نامه انجمن ایران سبز به سر دبیر روزنامه”سونسکا داگ بلادت” سوئد
از این رو این خبر منتشر شده از این روزنامه چیز جدید نبوده است که باعث به هم ریختگی این سازمان شود بلکه نقض پیوسته و دائمی حقوق انسان که توسط سازمان مجاهدین خلق اعمال میشد و میشود بارها از طرف جداشده گان از این سازمان و حتی توسط دولتها، سازمان های حقوق بشری به نقد کشیده شده است و در رسانه ها و هم از طرف سازمان های انسانی انعکاس پیدا کرده است
مجاهدین خانه ام را گرفتند و خانواده ام را متلاشی کردند
مثلا” چقدر کمک می کنی؟ شوهرم احساس کرد روزنه نجاتی یافته است و جواب داد: می توانم منزلم را بفروشم و پولش را برای سازمان بفرستم. این حرف شوهرم صرفا” یک معامله یی بود که می خواست برای نجات هر دو نفرمان انجام بدهد. اما مجاهدین با برنامه ریزی روی همین حرف ما را از زندگی ساقط کردند
نامه سرگشاده آقای ادوارد ترمادو به عالیجناب پاپ بندیک شانزدهم
اما پس از مدتی متوجه شدم که در حصار یک تشکیلاتی گرفتار شده ام که برای به قدرت رسیدن و حاکمیت به هراقدام غیرانسانی دست می زند، از به کشتن دادن جوانان در درگیری با نیروهای دولتی تا وادارکردن افراد خود به خودسوزی در خیابان های اروپا، انجام عملیات تروریستی در داخل ایران که مردم عادی از اینگونه عملیات ها آسیب فراوان دیده اند،
آقای برایان بینلی، مجاهدین را تا چه حد می شناسید
ممکن است که دیدگاه حقوق بشری شما به منافع کشورتان محدود شده باشد ولی مطمئن باشید که در صورت خروج مجاهدین از لیست، امنیت شهروندان شما نیز به خطر خواهد افتاد اگر مجاهدین در ایران شنونده و پایگاه اجتماعی دارند و قادرند در ایران تحولی بوجود آورند چه نیازی به خروج از لیست تروریستی اروپا و امریکا دارند، می توانند بروند و کارشان را بکنند؟
زمان زیادی سپری شده است
بابک جان تومیدانی ما چقدرتورا دوست داشتیم ولی تو براحتی ازما دل کندی وما چه آرزوها که نداشتیم تا خوشبختی تورا ببینیم وفعلا نیزازطریق انجمن نجات اززنده بودن شما اطلاع حاصل پیدا کرده واین نامه را برایت نوشتم که امیدوارم جواب نامه را برایم بدهی تا بوسیله آنها بتوانم با تودیدارداشته باشم.
رهایی برادر، رویارویی با دارودسته رجوی
برادر عزیزم این چه سازمانی است که از رهبر او خبری نیست و چندین سال است که نیروهای خود را در بیابانهای عراق به امید کسانی گذاشته اند که از سیاست و رهبری هیچ نمی دانند این رهبریت که ادعا می کند که رژیم ما جز آزار و اذیت مردمش کاری نمی تواند بکند درحالی که این طور نیست بودند کسانی که از قرارگاه اشرف بازگشته و صاحب زندگی موفق شده اند
نامه فرامرز حسن پور به برادرش فرهاد حسن پور
بنام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریاد رسی می آید قبل از هر چیز خداوند بزرگ را سپاس و شکر که بعد از […]
در خواست خانواده ها از مجامع بین المللی
اینجانبان از خانواده های اعضای دربند فرقه رجوی ضمن اعلام انزجار از سازمان تروریستی مجاهدین از صلیب سرخ و تمامی سازمان های بین المللی انساندوست خصوصا انجمن نجات تشکر میکنیم که در مسیر رهایی عزیزانمان ازاسارت فکری و جسمی زندانهای سازمان مجاهدین باتمام توان و تلاش و درعین حال بی هیچ چشم داشتی اقدام میکنند.
آقای پرویز خزائی، احتیاط شرط عـقـل است
اگرچه حقوقی که دریافت می دارید و ژستهای دیپلماتیکی که می گیرید و گافهایی که داده اید باندازه کافی برای جدائی شما راهبند ایجاد کرده است ولی فکر آن روزی را بکنید که کارد به استخوان جنابعالی می رسد و مجبور می شوید از فرقه بیرون بزنید و آنوقت است که به بهانه همین دوست دخترتان و اینکه نتوانسته اید مثل بقیه اینگونه مراودات خود را در پنهان انجام دهید و همگان از این نوع کارهای شما سردرآورده اند ؛ بلایی بر سرتان می آورند تا آندسته از اعضای شورای ملی مقاومت که خود و همسرانشان تعطیلات تابستانی خود را در ایران بسر می برند و یا کارهای دیگر می کنند ؛ حساب کاردستشان بیاید.
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
اما گپی خودمانی و درد دلی برادرانه، خیلی می خواهم بگویم و بنویسم و حرف بزنم ولی از کجا، از چه، مگر میشود فراق 25 ساله را در چند صفحه نوشت. هنگام تحریر باور کن هرکدام از حرفها و کلمه ها سعی می کنند از همدیگر سبقت گرفته و زودتر خود را روی دفتر حک نمایند. خاطرات گذشته ام با هم بودن، روی ایوان خانه خوابیدن، فوتبال بازی کردن، توپ پاره کردن، یا نه دعوای برادر و خواهری، یکی به دو کردن، کتک خودردن از تو که بزرگ همه بودی و کلمه (اَبَی) برادر خطاب کردنت ورد زبان تمام برادران و خواهران کوچکترت و حتی دختر خاله ها و پسر خاله هایت بود.
نامه سر گشاده انجمن ایران سبز به رئیس مرکز حقوق قربانیان
به رغم وضعیت حاکم بر ایران و خوش خدمتیهای وطن فروشانه این گروه در صحنه سیاسی کوچترین طرف حساب بر شمرده نمی شوند و در بین مردم ایران هیچ گونه جایگاهی ندارند و در صحنه سیاسی حتی با یک گروه سیاسی مورد تائید ایرانیان قادر به همکاری سیاسی نیستند و آنها را فقط بخاطر ندادن مشروعیت به این فرقه تروریستی به هزاران انگ آلوده می کنند.
مگذار بی نصیب ز دیدار خود مرا
برادرم تمام افرادی که عضو این گروه بوده اند یکی یکی در حال جدا شدن هستند و بیشتر آنها به ایران برگشته اند و در ایران زندگی میکنند. همگی آنها به راحتی و بدون کوچکترین مشکلی زندگی میکنند و بعد از بازگشت صاحب زن و فرزند شده اند بدون آنکه کوچکترین مشکلی از طرف دولت ایران برای آنها پیش بیاید.