چرا رجوی حاضر به کنده شدن از اشرف نیست

از هر منطقی که حساب کنید حضور فرقه رجوی در عراق غیر موجه است اما می خواهد به هر قیمتی فرقه اش را در عراق حفظ کند، واقعا علت این همه اصرار چیست؟
بهترین جا برای این که رجوی بتواند اعمال قدرت کرده و قدرت طلبی خود را پیاده کند ایجاد یک فرقه و سکت جدا از مردم و جامعه استرجوی علت رفتن به عراق را هم مرز بودن با ایران و امکان تسلیح و ایجاد نیروی نظامی مطرح کرده بود (هرچند هر کسی که کمی با سیاست آشنا باشد می داند که غیر ممکن است دولتی یک نیروی نظامی خارجی – آنهم مربوط به کشوری که با آن در جنگ است – را در خاکش بپذیرد و به آن آزادی عمل بدهد الی اینکه آن نیرو تحت کنترل و در خدمت منافع آن حاکمیت باشد).اما چرا بعد از گذشت 21 سال از برقراری آتش بس بین ایران و عراق که زمینه ایجاد باصطلاح ارتش آزادیبخش را از بین برد (همان زمینه ای که خود رجوی آنرا بعنوان دلیل مطرح کرده بود یعنی وجود جنگ بین ایران و عراق) و بعد از گذشت 6 سال از سرنگون شدن حکومت صدام (که به گفته رجوی تنها دولتی در جهان بود که از او و فرقه اش پشتیبانی می کرد) و تغییر حاکمیت در عراق او همچنان اصرار دارد که نیروهایش را در عراق و آنهم در اشرف نگه دارد؟
پاسخ به این سوال را باید در افکار و ماهیت رجوی جستجو کرد. اگر بپذیریم که او بدلیل قدرت طلبی حتی حاضر نیست با مخالفان حکومت ایران همکاری کند و انگشت شمار نفراتی هم که در شورای خارجه نشین او مانده اند کسانی هستند که تمام عیار عبد و پذیرای اوامر و تحلیل های او هستند. بنا براین بهترین جا برای این که او بتواند اعمال قدرت کرده و قدرت طلبی خود را پیاده کند ایجاد یک فرقه و سکت جدا از مردم و جامعه است. در همین راستا اگر به مناسبات افراد فرقه حتی در خارج از عراق هم توجه کنید متوجه می شوید که آنها با نفرات خاصی در ارتباط بوده و محدودیت های سنگینی در ایجاد ارتباط با افراد خارج فرقه داشته و به ندرت و آن هم تحت شرایط خاص به آنها اجازه داده می شود که شبی را خارج از خانه های مشخصی که متعلق به فرقه است بگذرانند. بنا براین عراق در زمان صدام و قرارگاه اشرف بعد از سرنگونی صدام ظرف مناسبی برای کار فرقه ای بود. در این ظرف او می توانست افراد را از جامعه جدا کرده و با ایجاد حصارهای فیزیکی، آنها را مغزشویی داده و بر اساس آن حصارهای ذهنی را ایجاد نماید.
در این ظرف بود که او می توانست افراد را از هرگونه وسیله ارتباط جمعی اعم از رادیو و تلویزیون و…منع کرده و آنها را از هرگونه آگاهی و اخبار دور نماید تا تماما اخبار سمت و سو دار و یک سویه در جهت تایید حرف ها و نظرات خود را به خورد افراد بدهد
در این ظرف بود که می توانست با قطع روابط بین افراد و خانواده هایشان آنها را آماده پذیرش ایجاد ارتباط عاطفی با شخص خودش تحت عنوان رهبر عقیدتی بکند تا هرچه می گوید برای این افراد همچون وحی منزل باشد و خلاف حرف و خواسته او چیز دیگری در آنجا وجود نداشته باشد.
در این ظرف بود که او می توانست براحتی هر صدای مخالفی را سرکوب کرده و با وقاحت تمام اعلام کند که «خروج از سازمان نداریم» و اگر هم کسی چنین خواسته ای را بیان می کرد تحت عنوان خائن باید تحت شدیدترین برخوردها قرار می گرفت.
در این ظرف بود او رابطه بین افراد را با هم از بین برد تا مبادا در این ارتباط، افراد حقیقت را فهمیده و از هم تاثیر بپذیرند. او رسما اعلام کرده بود که «محفل در سازمان یعنی شعبه سپاه پاسداران و هر کس که محفل بزند مامور سپاه و اطلاعات است». و عمق جنایت وقتی بیشتر مشخص می شود که با معنی کلمه محفل در درون سازمان آشنا باشید. در درون فرقه محفل چنین معنا می شد « هر حرفی که بین دو نفر رد و بدل شود بدون این که مسئولین آن افراد از آن آگاه باشند». تحت این تعریف بود که هر صحبتی با فردی غیر از مسئول خودت جرم محسوب می شد و برای جلوگیری از سوراخ شدن دستگاه، حتی اگر صحبت افراد با هم در رابطه با مسائلی از قبیل ورزش یا موضوعات خانوادگی هم بود با آنها برخورد می شد تا راه به صحبت های دیگر نبرد.
در این ظرف بود که او مطرح می کرد همه چیز شما رهبر عقیدتی تان یعنی «مسعود رجوی» است و هر رابطه افراد باید مثلثی باشد و از این کانال بگذرد و نه خطی و مستقیم، بین خود افراد. و بر همین مبنا خانواده ها را از هم جدا کرد و می گفت «خانواده کانون فساد است».
در این ظرف بود که کتک زدن افراد ناراضی و انگشت نشان کردن آنها جهت خراب کردن روحیه این افراد در دستور کار تشکیلات بود.
در این ظرف بود که افراد مجبور به شرکت در نشست های بند ف، طعمه، دیگ، عملیات جاری و غسل هفتگی بودند و باید در این نشست ها تحت بدترین برخورد ها و توهین ها قرار می گرفتند تا شخصیت شان خرد شود.
در این ظرف بود که برای ایجاد جو رعب و وحشت، مریم رجوی بحث 30 – 70 را مطرح کرد. طبق این بحث هر فرد در سازمان می بایست 30 درصد به خود بپردازد و 70 درصد دیگران را زیر نظر داشته و از آنها انتقاد می کرد آن هم هر شب. به این ترتیب افراد را کاملا از هم می ترساند و در مقابل هم قرار می داد.
و در این ظرف این جنایات کماکان ادامه دارد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا