جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
خاطره ای از انتخابات ریاست جمهوری در ایران 10 خرداد 1400

خاطره ای از انتخابات ریاست جمهوری در ایران

ابراهیم خدابنده هستم. مدت 23 سال عضو تمام وقت سازمان مجاهدین خلق در خارج از ایران بودم. فعالیت هایم عمدتاً در بخش روابط بین الملل سازمان بود. تجربه ای از انتخابات ریاست جمهوری در ایران دارم که تصمیم گرفتم با توجه به شرایط فعلی بازگو نمایم. نزدیک انتخابات ریاست جمهوری 2 خرداد سال 1376 در […]

تبعات خود سوزی ۱۷ ژوئن و مسئله داری اعضاء 10 خرداد 1400

تبعات خود سوزی ۱۷ ژوئن و مسئله داری اعضاء

بعد از دستگیری مریم قجر به جرم پولشوئی در فرانسه، به دستور تشکیلات تعدادی از اعضای فرقه در فرانسه دست به خودسوزی زدند تا با این حربه به زعم رجوی ها ، افکار عمومی جریحه دار شده و به دولت فرانسه فشار بیاورند که مریم قجر را آزاد کنند . البته ناگفته نماند این حربه […]

انتخابات در فرقه مجاهدین از شعار تا عمل 09 خرداد 1400

انتخابات در فرقه مجاهدین از شعار تا عمل

همزمان با دور جدید انتخابات ریاست جمهوری در ایران دشمنان نظام و ملت ایران از برای ابراز اندام واژگونه خود به تلاش و تکاپوی میمون وار برخاستند و سرخود را به دیوار میکوبند که واویلا که انتخابات درایران چنین است و چنان! “در ایران انتخابات نیست بلکه انتصابات است./ دمکراتیک و آزاد نیست بلکه به […]

تجربه ی من از ” نشست رها شدن از محفل “ 06 خرداد 1400

تجربه ی من از ” نشست رها شدن از محفل “

قبلا گفته بودم رجوی در سال 1380 نشستی در مقر مخوف باقرزاده راه انداخت، بنام “طعمه”! جدا شدگان خوب یادشان است. یک روز در مقر باقرزاده به من ابلاغ کردند که فلان ساعت در سالن میله ای باش با شما کار دارند. در لحظه ذهنم درگیر شد که با من چکار دارند من هم سر […]

درخواست های اجباری خودسوزی در ۱۷ ژوئن – قسمت دوم و پایانی 06 خرداد 1400

درخواست های اجباری خودسوزی در ۱۷ ژوئن – قسمت دوم و پایانی

درخواست های اجباری خودسوزی در 17 ژوئن – قسمت اول بالاخره بعد از پی گیری های چندباره ی مسئولم ، مجبور به نوشتن درخواست خودسوزی، بابت دستگیری مریم رجوی شدم! اما اصلا دلم به این کار نبود. بنابر اخبار متقن و مستند موجود، تروریست های دستگیر شده، قرار بود به 13 سفارت ایران در کشورهای […]

آنروز بالغ بر ۵۰۰ تن از سازمان مجاهدین جداشدند 04 خرداد 1400

آنروز بالغ بر ۵۰۰ تن از سازمان مجاهدین جداشدند

سال 1383، بعد از سالها اسارت در فرقه ی دیکتاتور رجوی، مریم رجوی پیامی داد بدین مضمون که : “هرکس تا اینجا با ما بوده ، اکنون می تواند از ما جدا شود” به اذعان اکثر کسانی که تا بحال از این سازمان جدا شدند، این اولین فرصت رسمی جدائی از سازمان بوده است، این […]

گفتگو با کرم خیری رها شده از فرقه رجوی 03 خرداد 1400

گفتگو با کرم خیری رها شده از فرقه رجوی

آقای کرم خیری، رها شده از فرقه تروریستی رجوی، در دفتر انجمن نجات تهران حاضر شد و به بیان شرح حال خود پرداخت. حاصل گفتگو با وی به صورت زیر می باشد: من کرم خیری متولد سال 1348 در شهرستان کلیبر در منطقه ارسباران استان آذربایجان شرقی هستم. در حالی که مشغول تحصیل در کلاس […]

درخواست های اجباری خودسوزی در ۱۷ ژوئن – قسمت اول 03 خرداد 1400

درخواست های اجباری خودسوزی در ۱۷ ژوئن – قسمت اول

ما بی خبر از همه جا و همه کس . . . خرداد ماه 1382 از نیمه گذشته بود و گرمای طاقت فرسای بالای 50 درجه عراق ، نفس را بریده و همه مان را کلافه کرده بود! بعد از جریانات حمله ی آمریکا به عراق و برگشت مان به اشرف و خلع سلاح و […]

چگونه زنده ماندم؟ 03 خرداد 1400

چگونه زنده ماندم؟

با سلام به دوستان و همه هموطنان عزیز من منصور براهویی هستم که به دلیل مشکل سنگ صفرا با کمک دوستان توانستم بعد از دو سال که دچار چنین مشکلی همراه با درد شدید و بی خوابی های مستمر اخیراً به یمن جوانمردی و فداکاریهای همه دوستان که خود آنها نیزاز بیماری رنج می برند […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت هفدهم 03 خرداد 1400

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت هفدهم

از بعد عملیات «فروغ جاویدان» تا مهر سال ۱۳۶۸– پایان نشست های ۵ روزه «تنگه و توحید» آغاز یک سری تغییرات جدید در درون تشکیلات بود. سازمانی که در سایه حماقت رجوی صدها کشته و مفقود داده بود هیچ چشم انداز روشنی در آینده این گروه دیده نمی شد. اما در مقابل، توهمات و رویا […]

بیش از صد نامه به مادرم نوشته بودم، اما … 02 خرداد 1400

بیش از صد نامه به مادرم نوشته بودم، اما …

خداوند لعنت کند رجوی را… مادرانی که در قید حیات هستند در نبود فرزندانشان چه می کشند! روزی که فرقه رجوی را ترک کردم و به ایران آمدم، وقتی مادرم را بعد از بیست سال دیدم او را نشناختم. خیلی شکسته شده بود، در مقابل او هم مرا نشناخت! به یکدیگر خیره شده بودیم. من […]

برای یک بسته آدامس خواب را بر ما حرام کردند 01 خرداد 1400

برای یک بسته آدامس خواب را بر ما حرام کردند

قبلا گفته بودم از کارهایی که فرقه رجوی با ما می کرد و به چه اندازه حیرت آور بود! زمانی مسئول مقر ما زنی بود بنام زهرا گرابیان با نام مستعار ( سارا ). ساعت حدود 11 شب بود که می خواستیم استراحت کنیم، یک دفعه بلندگوهای محوطه شروع کردند به آهنگ زدن! همه از […]

blank
blank
blank