استمداد از دولت عراق
اکنون از شما مقامات مسئول در کشور عراق تقاضا دارم کمیته ای جهت پیگیری حق و حقوق کسانی که از این فرقه خطرناک و تروریستی شکایت دارند تشکیل شود و با کشاندن مسئولین این فرقه به دادگاه های صالح و با محاکمه عادلانه از حق پایمال شده مردم کشور خود و کسانی که در این سازمان طی سالیان متمادی بنوعی گروگان یا اسیر بوده اند دفاع کنید!
نامه ای از شکوفه فروزنده به برادرش شهاب، اسیر در فرقه رجوی
عزیز دلم مطمئنم که موهای تو هم کم وبیش سپید شده موهایی که با رنج دوری از خانواده و وطنت سفید کردی. ما از درد فراغ تو موهایمان را سفید کردیم شهاب جان تو که شجاع تر از تک تک مابودی شجاعتت را اینجا لازم داریم تو دل بزرگ و مردانه ای داری با آن دل دریایی ات باز هم دل مارا شاد کن.اگر زیاد صحبت می کنم دلیلش این است که هفده سال است با برادرم خلوت نکردم و خیلی دلتنگم.
نامه خانم زهرا معینی به همسر سابقش در تشکیلات رجوی در کشور آلبانی
بعد از اینکه وارد قرارگاه سردار از قرارگاههای سازمان در عراق شدیم دیدار من وتو هر بار دیر ودیرتر صورت می گرفت وبازمن تحمل می کردم، زیرا من پایبند عشق وانسانیت بودم ولی توعاری از این ارزشها بودی. من ارزشهای انسانی برایم مهم بود ولی افسوس ودریغ که در تو اثری از این ارزشها نبود.
مادری چشم انتظار: می خواهم دوباره حس بغل کردن و بوسیدن شما را تجربه کنم
مامان قربونتون بره. احمد جان قربون اون چشم های رنگی و موهای طلاییت برم. امین جان پاره تن من قربون اون قد وبالای رشید ابروهای کمونیت برم. ناامیدم نکنید. بیایید تا من دوباره حس بغل کردن و بوسیدن شما رو تجربه کنم. اینو بدونین که شما چیزی رواز دست ندادید ؛ هیچکس سرزنشتون نمی کنه ؛ همه دوستتون دارن.
جوابیه خانم حبیبی به دخترش پروانه ربیعی در فرقه رجوی
من هم به شما می گویم دست شما درد نکند من یک مادرم، از آن ملاقات با شما چند سال می گذرد من هم دلم می خواهد دخترم را باز در بغل بگیرم سعی و تلاش خودم را کردم سختی سفر به عراق را تحمل کردم فقط برای اینکه شما را یک بار دیگر ملاقات کنم متاسفانه به جای اینکه از من استقبال شود فحش های رکیک تحویل من دادند چه انتظاری از من داشتی انتظار داشتی که به تنهایی سفر کنم دولت عراق ویزای انفرادی نمی دهد
نامه ای به دخترم که سالهاست در فرقه رجوی اسیر است
ای خدا لعنت کند رجوی و سرانش را که امیدوارم در آینده نزدیک نیست و نابود شوند نه فقط من بلکه خیلی ها را داغدار کردند طیبه جان برای چی و چه هدفی پیش این آدمهای از خدا بی خبر مانده ای می دانی که الان دخترت چند سال دارد و مستمر سراغ تو را می گیرد و من جوابی ندارم که به او بدهم حیف نیست عمر خودت را داری به تباهی می کشی و سران سازمان در خارج در بهترین رفاه و آسایش دارند به زندگی خود ادامه می دهند
به پرونده جنایات رجوی و زنش رسیدگی کنید – نامه سرگشاده به نخست وزیر عراق
من شاهد کشتار کردها و مردم عراق در سال ۱۹۹۱ و شاهد اعزام تیمهای تروریستی از عراق به داخل ایران برای انجام اعمال تروریستی بودم من و بیش از۵۰۰ نفراز اعضاء ناراضی در داخل اردوگاه بد نام اشرف به دستور شخص مسعود رجوی ومریم قجر فراری زندانی و شکنجه شدیم وچندیدن عضو ناراضی در زیر شکنجه جان خود را از دست دادند و من شاهد غارت اموال مردم عراق در زمان سرنگونی صدام ملعون وشاهد درست کردن مدارک جعلی برای اموال غارت شده مردم عراق وفروش انها توسط سران این فرقه جنایتکاربودم.
درخواست همیاری خواهر شهاب فروزنده از نهادهای حقوق بشری
شهاب شهاب کردیم ولی شهاب جواب نداد آخر او اسیر بود نه میزبان – از این قبیل مادر و خواهر و برادرآنجا کم نبودند. من وقتی پدرهای پیر را می دیدم که با التماس بچه ها را صدا می زدند من هم برای چند دقیقه خود را فراموش می کردم. این مادرها تنها جرمشان مادربودنشان بود و بس. آیا سازمان حقوق بشر عراق پاسخی برای این زجه زدنها دارد؟ آیا برای این خانواده ها کاری انجام داده اند.
نامه سرگشاده کانون ایران قلم به اعضای سازمان مجاهدین خلق در کمپ لیبرتی در عراق
سوال اساسی اینکه چرا در این شرایط بحرانی و حساسی که سازمان درش قرار گرفته مریم رجوی در پاریس بسر می برد و به سفرهای آنچنانی می پردازد و مهمانی ها و سورچرانی های گسترده تحت عنوان کنفرانس بین المللی راه می اندازد ؛ و مسعود رجوی هم که مدعی رهبری عقیدتی هست هنوز در مخفیگاه به سر میبرد و پاسخگوی این شرایط اسف باری که مسبب اصلی اش خودش می باشد نیست؟
نامه ای به خانم ثریا عبداللهی؛ مادری چشم انتظار
مادر گرامی میبینید که آینده تاریک نیست. باید خدا را شکرگزار باشید پسرتان سالم هست و دعا کنید خدا صبرتان را هر چه بیشتر کند. دعا کنید از یک طرف زمینه ازادی انها فراهم گردد و از طرف دیگر صبر پسرتان را در روابط و مناسبات فرقهای هر چه بیشتر کند و بتواند در برابر سختیها، در نشستها، زیر بار توهینها و فشار نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی پابرجا بماند و خرد نشود
درهمسویی با”فراخوان سازمان حقوقدانان آزاد به آنتونیو گوترز کمیسر عالی پناهندگان ملل متحد”
ما اعضای خانواده اسرای رجوی، آمادگی کامل خود رادر رساندن خدمات پزشکی و… به این عزیزان اعلام کرده وباردیگر متذکر میشویم که کشور عراق برای یک تشکیلات اجنبی وحتی شهروندان خودش، جای امنی نیست ومصرانه خواستار انتقال این افراد به کشورهای ثالث بوده و کارشکنی های رجوی وشرکا را در ایجاد موانع درراه این نقل وانتقالات بشدت محکوم کرده و ازهم اکنون هرجنایت وحادثه ی آتی برعلیه این اسرا را ناشی از تعلل رهبران این فرقه دانسته و پیشاپیش آنهارا مجرم میدانیم.
مونا حسین نژاد: نامه سرگشاده دیگری خطاب به خانم مریم رجوی
در حسرت دیدن مادرم سالها گریستم و چشم انتظار آغوش مادرانه اش، که تنها ده روز تجربه اش کرده بودم، ماندم و سوختم و ساختم تا اینکه وقتی ۱۸ ساله بودم تازه فهمیدم که مادرم را سال ها پیش از دست داده ام و انتظارم پایانی نخواهد داشت. و اما از خود سئوال میکنم که آیا انتظار برای دیدن تنها خواهرم که هیچ گاه او را ندیدم، پایانی خواهد داشت!