نامه خانم نرگس بهشتی به برادرش مصطفی بهشتی
داداشم، هر روز که می گذرد امیدم به رهایی تو بیشتر می شود. می دانم روزی می رسد که تو در کنار ما سر سفره عید می نشینی و سال جدید را با هم جشن می گیریم. داداش گلم، روزی که تو برگردی دنیای ما بهشت می شود. اینجا جای تو خیلی خالی است
نامه ای از پدری چشم انتظار به گزارشگر سازمان ملل
به تازگی مطلع شده ام که تمام افراد اسیر در سازمان فوق به اجبار و گروهی به کشور آلبانی انتقال پیدا کرده اند. لذا از آن مقام محترم که همواره وقت خود را صرف رسیدگی به امور حقوق بشر نموده اید عاجزانه تقاضا دارم اقداماتی را بعمل آورید تا اینجانب بتوانم فرزندم را بدون هیچگونه ممانعتی ملاقات داشته و او را از اسارت نجات بدهم.
نامه آقای جهانبخش نجفی به برادرش داریوش اسیر در فرقه رجوی
غم دوری تو و از همه بدتر خبری از حال و احوال تو نداشتن دیگر برای ما غیر قابل تحمل شده است. آخر تا کی می خواهی در بی خبری و بی کسی زندگی را ادامه بدهی. یه کمی هم به فکر خانواده ات باش.
نامه خانم سکینه محمدی به فرزند اسیرش علیرضا جعفری
حال ای نوردیدگانم با توجه به اینکه سالهاست دوری شما را تحمل می کنم به لطف خدا سرنوشت تو برایم مشخص شده است که زنده هستی و ای سفرکرده ام قدری به خودت فکر کن.
نامه خانم مهین هاجری به برادرش علی هاجری اسیر در فرقه رجوی
علی جان تورا به جان مادرمان نگذار که او هم چشم انتظار ازاین دنیا برود تمام صحبتش این است که من دوست دارم صدای علی را بشنوم و ازاین دنیا برم.
نامه خانم نگار عباسی به پدرش مظفر عباسی در آلبانی
امید دارم که با خواندن این نامه بازگردی و این امانتی را خودت بزرگ کنی و از این پس بر سر سفره عید تو نیز باشی و از محبت خانواده برخوردار شوی و همین طور نیاز خانواده ات را برطرف کنی و بدان که دخترت به تو نیاز بیشتری دارد.
نامه خانم کله جویی به پدرش نورمراد ساکن در کشور آلبانی
پدرم!!! دلمان برایت تنگ شده، مشتاق دیدار تو هستیم حتی اگر همه ی ما فرزندانت ومادرمان پیر و شکسته باشیم باز هم چشم به راه توهستیم،،،،
نامه مادر منوچهر کوهکی به فرزند اسیرش
پس از سلام من تو را در فامیل بهترین میدانستم و الگوی ما بودی و حدود 29 سال است که در فراغت اشک میریزم و از آنجائیکه پدر و مادر حق بر گردن فرزند خود دارند و همان طور که میدانی چیزی به پایان عمر من و بابات نمانده لذا عاجزانه از تو میخواهم که از این گروه جدا شوی و چشم ما بدیدن جمالت روشن شود.
درد دل خانم پریسا مراد خانی
تو روخدا بجنبین سال نو هم داره می رسه. سی سال زندگی کردن بدون برخورداری ازحس پدر شدن وهمسر دار شدن! به جایی رسیدین! و اون رجوی همه چیزتونو ازتون گرفت. نذارین تو سال های آینده مثل همون سی سال با چشم انتظاری که پدرومادرتونو رجوی گرفت ؛ خواهر و بردارا و خواهر زادها وبرادرزادها رو ازتون بگیره با چشم انتظاری.
بنام اشک مادر
همه اینها به خاطردیدن شما بود. به خاطردلتنگیهای مادربود. بخاطرگریه های شبانه ى خواهر بود.هروقت آلبوم راورق زدیم پرازخاطره بود.حالابا کوله باری ازخاطره چیزی جز اشک و آه و افسوس برایمان باقی نمانده است. ما امسال منتظرعیدی از شما عزیزان هستیم
از نوشتن نامه تا نیل به مقصود از پا نخواهم نشست
؟ آیا به ما هم فکر میکنى؟ حتما فکر میکنى. به آخرین بازمانده ها، به برادرانت که پیر شدند به فروزان که روى قلم دوشت بزرگ شده وحالا دوتا پسراش سربازن. به دخترا ونوه هاى من. به بچه هاى فرشاد ومهرناز ومینا که ازته دل دایى وعمو بهت میگن ولى هنوز ندیدنت. به خدا دل همه تنگه
نامه به رضا حسن زاده عضو اسیر رجوی در آلبانی
چرا به فکر افراد خانواده ات نیستی؟ دستکم به فکر مامان باش.. که میدانی چقدر زحمت برایت کشیده است. این درخواست عجیب و قریبی نیست که نتوانی انجام بدهی. یعنی رجویها همین یک تماس با خانواده را هم ازشما آنهم در کشور آلبانی سلب کرده اند!؟