوق شان محروم کرده ای
… مریم رجوی که در زمان جنگ ایران و عراق “الهه ترور” بود و فرمان “آتش” برای حمله به نیروهای ایرانی می داد و بعد از سرنگونی صدام “الهه به کشتن دادن اعضا” شد و در حالی که خودش دور از معرکه بود اجازه نمی داد اعضا از عراق خارج شوند و حالا هم “الهه مرگ” شده و با ایجاد محدودیت باعث مرگ اعضای بیمار می شود، باید گفت: “دموکراسی پیش کش، دست از استثمار اعضا بخصوص زنان بردارید و آنها را بیش از این از اولیه ترین حقوق انسانی شان محروم نکنید.”
نشریه انجمن نجات – شماره 121
در این قسمت می خوانیم:
– سخن سردبیر
– خبرهای تابستان 1404 انجمن نجات
– بیانیه های پویش ما شهادت می دهیم
– حقوق بین الملل و اسرای جنگی نزد مجاهدین خلق
– کفش های غمگین عشق
– دام روان
– معرفی فیلم
– نشست عملیات جاری
– من بیچاره
– اتاق شماره 6
– ساعت مچی
– معرفی کتاب
– ترسناک ترین فرقه های جهان
*چهارشنبه 2 مهر
در این روز مجموعاً 6 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
تفاوت ظاهری آشکار بین ساکنان اشرف و هواداران مجاهدین در خیابانهای غرب
… در اردوگاه مجاهدین خلق موسوم اشرف ۳، واقع در نزدیکی روستای مانز، آلبانی، اعضای زن مجبور به پوشیدن لباس فرم و حجاب هستند و اعضای مرد مزم هستند لباس فرم، پیراهن آستین بلند و شلوار بپوشند. این ظاهر سازمان یافته، منعکس کننده محیط داخلی مجاهدین خلق و تأکید شدید آن بر هویت جمعی است. علاوه بر این، مسعود رجوی، رهبر ناپدید شده این گروه، در پیام اخیر خود آشکارا اعلام کرد که زنان مجاهد (اعضای زن مجاهدین خلق) حجاب خود را بر نمیدارند زیرا او نمیخواهد جمهوری اسلامی را خوشحال کند!
… در تجمع اخیذ مجاهدین خلق، به اصطلاح هواداران مجاهدین خلق که پرچمهای این گروه را تکان میدهند و جلیقههای زرد با تصاویر مسعود و مریم رجوی بر روی آنها میپوشند، توسط گروههای پوششی مجاهدین مانند OIAC (سازمان جوامع ایرانی-آمریکایی) بسیج میشوند. رهبران مجاهدین خلق قصد دارند تصویری امروزی و قابل درک برای مخاطبان غربی ارائه دهند که شامل لباسهای غربی معاصر، به جای ظاهر فرقهای و یکدست مرسوم در داخلی اشرف 3، باشد.
… این تمایز بین ظاهر معترضان مجاهدین خلق و ساکنان اشرف، تلاشهای استراتژیک سران مجاهدین خلق را برای ارائه تصاویر مختلف، بسته به مخاطب و محیط، برجسته میکند…
تقویم پر از جنایت سازمان مسعود
… اگر قرارباشد فقط بطور فهرست وار به جنایتهای بیشمار فرقه بپردازیم قطعا مثنوی هفتاد منی خواهد شد که بیان آن در این مجال نمیگنجد. قرار هم نیست در این یادداشت کوتاه به جنایات فرقه مثل ترور شخصیتهای طراز اول کشور یا انفجار حزب جمهوری یا جاسوسی در پرونده هسته ای و یا به خاک و خون کشیدن مردم عادی کوچه و بازار و یا همدستی با صدام حسین در پرپر کردن جوانان این مرز و بوم پرداخته شود، این قبیل از خیانت ها و جنایت ها را بحمدلله همگان بخوبی میدانند همه این ها آن اتفاقاتی است که در برگ برگ تقویم ثبت شده
لیکن فرقه، جنایاتی نیز مرتکب شده و مسبب آن میباشد که کمتر کسی به آن پرداخته و متاسفانه جایی ثبت و ضبط نشده و بایستی آن را از دل تاریخ شفاهی بیرون کشید. همه ما داستان هایی برای گفتن داریم؛ داستان هایی که با آنها زندگی کردهایم…

