شرح یک ماموریت در فرقه رجوی
درجریان ماموریت وارتباطاتی که با مقرفرماندهی درپایگاه ابراری وهمچنین ازارتباط فی مابین دوگروهان درماموریت فهمیدم که گروهان بهروزماموریت دارند یک تیم دونفره عملیاتی را برای انجام عملیات به اولین شهرایران برسانند وگروهان ما که زودترعازم منطقه شده بود نقش هموارکردن مسیروتضمین امنیت ماموریت را بعهده داشت.
گزیده ای از کتاب سرگذشت من با مجاهدین خلق
رجوی در کنار مریم قرار گرفت و میکروفونش را نصب کرد و با خوشحالی گفت که ازملاقات با صدام حسین آمده و 32 عدد تانک از او گرفته است… بعد صحبت هایش را با تحلیل های سیاسی ادامه داد که ما در اعلام جبهه ی همبستگی به همه ی نیروهای اپوزیسیون فراخوان دادیم تا در شورای ملی مقاومت گرد هم بیایند و با ما (مجاهدین) متحد شوند، ولی کسی از این مسأله استقبال نکرد
در مقاطع مختلف، سازمان با چه شگردها افراد را حفظ کرده است؟ – قسمت دوم
دربین این شکنجه ها، انواع وعده های سر خرمن می دادند و اعضای سازمان فکر می کردند به آن گفته ها عمل خواهد شد ودراصل سیاست شلاق وشیرینی با شدت تمام اجرا می شد!
چرا عملیات فروغ دو انجام نشد و چرا صدام با رجوی ملاقات نکرد
من با شوخی گفتم بزودی مزاحمت را کم میکنیم وبه ایران برمیگردیم…اوگفت مطمئنی؟ گفتم اره رجوی آمده تا آخرین هماهنگی را با سید الرئیس انجام بده…خنده ای کرد وگفت یک چیزی بگم ناراحت نمیشی؟گفتم نه بفرما..گفت سیدالرئیس اجازه ملاقات به مسعود رجوی را نداد
درمقاطع مختلف، سازمان با چه شگردها افراد را حفظ کرده است؟! – قسمت اول
رجوی عمداً برای اعضای وارد شده به عراق، مدارک ورود و اقامت قانونی تهیه نمیکرد تا شمشیر تحمل این 8 سال زندان راهمواره بر بالای سر اعضاء داشته باشد و ازاین نقطه ی ضعف افراد، در مواقع نافرمانی استفاده ی خائنانه ای کرده وکماکان آنها رادراسارت داشته باشد. این موضوع درحالی اتفاق میافتاد که همگی میدانیم که برای رجوی که قادر به استفاده ازهمه ی امکانات وسیع دولت عراق بود، تهیه مدارک قانونی ورود واقامت حکم آب خوردن را داشت واو ازسر شیطنت اقدام به این کار ساده نکرد!!
خاطراتی از ماه مبارک رمضان در قرارگاه اشرف
به یکی از دوستان گفتم چرا نمازخانه بسته است گفت مسئولین گفتند که بروید در آسایشگاه نماز بخوانید.برایم مشخص شد که سرکردگان این فرقه ظرفیت و جنبه یک قرآن خواندن به صورت فردی و به دور از کنترل فرقه را ندارند
یاد آن روزها در کنار پادگان اشرف و کمپ لیبرتی
با هم سر یک سفره می نشستیم، با هم شعار می دادیم، رجوی سنگ دل صدای ما را شنید در رابطه با ما گوشهایش را بسته بود دوران فعالیت خوبی در کنار پادگان اشرف داشتیم خانواده ها سران فرقه رجوی را تا مرز جنون رساندند
درگیری های ۱۰ شهریور ۹۲ در پادگان اشرف
اگر فیلمهای حمله ۱۰ شهریور رو دیده باشید یا فیلمهای مربوط به اون طرف فیلم برداری داشت میکرد همش یه جمله به گوش می رسه”من دیدم مشکوکه”. طرف یه موبایل نداشت زنگ بزنه. به کی باید گفت؟
یاد مانده ها- قسمت هشت
اصغر طی آن سال های طولانی نه نامه ای به کسی نوشت ونه درخواست ارتباط تلفنی- حتی درایام زلزله ی اردبیل – کرد. ما علت این طفره رفتن های اورا می پرسیدیم که درجواب میگفت، اگر چنین درخواست هایی از سازمان بکنم، آنگاه خودبخود زیر گزارش نویسی هم که میلی بدان ندارم، خواهم رفت!
مراسم سال تحویل و داستان مضحک آجیل های ارسالی مریم رجوی از پاریس
هنگام سال تحویل همه ما توسط فرماندهان سرکاربودیم که برای گرفتن هدیه عیدی مریم صف های طولانی تشکیل دهیم واین مسئله وقتی جنبه عذاب وشکنجه روحی روانی بخود میگرفت که سال تحویل نیمه های شب بود. درنظربگیرید که باید ساعت دو نیمه شب برای نگهبانی اضلاع می رفتید یا از نگهبانی شیفت اول برگشته بودی ومی خواستی دوساعت تا قبل از بیدارباش بخوابی که سروکله چاپلوسان ومزد بگیران رجوی با سروصدای فراوان درآسایشگاه پیدا میشد که چه وقت خواب است؟
اشک تمساح ریختن مریم رجوی برای کشته شدگان درگیری ۱۹ فروردین
مریم رجوی ظاهرا اینبار در آلبانی شویی تحت عنوان”بزرگداشت کشته شدگان 19فروردین 90درکمپ اشرف”برپا کرده است و باز با تکرار جعلیات مشمئزکننده وبرای کشته شدن تعدادی ازاعضا دردرگیری سال 90 اشک تمساح ریخت
نقش رجوی در درگیرهای ۱۹ فروردین سال ۹۰ از زبان رستم آلبوغبیش
رجوی برای زمینه سازی بازگشت مجدد ارتش آمریکا به اشرف دست به ترفند جنایتکارانه ای زد ودرگیری با ارتش عراق را دردستور کارنیروهای خود قرارداد. ارتش عراق برای حفاظت نیروهای مستقردراشرف درصدد ایجاد یک مرکز پلیس درنقطه ای از قرارگاه اشرف بود