خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت سوم
در دوره صدام که تیمهای عملیاتی و شناسایی تشکیل می شد و آنها را برای عملیات به داخل کشور یا نزدیک مرز می فرستادند همیشه سعی می کردند که نفراتی را انتخاب کنند که به لحاظ تشکیلاتی از آنها کاملا مطمئن باشند. و در مورد تک تک نفرات مسئولین مختلف فرد بایستی نظر می دادند گاها مسئولین یک سال اخیر فرد مذکور نظر می دادند. ولی همین نفرات انتخاب شده گاها دست به فرار می زدند یا نفرات دیگر گروه را می کشتند و فرار می کردند.
خاطرات الهه قوام پور از اعضاء جدا شده مجاهدین – قسمت اول
بچه را به بسترش بردم و بعد از اینکه برایش چندتا شعر خوندم خوابش برد و اماده شدم برای رفتن به نشست به محض اینکه توی نشست سر و کله من پیدا شد مسئله بوسیدن من و بچه ام عنوان شد که اینجا برادرها در حال تردد هستند و جالب نیست که صدای ردو بدل کردن ماچ و بوسه شنیده شود. بعد یکی از همکارانم شروع کرد به گزارش کارهای روزانه خود که در طی روز چکار کرده و بعد گزارشش را در مورد من به شکل غیر مستقیم به تمام افراد انجا و مسئول بالاتر که اسمش عصمت بود، داد.
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت دوم
آرمانخواه چند بار سعی کرده بود که با همسرش تماس بگیرد و در مورد رفتن و ماندن با او تعیین تکلیف کند ولی موفق نشده بود چون در مناسبات مجاهدین اصلا رابطه ای بین زنان و مردم نیست بخصوص زنان و شوهران. به همین خاطر او نمی توانست تصمیم بگیرد که جدا شود چون نمی دانست در شرایط بلبشوی عراق بر سر همسرش چه خواهد آمد.
خاطرات عبدالحمید هاشمی از دوران اسارتش در اشرف
طبق معمول همیشگی آقای رجوی و مریم عضدانلو آرمان گرایی و آزادیخواهی شان وردی بیش نیست و گذشته از حال و روز افراد در سازمان و اسیر نگه داشتن آنها به تمام و کمال و البته برای اهداف جاه طلبانه و قدرت پرستی اش از روز اول و بطور خاص در پی شکستهای بی شمار در روند خط مشی سازمان این سیر و شیوه فرقه گرایانه را با شدت بی انتها به پیش برده است یعنی اختناق و سرکوب هر آنچه که مخالف نظرهای او می باشد.
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت اول
همه افراد می بایستی اجبارا به رختخواب خود بروند. و به این ترتیب یک روز پایان می یافت و می رفتیم که روزی دیگر را فردا آغاز کنیم. این برنامه نه یک روز و دو روز بلکه هفته ها و ماهها و سالها ادامه پیدا می کرد و بصورت یکنواخت می گذشت. مثل زندگی در یک پادگان نظامی با این تفاوت که در پادگان نظامی دیگر به افکار و خیالات تو کاری ندارند ولی در اینجا بایستی بعد از شام افکار و خیالات خود را نیز برای دیگران تشریح کنی
خاطرات قادر رحمانی عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین ـ قسمت ششم
فردی به اسم کرم خیری که بعدها از سازمان جدا شد و به ایران بازگشت به ما تعریف کرد که چگونه افراد یگان آنها با گلوله BMP1 به داخل یک ساختمان که تعداد زیادی از شهروندان کرد عراقی در آنجا پناه گرفته بودند شلیک کرده و آنها را قتل عام کردند او گفت: افراد یگان او به خاطر کشته شدن یکی از اعضای سازمان به نام رضا کرمعلی با نفربر بر روی کردها می رفتند و آنها را له می کردند.
خاطرات قادر رحمانی عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین ـ قسمت پنجم
به دلیل سازماندهی جدید همه شاکی بودند. زیرا مردها را به لحاظ رده تشکیلاتی با سوابق و عملکردهای درخشان پائین کشیدند. انگار کودتایی در شرف وقوع بود. کودتای زنان علیه اکثریت مردان آن هم با رهبری یک مرد به نام مسعود رجوی؟ این از عجایب روزگار ما بود!! هر کدام از نفرات مرد زیر لب چیزی میگفت.
سومین پیام خانم سلطانی به قربانیان اسیر در اشرف در مورد تجاوز های جنسی، ایدئولوژیک مسعود رجوی
… مریم رجوی صدا کرد و گفت که از کوران این مرحله عبور کرده ایم. مشخصا یادم است گفتند که حمام رفته و کاملا تمیز باشید و تمامی لباسها و روسری بایستی نو و تمیز باشد. به ما گفته شد حتی به کسانی که با یکدیگر ابلاغ رده شده بودیم، چیزی نگوئیم چون که شاید همگی از مرحله قبلی رد نشده باشند و در این مراسم نباشند. گفته شد که این حوض شورای رهبری است حوض خاص شورای رهبری و رقص رهائی. برای من این تأکید معنی خاصی داشت و استرس عجیبی وجودم را فراگرفته بود
خاطرات قادر رحمانی ـ قسمت چهارم
مجدداً نشست رهبری شروع شد اما موضوع بحث در رابطه با جدید الورودها نیست. اینبار درباره ی مریم است. مسعود به خوبی با کلمات و واژه ها بازی می کرد و اما در نهایت چیزی که تلخ بود خالی کردن محتوای این اصطلاحات و کلمات از معانی حقیقی خود و جایگزین کردن تعاریف و ایده های فرقه ای و خشونت طلبانه.
خاطرات قادر رحمانی عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین – قسمت سوم
در حین آموزش نظامی و ایدئولوژیک انگار آسمان دهن باز کرد و معجزه ای خواهد شد؟ مسئولین به ما گفتند بچه ها بیائید انقلاب شده یک بحث جدید داریم خیلی هم تاخیر کردیــم ما باید این انقلاب(ایـدئولوژیک)را نیـز مـی انداختیم روی انقلاب 64. فیلمی برایمان گذاشتند مسعود در حال سخنرانی بود. از این پس مریم مسئول اول و هر مجاهدی باید از خودش بپرسد چرا مریم؟ من که چیز زیادی نمی فهمیدم ابتدا به بحث امام زمان گوش دادیم این بحث به حدی بی پایه و اساس بود که باید اعتراف کنم کسی چیزی از آن نفهمید استنباط اغلب نفرات این بود، رهبر عقیدتی می خواهد از نام امام زمان سوء استفاده کند ولی جوهره حرف چیست؟
خاطراتی از دستگیری مریم رجوی
یکی دو روزی گذشت تا اینکه در سالن غذا خوری فیلم خودسوزی در خارجه را برای ما پخش کردند. سازمان در خارجه با فریب و حیله گری چند نفر را مجبور کرده بود که خودشان را به آتش بکشند. در اشرف هم می خواستند همین خط را پیاده کنند. خودسوزی افراد جلوی آمریکاییها و محکوم کردن دولت فرانسه!!! به همه ابلاغ کردند که درخواست خودسوزی را بنویسند. در یک نشستی زهره قائمی گفت:”سریعتر درخواست را بنویسید. اگر تعدای از ما جلوی آمریکاییها دست به خود سوزی بزنند خواهر مریم زودتر از زندان آزاد می شود
افشای ماهیت فرقه ای مجاهدین از زبان یک جداشده
بندهای انقلاب که آن موقع رجوی ابلاغ کرد به شرح زیر بود: اگر کسی از نفرات گفت من انقلاب ایدئولوژیک را قبول ندارم آن فرد نفوذی دولت ایران است بعد از دادگاه نظامی تشکیل و حکم صادر می شود در ارتش حکم نفوذی اعدام است در تمام دنیا این را انجام می دهند.