برادر مهربان من سلام علی جان امیدوارم حالت خوب باشد. پدر و دیگر اعضای خانواده ات خوبند و برای دوباره دیدنت دعا میکنند. خانواده ات خیلی نگران و دلتنگ تو هستند. علی جان فصل جدیدی دوباره آغاز شد. پاییز و خزان همراه با برگهای زرد و نارنجی داداشی قشنگم. این روزها بیشتر از همیشه دلتنگت […]
برادر مهربان من
سلام علی جان امیدوارم حالت خوب باشد. پدر و دیگر اعضای خانواده ات خوبند و برای دوباره دیدنت دعا میکنند. خانواده ات خیلی نگران و دلتنگ تو هستند.
علی جان فصل جدیدی دوباره آغاز شد. پاییز و خزان همراه با برگهای زرد و نارنجی داداشی قشنگم.
این روزها بیشتر از همیشه دلتنگت میشویم که چقدر غریب افتاده ای. به خدا قسم دلم به درد می آید وقتی به یاد می آورم که چقدر رجویها تو را فریب داده اند.
علی جان فرقه رجوی ها که خود را نجاتدهنده معرفی میکند تو را در بزرگ ترین زندان انسانیت اسیر کردهاند. زندانی با دیوارهای بلند از دروغ و فریب و نفاق.
برادرم به خودت بیا
به ماهیت پوچ آنها بنگر
آنانی که دم از آزادی می زنند حتی آزادی فکر کردن را از تو گرفتهاند. رهبران فرقه همش دم از عدالت می زنند در حالیکه کوچکترین حقی برای انتخاب زندگیات به تو نمیدهند.
علی جان بیدار شو. به خودت بیا اطرافت را خوب نگاه کن.
رهبران فرقه در حالی خود را ناجی می نامند که بزرگترین جنگ را با خانواده ها به راه انداخته اند.
داداشی گلم به پدرت فکر کن پدری پیر که امروز تنها یک آرزو دارد و آن دیدار مجدد توست.
داداشی قشنگم وطنت و به روستایی که در آنجا بدنیا آمده ای به یاد بیاور. به خانه ات به آغوش باز خانواده به چشمان منتظر پدر به دلهای بیقرار ما علی جانم. ما نه سازمانی داریم و نه تشکیلاتی. فقط عشق دیدار تو را داریم که روزی توبرگردی پیش ما.
برادرم میدانم در آن دیار غربت اسیر وعدههای پوچ فرقه منفور رجویها شدهای. آنان که خود را رهبر مینامند با دروغ پردازیهایشان تمام رویاهایت و تمام جوانی تو را گرفتهاند. علی جان فکر کن که جوانیات را در پای چه آرمان دروغین و پوشالی نابود کردی. غافل از اینکه واقعیترین آرمان عشق به خانواده است. علی جان از تو میخواهم یک لحظه چشمانت را ببندی و از خود بپرسی آیا این انتخاب غلط ارزش از دست دادن آخرین دیدار مادر را داشت؟ پدر پیر ما با اون سکوتش دنیایی از درد دارد اما با آنهمه درد امید دارد امید به دیدار دوباره تو که روزی تو را در آغوش بگیرد و ببوسد.
قشنگم نازنینم. زادگاه و خانه ات را به یاد بیاور.
خانه هنوز پناهگاه توست. اینجا کسی تو را به خاطر فکر کردن و خواب دیدن محکوم نمیکند. ما منتظر بازگشت تو هستیم. علی جان به والله قسم این فرقه ماهیتی پوچ دارد چون پایه اش بر مبنای دروغ است و جاه طلبی.
این فرقه شما را برای بردگی فکری میخواهد علی جان. تو برایشان سربازی بیش نیستی.
برادرجان پدرمان همانطور که گفتم در سکوتش حرفهای ناگفته زیاد دارد. برادران و خواهرانت چشم براه تو هستند.
از تو میخواهم خواهرانه علی جان یک لحظه چشمان بستهات را بازکنی و حقیقت وجود خودت را پیدا کنی .
برادر جان خانواده ات همچنان پشتیبان تو هستند اینجا کسی تو را به خاطر سوال کردن و پرسش تنبیه نمیکند. علی جان تو برادر مهربان من هستی. ما منتظر بازگشت تو هستیم، حتی اگر پاییز و بهاران بسیار بر ما بگذرد. ما تو را میخواهیم و منتظر تو می مانیم .خیلی دوستت داریم و منتظر دیدار تو هستیم.
خواهرت زهرا

