همگی چشم به دیدار دوباره تو دوخته ایم
پسر عزیزم، سلام، امیدوارم حالت خوب باشد و در کمال سلامت باشی. اکنون که این نامه را برایت می نویسم اشک از چشمانم جاری است. به یاد روزهایی می افتم که تو در آغوش من بودی و دستان کوچکت را بر دور گردنم حلقه میزدی. خدا را شکر میکردم که پسری به من داده که روزی عصای دوران ناتوانی من باشد.حتی فکرش را هم نمیکردم که چنین روزهایی را ببینم که تو با ما این همه فاصله داشته باشی.
در یک فضای آزاد دارم برایت این نامه را مینویسم
سلام امیدوارم که حالت خوب باشد. در یک فضای آزاد دارم برایت این نامه را مینویسم، نه کسی بالای سرم ایستاده و نه کسی نامه ام را چک می کند. تازه دارم معنی و مفهوم آزادی را میفهمم. نزدیک به دو سال است که از شما خبری ندارم. همش در این فکر هستم که در حال حاضر در اشرف به چه شکل امورات زندگی خودت را طی می کنی.
نقش جدا شدگان سازمان مجاهدین چیست
در حال حاضر سایت های فراوانی درست شده اند که از دید انتقادی به سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت می پردازند. این سایت ها البته طیف گسترده ای را تشکیل داده و یک دست نیستند. از هر دری هم می نویسند و از ابعاد کاملا متفاوتی به سازمان می پردازند. بعضی در قالب طنز و برخی بصورت تراژدی و درام و بهرحال به اشکال مختلف سازمان را به زیر علامت سؤال میبرند. من شخصا هیچگونه مخالفتی با آنها ندارم و بودنشان بهتر از نبودنشان است
چشم انتظاران یک خبر
خانم شکوه فروزنده در نامه به برادرش سعی کرده به هر شکل ممکن احساسات و عواطف او را که توسط سازمان نابود شده است(در حقیقت سازمان اجازه بیان آن را به کسی نمی دهد) برایش زنده کند و به او بگوید میداند در دل عواطف همیشه زنده باقی خواهد ماند و این سازمان است که مانع برقراری رابطه، احساسات و عواطف بین فرزندان و اعضای خانواده ها است.از دیدگاه دیگر از او خواسته است تا دور از هرگونه فشار و تبلیغات درون مناسبات سازمان نحوه ادامه زندگی اش را انتخاب کند زیرا این حق هر انسانی است که بتواند در نهایت آگاهی و اختیار انتخاب صحیح و مناسب را داشته باشد.
می خواهم به ایران بیایی و به این غم ها پایان بدهی
خدمت دختر عزیزم دعا و سلام می رسانم. پروانه جان از خداوند می خواهم که در پناه خدا باشی عزیزم. سال نو را به تو تبریک می گویم و از خداوند می خواهم که سال نو سالی باشد که تو به ایران بیایی و به این غم ها پایان دهی. به دوستانت سلام و دعا می رسانم. پروانه عزیزم نمی دانی که از وقتی که از پیش تو برگشتم دیگر نمی توانم تحمل کنم. همیشه مریض هستم و با خودم می گویم که چرا از تو دوباره جدا شدم. همیشه منتظرم که از تو خبری داشته باشم. تقریبا یک سال است که من از پیش تو برگشتم و هنوز از تو خبری ندارم. پروانه جان من یک نامه برایت فرستادم. امیدوارم که به دستت رسیده باشد.
آیا یک انسان می تواند اینقدر بی احساس باشد
ای نور چشمان حالت چطور است. ای امید ما چگونه در طی این سالها در کشور غریب بدون عزیزانت شب و روزت را سپری می کنی. در حالی که این چند سال برای خانواده ات به مثال قرن بوده است. آیا یک انسان می تواند آنچنان بی احساس باشد که عزیزانش به خصوص پدر و مادرش را به فراموشی بسپارد. در حالی که هر شب و روز دوری شما برای خانواده ات به خصوص برای پدر و مادرت بسیار بد و با ناراحتی سپری شده است. ما همیشه از خداوند منان می خواهیم که یک روز از عمرمان هم اگر کفاف داد روی گلت را ببینیم و در کنار وجودت اندکی احساس آرامش بکنیم. آیا می شود روزی برسد که یوسف کنعان آید و غم ما هم به پایان رسد؟
نامه انجمن ایران سبز به آقای جلال طالبانی رئیس جمهور عراق
لازم است به استحضار برسانیم که بعد از گذشت چهار سال از خلع سلاح فرقه رجوی در کشور شما هنوز حدود 3000 نفر از اعضای سازمان مجاهدین که در کمپ موسوم به اشرف در نزدیکی شهر خالص (استان دیالی) مستقر می باشند، جزء بدنه سازمان مجاهدین بوده و اغلب آنان تحت شکنجه و آزار جسمی و روحی توسط مسئولین سازمان مجاهدین قرار گرفته اند و به دلیل مناسبات فرقه ای حاکم در درون سازمان مجاهدین از هر گونه ارتباط گیری با جامعه و حتی اعضاء خانواده خود محروم هستند. همانطور که خود شما حتی در زمان حکومت صدام حسین تاکید می فرمودید باید حساب آنان را با مسئولین سازمان مجاهدین جدا دانست.
پاسخ علی قشقاوی به نامه بهار ایرانی
نامه شما به اینجانب درارتباط با لزوم تئوریزه کردن انقلاب درونی مجاهدین موسوم به انقلاب ایدئولوژیک را خواندم و دیگر نامه های شما به دیگران را هم دنبال می کنم. قبل از هر چیز من خوشحالم که اگر مطالب و خاطرات ایدئولوژیک من از فرقه مجاهدین که در واقع بیان همان خاطرات و عینیات و یا هر آنچه که از نزدیک خودم آن را دیدم و لمس کردم است، موثر و مفید واقع است. باید اعتراف کنم بدلیل نداشتن تبحر در امر نگارش قادر به بیان آنچه جز گوشه ناچیزی از آن چه که بود و هست را می پردازم، نیستم.
خانه هنوز بوی تو را می دهد – نامه به طیبه نوری
سلام، سلامی با اشک و آه، سلامی با ناله و فغان، سلامی از جان، سلامی به گرمی خون وجودم، سلامی از جگرم که گوشه ای از آن متعلق به توست. دخترم، عزیزم، دلبندم، طیبه جان چرا ما را فراموش کردی. چرا ما را از یاد برده ای. طیبه جان تمامی افراد خانواده، اعم از خواهر و برادر از دوریت نگران و ناراحت هستند از جمله منِ مادر و پدرت که دائماً چشم ما را گریان کرده ای. از اینها به کنار چرا دخترت را فراموش کرده ای. نگار را، نگار چشم گریان و تنها را، میدانی که یک دختر همرازش هم محبتش هم کلامش آرام جانش مادر است.
در توضیح جهانی شدن انقلاب ایدئولوژیک فرقه رجوی
جناب آقای علی قشقاوی، با سلام و آرزوی سلامتی برای شما. خاطرات شما در باب انقلاب ایدئولوژیک، شاید در زمره اولین مطالب نسبتا کیفی و جذابی است که در این خصوص توسط اعضای جداشده سازمان تحریر شده است. از این حیث شاید بخشهایی از کتاب خاطرات یک شورشی آقای مسعود بنی صدر به نوعی غیر مستقیم دربرگیرنده محتوایی شبیه سلسله مقالات شما باشد. اما تحت این عنوان مشخص، مطالب شما را می توان اولین اقدام جدی محسوب کرد.
نامه ای به خانم زهره قائمی، عضو شورای رهبری سازمان
من این نامه را از کیلومترها دور از اشرف برای شما می نویسم. من این اواخر 8 سال تحت فرماندهی شما بودم. بعد از سرنگونی صدام (دیکتاتور) توانستم خودم را از آن حصار بسته آزاد کنم و به زندگی آزاد خودم رو بیاورم. نمیدانم شما در آن حصار بسته آزادی را لمس کرده اید. ولی من الان آزاد هستم و دارم آزادی را لمس می کنم. آزادی چه زیباست.
درباره ضرورت بیرونی کردن محتوای انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین
جناب آقای ابراهیم خدابنده با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما. در نامه هیجدهم خود به آقای مسعود بنی صدر اشاره کرده بودید، مایلید در بحث و مکاتبات تازه ای که می توان آن را با عنوان چه باید کرد؟ مطرح کرد، دیگران نیز به نوعی مشارکت کنند. این موضوع دقیقا در راستای بحث های محوری قبل شما درباره فرقه ها و محتوا و کارکرد و مکانیزم های آن است، با این توضیح که حالا با درک خطر این ساختارها به ضرورت نجات اسرا و قربانیان آن به این نتیجه رسیده اید که چه باید کرد؟