جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
خاطرات سعید ناصری – قسمت دوم 16 اسفند 1399

خاطرات سعید ناصری – قسمت دوم

خاطرات سعید ناصری – قسمت اول همانطور که در مقاله قبلی اشاره کردم به اینکه تشکیلات رجوی مرا به بازداشتگاه بردند در این مدت یک نفر از سران شکنجه گر دم درب بازداشتگاه نگهبانی مرا می داد که فرار نکنم. در این مدت یک غذای بخور و نمیری همراه با فحش به من می دادند […]

نقش نشست های موسوم به کمیته های انقلاب در لیبرتی چه بود؟ 12 اسفند 1399

نقش نشست های موسوم به کمیته های انقلاب در لیبرتی چه بود؟

از سال ۱۳۹۲ بدنبال جابجایی از اشرف به لیبرتی یک نشست به سلسله نشستهای روزانه داخل تشکیلات موسوم به «نشست کمیته های انقلاب» اضافه شد. این نشستها در کنار نشست روزانه عملیات جاری و نیز نشست های هفتگی برای بیان لحظات ذهنی اضافه گردید. در واقع نشست کمیته یک مکانیزم کنترلی سازمان برای مشخص نمودن […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهاردهم 11 اسفند 1399

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهاردهم

رجوی از اینکه عملیات موسوم به «چلچراغ » که با پشتیبانی توپخانه ای، لجستیکی و از همه مهمتر فرماندهی افسران ستادی عراق با موفقیت انجام گرفته شده بود، خوشحال بود. طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سیزدهم رجوی در نشستی که چند روز قبل از انجام عملیات در خرداد ماه سال ۱۳۶۷ در قرارگاه […]

وقتی تیم هادی همایون را به کشتن دادند 02 اسفند 1399

وقتی تیم هادی همایون را به کشتن دادند

زمانی که رجوی و سرانش افراد را فریب می دادند و برای اعمال تروریستی به داخل ایران اعزام می کردند، ما در آن زمان در مقری بنام موزرمی بودیم. یک تیم تروریستی که سرتیم آن هادی همایون بود . فکر کنم تیم پنج نفره بود . من یادم می آید تیم را آماده کردند و […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سیزدهم 30 بهمن 1399

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سیزدهم

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت دوازدهم گفتم که با ورود رجوی به بغداد و بدنبال آن سرازیر شدن اعضای ساکن در پاریس و دیگر کشورهای اروپایی به عراق، فضای جدیدی در سازمان از جمله؛ تغییرات سازماندهی در سطح قرارگاههای نیرویی و ستادی، ایجاد قرارگاههای جدید در شهرهای عمق عراق، راه اندازی پروژه های […]

عاقبت نامه ای که برای رجوی نوشتم 28 بهمن 1399

عاقبت نامه ای که برای رجوی نوشتم

سال 87 بود که من یک نامه ای پر طول و تفصیل و انتقادی برای رجوی نوشتم. نامه مربوطه را به مسئول مقر 15 دادم. با این که شک داشتم نامه را به بالا منتقل کند اما به خودم گفتم من حرفهایم را می گویم حداقل از درون سبک می شوم. از طرفی به قول […]

نشست حوض و سوژه شدن من 26 بهمن 1399

نشست حوض و سوژه شدن من

زمانی که در پادگان اشرف بودم به ما ابلاغ کردند که چند روزی به ماموریت می رویم! وسایل خودتان را جمع کنید. ما هم وسایل خود را جمع کردیم و آماده رفتن شدیم. دو روز بعد شبانه چند اتوبوس عراقی به مقر ما آمدند سوار اتوبوس شدیم و به ما گفته شد در حین تردد […]

رجوی بعد از نوزده سال گفت ما اشتباه کردیم شما را در مناسبات خودمان راه دادیم 13 بهمن 1399

رجوی بعد از نوزده سال گفت ما اشتباه کردیم شما را در مناسبات خودمان راه دادیم

وقتی می گوئیم رجوی شیاد است قصه نمی گوئیم و یا داستان تعریف نمی کنیم! واقعیتی ست که با آن روبرو بودیم و هستیم . خلاصه بگویم ! اگر سالها در رابطه با فرقه رجوی مطلب بنویسم کم گفتم و زیاد نگفتم. فشار بر اسیران پیوسته به هر لحاظ در فرقه رجوی مضاعف بود . […]

یک نمونه از مزدوری فرقه رجوی برای سازمان اطلاعات و امنیت عراق 08 بهمن 1399

یک نمونه از مزدوری فرقه رجوی برای سازمان اطلاعات و امنیت عراق

فرقه بدنام رجوی که بدلیل ماهیت فرقه گرایانه اش هیچ انتقادی را برنمی تابد، همواره تلاش کرده است تمامی گروهها و جریاناتی که از عملکرد آنها انتقاد داشته و دارند را با چماق تکفیر و زدن برچسب مزدوری برای دولت ایران از صحنه خارج سازد. این درحالیست که خود در طی این سالیان و در […]

زنان شورای رهبری مجاهدین و سوء استفاده از اعضا برای عملیات نظامی در داخل کشور 06 بهمن 1399

زنان شورای رهبری مجاهدین و سوء استفاده از اعضا برای عملیات نظامی در داخل کشور

در سال ۱۳۷۸من در قرارگاه فائزه در استان واسط عراق بودم در آن زمان در قسمت تعمیرات خودرو مشغول کار بودم تا اینکه در یکی از روزها از من خواسته شد تا به ستاد مقر فائزه بروم وقتی وارد ستاد شدم به من گفته شد از ستاد داخله با شما کار دارند وقتی وارد اتاق […]

سالگرد جدایی از سازمان و ورود به ایران که مصادف بود با شبهای چله – قسمت پنجم و پایانی 02 بهمن 1399

سالگرد جدایی از سازمان و ورود به ایران که مصادف بود با شبهای چله – قسمت پنجم و پایانی

سالگرد جدایی از سازمان و ورود به ایران که مصادف بود با شبهای چله – قسمت چهارم در ادامه ی مصاحبه ی خود با آقای سیروس غضنفری، این گفتگوی صمیمانه را ادامه می دهیم : سئوال : آقای غضنفری، آیا بعد از آمدن از عراق، مجددا سفری به عراق داشتید و چرا؟ سیروس غضنفری : […]

لغزشی که از چاله به چاه ختم شد و با تولدی دیگر زیبا شد 30 دی 1399

لغزشی که از چاله به چاه ختم شد و با تولدی دیگر زیبا شد

انسان در زندگی تصمیم هایی می گیرد که گاه اجتناب ناپذیر هستند و نمی شود در مقابل جبری که به وجود آمده ایستادگی کرد. شاید برای برخی این نوع احساسات و تصمیم ها قابل فهم نباشد زیرا آن شرایط را تجربه نکرده اند، لذا امکان دارد به خاطر برخی تصمیماتی که دیگران در زندگی خصوصی […]

blank
blank
blank