جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
کوروش ، زیر بار مشت و لگد 23 فروردین 1399

کوروش ، زیر بار مشت و لگد

خیلی وقتی بود که مزدوران رجوی به دنبال فرصتی بودند که از حرفهای تیز و صریح کوروش انتقام بگیرند و امروز آن آرزویشان محقق شده بود! کوروش در زندان انفرادی در دستان آن لعنتی ها گرفتار شده بود! تنها خواسته ی کوروش کمی هواخوری بود! زندان انفرادی در یک نقطه ، به فشاری بسیار شدید […]

خیانت فراموش نشدنی رجوی در جمعه سیاه 20 فروردین 1399

خیانت فراموش نشدنی رجوی در جمعه سیاه

امروز مصادف است با سالگرد ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰، روزی که به خاطر خیره سری های مسعود رجوی ارتش عراق لشکر کشی بزرگی به کمپ اشرف کرد و تهاجم بزرگ خودش را علیه ساکنان کمپ انجام داد. در طی این عملیات گسترده تلفات سنگینی به افراد مستقر در کمپ اشرف وارد آمد. من ابتدای آن […]

حمله وحشیانه ی مزدوران رجوی به ناصر و کوروش در زندان اسکان 17 فروردین 1399

حمله وحشیانه ی مزدوران رجوی به ناصر و کوروش در زندان اسکان

قسمت اول : ناصر در زندان اسکان شاید بعضی از خانواده ها یا دیگران ، که این مطلب را خواهند خواند، هنوز بر این باور هستند که سازمان اعضایش را شکنجه نکرده است ، اما شرح حال زیر یک واقعیت و شاید یک سند مستند تاریخی است که بله رجوی زندان داشت و اعضایش را […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهارم 06 فروردین 1399

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهارم

سی خرداد سال ۱۳۶۰ پایان حضور علنی «مجاهدین» و سایر گروههای باصطلاح ملی و چپ در پهنه سیاسی کشور بود. تحمیل خشونت بر دولت نوپای انقلاب باعث شد تر و خشک باهم بسوزد و مبارزات سیاسی مردم ایران در مسیر دیگری رقم بخورد. از فردای آن روز دیگر کسی در چهارراه ها نشریه و مجله […]

خاطرات عبدالرحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و مسعود رجوی – قسمت اول 24 اسفند 1398

خاطرات عبدالرحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام حسین و مسعود رجوی – قسمت اول

مقدمه : از آنجائیکه مطالبی که اینجا به عنوان خاطرات می آید برخی به 40 یا پنجاه سال پیش برمی گردد به دلیل بعد زمانی و اینکه من در این مدت درشرایطی نبوده ام که یادداشت کنم و در مواردی هم که یادداشتی بوده در برهه هایی و شرایط مشخصی که من از سر گذرانده […]

خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت پانزده 19 اسفند 1398

خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت پانزده

شیوه جذب فرقه مجاهدین در اردوگاه های صدام حسین اگر بخواهم دوران 9ساله اسارت در اردوگاه های صدام حسین را روزانه شرح بدهم به پایان آن نخواهم رسید. بنا براین می خواهم بگویم به چه نحوی با فرقه مجاهدین خلق و رجوی آشنا شدم. چگونه بعد از 9 سال اسارت که هر روزآن بدتر از […]

هشتم مارس، روز جهانی زن به روایت مجاهدین 19 اسفند 1398

هشتم مارس، روز جهانی زن به روایت مجاهدین

در سازمان «مجاهدین» هیچگونه آزادی فردی وجود ندارد، زنان به مراتب بدتر از مردان تحت ظلم و ستم واقع می شوند. و سرکوب آنان در فرقه رجوی صد چندان است. برای درک و فهم جایگیری مناسبت هایی مثل هشتم مارس، روز جهانی زن ، در مناسبات «مجاهدین»، باید کمی دفتر تاریخ را ورق زد و […]

روزی که مسعود رجوی از چشم اعضا افتاد 14 اسفند 1398

روزی که مسعود رجوی از چشم اعضا افتاد

از سال 64 که کودتای موسوم به انقلاب ایدئولوژیک با ازدواج مسعود رجوی ومریم عضدانلو همسر مهدی ابریشم چی در سازمان مجاهدین اتفاق افتاد بحث طلاق فقط بخش رده ها ومسئولین بالای تشکیلات را دربرگرفت وتا سال 70 این اتفاق که مسعود رجوی آن را ارتقا بزرگ تشکیلاتی وپرتاب از آبشار نیاگارا تشبیه کرد درمیان […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سوم 13 اسفند 1398

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سوم

فضای باز سیاسی بعد از دوران دیکتاتوری محمدرضا پهلوی باعث گردید حضور گروههای زیادی را در جامعه آنروز ایران شاهد باشیم. هر کدام از این گروهها نیز برای خود نشریه ای تولید و اهداف سازمانی خود را پیش می بردند. شناخت من از سازمان «مجاهدین» متکی بر مبارزات این گروه در زمان شاه بود. و […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت دوم 12 اسفند 1398

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت دوم

تظاهرات خیابانی هر روز گسترش می یافت و ابعاد جدیدی به خود می گرفت. و پیروزی قریب الوقوعی را در چشم انداز قرار میداد. بدین ترتیب هر روزی که می گذشت بیشتر با نام آیت الله خمینی که هم اینک انقلاب مردم ایران را هدایت میکرد آشنا می شدم. روزها به سرعت برق و باد […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت اول 11 اسفند 1398

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت اول

توضیحات: این یک سرگذشت واقعی است. قصه تلخ زندگی کسی که ۳۰ سال از عمرش در فرقه رجوی و در اسارت فکری این گروه سپری گردیده و بر باد فنا رفت. او که با آرمان های ایده آلیستی و تحقق آنچه که «اسلام انقلابی» و «جامعه بی طبقه توحیدی» نامیده می شد از اوایل انقلاب […]

هر کاری دلت خواست انجام بده ولی تو را خدا محفل نزن 03 اسفند 1398

هر کاری دلت خواست انجام بده ولی تو را خدا محفل نزن

محفل ، خوره تشکیلات فرقه رجوی بود. هر فردی در تشکیلات فرقه محفل می زد سران فرقه به آن می گفتند شعبه سپاه پاسداران در مناسبات ما باز کرده! قرار بود بعد از پروژه زندان کردن اعضای مخالف در سال 73 تحت عنوان نفوذی، همه کسانی که محفل می زنند را جمع کنند و تصفیه […]

blank
blank
blank