طلوع و غروب یک زندگی – قسمت بیست و پنجم
در قسمت قبل گفته شد: بند هزار «شین» (یعنی هزار عضو شورای رهبری) یا هم ردیف: علیرغم اینکه بعد از بند دال دیگر هیچ زنی تحت مسئولیت مردان در تشکیلات نبود و زنان در مسئولیت های بالای تشکیلات قرار داشتند ولی هنوز دستگاه رجوی بطور کامل آب بندی نشده بود. *** «بند ر» ، رئیس […]
به یاد قربانیان دروغ و فریب فرقه رجوی – عبدالمهدی بایمانی
عبدالمهدی بایمانی اهل ماهشهر در استان خوزستان بود که همانند دوستانش عبدالرسول قنواتیان و بهمن عتیقی در اوج جوانی و در آرزوی زندگی در یک کشور اروپایی بوسیله تیم های قاچاق انسان فرقه رجوی و به امید واهی اقامت کوتاه مدت در اسارتگاه اشرف و بعد انتقال به اروپا در دام فریب مجاهدین خلق افتاد. […]
روزی که چاروادار شدم – قسمت دوم
در قسمت اول تا جایی گفتم که معاون گردان طی یک برخورد تشکیلاتی که در یک نیمه شب تاریک انجام گرفته بود، به من گوشزد کرده بود که اینجا مقدس است و ما می توانستیم صدها جوان آماده به جنگ را که در ایران و برای آمدن به اینجا له له می زنند را اینجا […]
در نشست طعمه چه می گذشت – قسمت سوم و پایانی
در قسمت قبل خواندیم: نسرین مرا صدا کرد و گفت تو از جان سازمان چه می خواهی؟ چرا این همه خراب کاری می کنی؟ محفل می زنی، به شورای رهبری با عینک جنسیت نگاه می کنی. چرا حرف نمی زنی؟! *** وقتی گزارشم را دادم منتظر بودم مرا صدا کنند. همین هم شد و مرا […]
در نشست طعمه چه می گذشت – قسمت دوم
در قسمت قبل تا جایی گفتم که در نشست یکی یکی بلند می شدند و به من بد و بیراه می گفتند. مزخرف می گفتند، مواردی که به من می گفتند ربطی به من نداشت. از بس سرم داد می کشیدند احساس می کردم چادر روی سرم خراب می شود. فرزانه همه را ساکت کرد […]
در نشست طعمه چه می گذشت – قسمت اول
من در زمان نشست طعمه در مقری بنام موزرمی بودم. مسئول مقر ما زهره قائمی معدوم و معاونش فرزانه میدان شاهی بود . مثل برده از ما در مقر کار می کشیدند. طی روز غذای بخور نمیری به ما می دادند و شب در نشست های انتقادی از حلقوم ما بیرون می کشیدند. زندگی تکرای […]
مریم رجوی گفت یاران اسامه بن لادن را الگوی خود قرار دهید
در سال 1380 ما را به مقر باقرزاده در بغداد بردند. طبق معمول رجوی و دار و دسته اش برای ما خواب هایی دیده بودند . بله نشست طعمه! هر موقع به رجوی گزارش داده می شد که اوضاع تشکیلاتی افراد بهم ریخته، همه را جمع می کرد و شمشیر خود را بر علیه ما […]
روایت غلامعلی میرزایی از سرکوب عاطفه ها در فرقه رجوی
به مدت 10 سال بعنوان اسیر جنگی در اردوگاههای رژیم سابق عراق بودم. بعد از شکست مجاهدین در عملیات مرصاد (فروغ جاویدان) با عدم آگاهی و با تبلیغات زیادی که این فرقه در درون کمپ های اسیران جنگی داشت یا اینکه بهتر بگویم با معامله ای که با دیکتاتور سابق عراق داشت، بعد از گذشت […]
احساس خوب پدر بودن
پاییز سال 92 بود. دلم برای تولد فرزندم می تپید و هر لحظه احساس می کردم نفسم به نفس او بسته است. بالاخره بعد از مدت ها انتظار زمان موعود فرا رسید تا این که او را در دستگاه گذاشتند. وقتی به سراغش رفتم فرزندم برای اولین بار چشمانش را به روی این دنیا باز […]
به یاد قربانیان دروغ و فریب فرقه رجوی – بهمن عتیقی
در قسمت اول از این سری مقالات به یکی از قربانیان فرقه رجوی به نام مهران غلامی پرداخته شد. بهمن عتیقی بهمن عتیقی متولد 1352 در بندر ماهشهر استان خوزستان بود. وی در 23 خرداد 1376 توسط یکی از عوامل تیم های قاچاق انسان به بهانه اعزام به یک کشور اروپایی به پادگان اشرف منتقل […]
مهری حاجی نژاد شکنجه گر ، اینبار در نقش شاهد شکنجه!
زمانی که در فرقه رجوی بودم در موقعیت کاری بودم که بیشتر مواقع به روابط مراجعه می کردم. رجوی زنی به نام مهری حاجی نژاد را گذاشته بود مسئول روابط . در آن زمان مهدی افتخاری به علت مخالفت با خط و خطوط رجوی برای اینکه فضای عموم را بهم نریزد، در روابط سازماندهی شده […]
به یاد قربانیان دروغ و فریب فرقه رجوی – مهران غلامی
بعد از شکست ماجراجویی نظامی فرقه رجوی در سال 1360 و فرار سرکرده آن و دیگر اعضاء، از سال 1365 و با ورود رجوی به خاک عراق جذب نیرو از داخل و کشورهای همجوار و انتقال آنها به کشور عراق و عضویت در تشکلی که رجوی آن را ارتش آزادیبخش نامید، در برنامه کار قرار […]