چرا انجمن نجات مورد هجوم همه جانبه فرقه رجوی است؟!

سازمان مجاهدین خلق ایران که “فرقه رجوی” مناسب ترین نام و جامه ایست که بر قامت او دوخته شده است از آغاز انقلاب با شعارهای بسیار پرطنین مبارزه با امپریالیزم، تلاش کرد تا جوانان پرشور انقلابی ضد امپریالیزم را در تشکیلات خود جذب و سازماندهی نماید و تا حدودی در این امر هم موفق شد و به صداقت جوانان خیانت کرد. تا سالها از این شعار ارتزاق مینمود و از آنجاییکه عرصه و شرایط عینی نبرد با امپریالیزم برای این تشکیلات فراهم نشده بود، مبارزه با امپریالیزم تنها شعاری بود که از دهان گشاد رجوی خارج میشد و هیچگاه عینیت پیدا نکرد و همواره پوششی بود که شعار مبارزه با نظام ایران و سرنگونی را در دستور کار سازمانش قرار دهد و با شعار آزادی و دمکراسی برای خلق در زنجیر ایران در عرصه شعار و رسانه و بلوف های تو خالی تاخت و تاز کند که البته به اندازه قد و قواره اش به عملیات ترور و قتل و کشتار مردم بی دفاع ایران، نیرو های خالص انقلابی و حتی سربازان و نیروهای مدافع میهن نیز مبادرت کرد. البته موضوعات مبارزه سازمان با امپریالیزم و نظام جمهوری اسلامی اساسا موضوع مطلب ما نیست و صرفا به عنوان مقدمه و نگاهی گذرا برای پیش زمینه به آن می اندازیم .

” مبارزه با امپریالیزم” بعنوان شعار دهن پرکن رجوی، دقیقا دیواری بود که از قد او بلند تر بود و به اختصار و بقول عوام تب کرد و مرد. این موضوع نیز در ورود نیروهای امریکا به عراق و سرنگونی صدام و اشغال عراق از شعار به عمل تبدیل شد و اینجا بود که مجاهدین میبایست ماهیت ضد امپریالیستی ادعایی خود را به منصه ظهور می رساندند و البته رجوی در آخرین سخنرانی خود قبل از سقوط کامل عراق اعلام کرد، هرگاه امریکا پایگاههای اصلی ما از جمله اشرف را بمباران نماید ما وارد درگیری میشویم و نهایتا چنین و چنان میکنیم !

روز موعود برای مصاف با همان امپریالیزم که سالیان شعارش را میداد فرا رسید و دیدیم که در یک طرفه العین رجوی در سوراخ موش مخفی شد و دستور داد تا فرماندهانش بلافاصله برای مذاکره و تسلیم به دیدار ژنرالهای امریکایی که آنزمان فرماندهان لشکرهای امریکا بودند بشتابند و قرار داد ننگین تسلیم و تبدیل شدن به مزدوران امریکا را امضاء نمایند .

اما شعار بعدی که سرنگونی بقول خودش ” رژیم ” بود! در این عرصه نیز سالیان سال با دولت صدام و حتی امریکا بیعت کرد اما هر روز از میدان مبارزه که همان خاک ایران بود بیشتر فاصله گرفت و امروزه با نیروهای از رده خارج خود در کشور آلبانی مستقر شده و بقول خودش اینقدر عقب نشینی کرده است که درنزدیکی سواحل دریای مانش در شرف غرق شدن میباشد .

حال به سوژه اصلی یعنی انجمن نجات میپردازیم که چگونه به هدف اصلی مبارزه “هم استراتژی و هم تاکتیک” رجوی تبدیل شده است .

در این روزها سایر دوستان جداشده در مقالات و مطالب مختلفی در این خصوص به اهمیت و نقش انجمن نجات به درستی اشاره کرده اند و البته کینه و تنفر فرقه رجوی از انجمن نجات به وضوح در سایت ها و نشریات و مطبوعات و موضعگیری های این فرقه خود گواه این ادعا میباشد.

حال انجمن نجات بعنوان هدف مبارزه فرقه رجوی ” هم استراتژی و هم تاکتیک ” چگونه و با چه استدلالی مطرح میشود؟!
در شرایطی که نیروهای تشکیلات فرقه رجوی تحت نام به اصطلاح ارتش آزادیبخش، پس از ورود ارتش امریکا به خاک عراق و سرنگونی دولت صدام با شکست مواجه شده و نیروهای اکراد عراقی برای بدست گرفتن سرزمین خود، هر روز و هر ساعت حلقه محاصره را بر نیروهای سازمان مجاهدین تنگ تر می کردند و شرایط برای نیروهای رجوی بسیار سخت و طاقت فرسا بود، بسیاری از این نیروها مترصد راهی برای نجات جان خود بودند ، در این شرایط همچنانکه آقای علی اکرامی که خود این شرایط دشوار را تجربه کرده است در مطلبی بدرستی اشاره نمود،هسته های اولیه انجمن نجات در برخی شهرهای ایران با مشارکت و نقش آفرینی جداشدگان و برخی خانواده ها بسرعت درصدد ایجاد تشکل و هماهنگی برآمده و با استفاده از هر امکان به یاری نیروهای سرگردان و گرسنه و تشنه ایرانی که در چنگال این فرقه با شعارهای دروغین فریب خورده بودند برآمدند و با هر وسیله ای از زمین و آسمان، از طریق رادیو، پخش اعلامیه و …. سعی در نجات افراد مستعد برای رهایی نمودند که در آن زمان خود کمک بزرگی بود .

رجوی که خوی ضد بشری و فرقه ای در وجودش موج میزد با پایمال کردن حقوق این افراد هیچ گونه آزادی و اختیار تصمیم گیری برای نیروهای ناراضی قائل نبود و اگرچه زمین و آسمان بر وعده های دروغین ، تحلیل های غلط ، خلف وعده ها و فریب نیروها شهادت می داد و عیان و آشکار شده بود اما حاضر به پذیرش خطاهایش نبود و کماکان بر ادامه راه و ادعاهای دروغین خود اصرار داشت و البته زنگ خطر انجمن نجات را نیز احساس نمود و دستور داد تا هرکس اطلاعیه های انجمن را در دست بگیرد و بخواند بعنوان مزدور و پاسدار خمینی محاکمه و مجازات شود ، کشف رادیو در دست هر رزمنده بعنوان جرم تلقی شد و صاحب رادیو بعنوان عامل نفوذی طبق قانون زمان جنگ محاکمه شود .

در این شرایط سودای مبارزه با “رژیم” و ارمغان آزادی برای “مردم ایران” از سر رجوی پریده بود و فقط بدنبال مفری بود که خود را حفظ کند و قطعا خود و فرماندهانش بدون نیروها نمیتوانستند از خودشان محافظت نمایند و لذا حفظ نیرو تحت هر شرایطی برای فرقه رجوی بعنوان هدف اصلی در کانون توجه قرار گرفت .

در این شرایط صدام سرنگون شده بود، نیرو های امریکایی بر اوضاع عراق مسلط شده بودند و راه برای ملاقات خانواده ها چه بصورت انفرادی از مرزها و چه بصورت گروهی باز شده بود و مسعود رجوی بعنوان رهبری فرقه با تفکرات منحصر بفرد در صدد برآمد تا از این نمد برای خود کلاهی بدوزد و خانواده را جذب تشکیلات نماید و با اخاذی، پول و طلاهای خانواده ها را تحت نام کمک به فرزندانشان از آنها بگیرد و در هنگام بازگشت به کشور آنها را با پخش سی دی های تبلیغی مورد سوء استفاده تبلیغاتی نیز قرار دهد .

مسعود رجوی در یک جلسه سخنرانی در پادگان اشرف خطاب به نیروهایش اعلام نمود: مگر ما بدنبال جذب نیرو از داخل کشور نبودیم؟ مگر ما نمیخواستیم به نیروهایمان در ایران وصل شویم ؟ این خانواده ها نیرو های سازمان هستند و حال باید آنها را جذب نموده و به سازمان وصل نماییم .

مدت کوتاهی با تبلیغات گسترده و با نمایشهای مضحک، چنان به خانواده ها وانمود کردند که اینجا مدینه فاضله است! و فقط سازمان بلحاظ مالی در تنگنا قرار دارد و نیاز به کمک مالی خانواده ها دارد . و هنگام ملاقات خانواده ها با فرزندانشان با گماردن چندین لایه نگهبان و جاسوس اجازه هیچ گونه ارتباط عاطفی خانواده ها با فرزندانشان داده نمیشد. اما با این همه سیاست ضد حقوق بشری و سلب ابتدایی ترین آزادی ها و حقوق بشر در راستای ارتباط عاطفی خواهران و مادران با عزیزانشان ، اسرای گرفتار و ناراضی توانستند پیامشان را به خانواده ها برسانند و ارتباط قلبی و حسی برقرار نمایند. از خانواده های خود عکس و تصاویر بگیرند و با ایما و اشاره خانواده های خود را متوجه سازند که سخت در حصار تشکیلات و خفقان هستند ، برای سازمان تبلیغ نکنند و هیچکدام پول و طلا به سازمان ندهند.

اگر چه تا خانواده ها بطور کامل به ترفند های رجوی پی ببرند تعدادی در این دام افتادند و پول و طلاهایشان توسط زنان “شورای رهبری” رجوی به یغما رفت اما کانون خانواده از همین جا شکل گرفت و با انجمن نجات گره خورد و در هم آمیخت .
انجمن نجات که متشکل از جداشدگانی بود که زخم خورده تشکیلات رجوی بودند بلافاصله با همدردهای خود یعنی خانواده ها متحد شدند و بصورت کاروان به ملاقات اسیرانشان رفتند .

این موج اقدامات انساندوستانه انجمن نجات و خانواده ها بسرعت تاثیرات و دستاورد هایی به ارمغان آورد که تعداد زیادی از تشکیلات رجوی جدا شدند و طبق آمار و جمع بندی های آنزمان تقریبا 80 درصد جداشدگان کسانی بودند که با خانواده خود دیدار داشته و تحت تاثیر ارتباطات عاطفی قرار گرفته و با تشویق خانواده دیگر توان تحمل تشکیلات مخوف رجوی را نداشته و خود را نجات دادند.

سیل جداشدگان و موفقیت های روز افزون انجمن نجات و خانواده ها چنان عظیم و چشمگیر بود که قبل از همه شخص رجوی واکنش نشان داد و در نشستی برای ساکنین قرارگاه اشرف طبق معمول پای تابلو رفت و این بار بسیار دریده تر و وقیح تر نوشت :

خانواده = کانون فساد
خانواده = ضد مبارزه
و با دلقک بازی میمون وار خودش در همان نشست شعار داد ننگ ما ننگ ما – فامیل الدنگ ما

و اعضا را وادار نمود تا در پشت سیم خاردار و در گوشه و کنار پادگان اشرف خانواده، خواهر و مادر خود را مزدور خطاب کنند و به اصطلاح سازمان ، پل های پشت سرخود را خراب نمایند. از این واکنش ها معلوم بود که رجوی تا فیها خالدون سوخته است و از آن پس انجمن هر روز قوی تر، با اتکا به توان خانواده ها و اهداف حقوق بشری و انساندوستانه و عاطفی و بدور از هر سیاست بازی پهنه های جدید و گسترده تری از موفقیت را در می نوردید. تجمع و تمرکز چند ساله در مقابل پادگان اشرف با نقش محوری خانواده ها و جداشدگانی که سرشار از اطلاعات و نقاط ضعف تشکیلات رجوی بودند و به تمام اسرار آن آشنا بودند و با جان و دل برای رهایی هم بند ها و دوستان خود در کنار خانواده های تلاشگر و از جان گذشته تلاش می کردند منجر به تخلیه پادگان اشرف شد و این درست و دقیق نقطه عطف و قدرت تحول انجمن نجات بود که کاری کرد کارستان .

رجوی در طول تاریخ به اصطلاح مبارزه اش هیچگاه چنین ضربه ای نخورده بود. چنانکه به صراحت و دریدگی تمام مسعود رجوی اعلام کرد اگر یک گلوله داشته باشیم و یک بریده ( منظور جداشدگان بود ) و یک پاسدار خمینی، باید گلوله را در مغز بریده بزنیم . و به همه نیروهایش در سراسر اروپا دستور داد که در صورت شکست، همه جداشدگان را بکشید . و این یعنی مبارزه با انجمن نجات، هم استراتژی هم تاکتیک .

در حال حاضر تمام آن حقد و کین خود نسبت به جداشدگان را در دشمنی و ستیز با انجمن نجات که ترکیب جداشده و خانواده است متمرکز کرده است.

سازمان مجاهدین که روزی روزگاری تمام تبلیغات و فعالیت هایش سرشار از شعارهای آزادیخواهی البته دروغین ، مبارزه با امپریالیزم ( صد البته تو خالی ) و ارمغان آزادی برای مردم ایران بود و همواره بر طبل جنگ نظامی و کشت و کشتار نیروهای ایرانی، و عملیات تروریستی با شعارهای (رزمندگان رهایی به پیش) می کوبید حال ملاحظه کنید چگونه در مصاف با انجمن نجات ( همان ترکیب جداشده و خانواده ) پشم هایش ریخت و ماست مبارزه با آمریکا و جمهوری اسلامی را کاملا کیسه کرد و تمام انرژی و توان تحلیل رفته اش را در مبارزه با انجمن نجات بکار میگیرد.

شخص رجوی همین نیروها که امروز خصم آشتی ناپذیر او شده اند را گوهران بی بدیل و عصاره انقلاب مریم خطاب میکرد! خانواده ها را ارتش و نیروی واقعی به اصطلاح آرتش آزادیبخش تلقی میکرد که هرگاه به خیال خامش قوای ارتش آزادیبخش به خاک ایران ورود کنند تازه به نیروی اصلی سازمان که خانواده ها و مردم ایران باشند وصل میشود و در یک خواب رویایی کشور را به تصرف خود در میاورد .

و از آنجاییکه ابتدا خود را نیروی پیشتاز همین مردم و خانواده و خویشاوندان اعضای خودش بحساب می آورد و بر شاخه های همین درخت نشست و جیک جیک مستانه خواند حال با بریدن ریشه و خشم و کین علیه مردم ایران و خانواده ها و نیروهای سابقش که تنها جرمشان این است که تصمیم گرفته اند از این پس آزاد زندگی کنند ، به قعر دریا سقوط نموده و هرسال بدتر از سال قبل از نظر مردم ایران منفور تر خواهد شد و در مسیر خود فروختگی و پادویی برای امریکا و اسرائیل در سراشیبی سقوط هر چه بیشتر حرکت میکند .

و برای مبارزه با انجمن نجات با بکارگیری تمام توان تبلیغاتی خود اعم از مصاحبه ها، مقالات و نشریات و رسانه های تحت سیطره اش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند و حتی در راستای تهمت و ایجاد دسیسه و توطئه علیه جداشدگان و خانواده ها دست به دامان آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی میشود و تلاش برای تروریست خواندن جداشدگان و به زندان فرستادن احسان بیدی و…. توطئه علیه خانواده حسن حیرانی و تهمت تروریست بودن به پدر و مادر پیر او در مسیر ممانعت از ملاقات با فرزندشان خود مصداق بارز این کینه شتری رجوی و سران فاسد این تشکیلات نسبت به جداشدگان و خانواده ها و انجمن نجات است .

حال خطاب به رجوی و سران این فرقه خود فروخته از زبان انجمن نجات خواهیم گفت: بجنگ تا بجنگیم. این ادامه همان مبارزه است که بساط ارتش پوشالی موسوم به آزادیبخش و قرارگاه اشرف را برچیدیم و اخراج خفت بارتان از پادگان اشرف را در ذهنتان تداعی کنید و به ادامه مبارزه بیاندیشید .

این است “دستاورد” مبارزه با انجمن نجات هم استراتژی هم تاکتیک. مبارزه برای آزادی خلق در زنجیر ایران پیش کش !!!
همان به که برای تحریم هر چه بیشتر ایران وممانعت از ورود دارو برای مردم ایران هر روز دست به دامان عناصر ذی نفوذ آمریکا و اسرائیل بشوید .

نیرو و پشتوانه ما آه جگرسوز مادران دلتنگ، اشک فراق و دفاع از ابتدایی ترین حقوق هر انسان است و نیروی شما دروغ ودلقک بازی دیرینه تان و البته مهارت و ید طولایتان در پادویی و وطن فروشی .
قطعا پیروزی از آن ماست که آن را تجربه کرده ایم .

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا