جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
ژست مدرن گرایی در قالب واپسگرایی – قسمت اول 26 اردیبهشت 1398

ژست مدرن گرایی در قالب واپسگرایی – قسمت اول

تناقض شکل و محتوای فرقه رجوی در دنیای واقعیت ها هرجریان و یا تشکل سیاسی و یا عقیدتی اگر بخواهد با هوادارانش برخوردی صادقانه داشته باشد و ریگی درکفشش نباشد ماهیت خودرا همانطورکه هست بروز داده وعلنی می کند. برای مثال جریانی که تمایلات وخط مشی چپ و یا راست گرایانه دارد، درعالم واقع ودرموضع […]

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت نوزدهم 24 اردیبهشت 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت نوزدهم

تداوم شکنجه سفید برای جایگزینی سیستم فکری جدید… سئوال اصلی این است که آیا شقی ترین فرد در دستگاه رجوی که شکنجه گر و حتی قاتل است، تا چه اندازه مقصر است؟ در سیستم فرقه ای، آیا بیشتر تقصیرها به عهده فرد است یا سیستم؟ مسلما سیستم فرقه ای، مسبب اصلی تولید چنین انسان هائی […]

خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت ششم 23 اردیبهشت 1398

خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت ششم

درخواست نوشتن نامه به پدر و مادر در زمان حضور مریم در فرانسه وقتی مریم در فرانسه بود از تمام نفرات درخواست کردند به پدر و مادر نامه ای بنویسند و عکس هایی از مریم رجوی را هم توی پاکت گذاشته و به خانواده هایشان بفرستند. راستی هدف سازمان از این کار چه بود؟ یک: […]

روزی که از جهنم رجوی فرار کردیم 22 اردیبهشت 1398

روزی که از جهنم رجوی فرار کردیم

بعد از درگیری 19 فروردین ماه 1390 من با یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم از جهنم رجوی فرار کنیم. ما می دانستیم اگر مستقیم به مسئولین فرقه بگوئیم که دیگر نمی خواهیم با شما باشیم، مورد اذیت و آزار قرار می گیریم. بعد از ساعت ها فکر کردن روی این موضوع که چگونه دست به […]

خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت پنجم 21 اردیبهشت 1398

خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت پنجم

خودکشی ها(مرگ های مشکوک) از روزی که من این سازمان را شناختم، مرگ های مشکوک زیادی درآن دیدم. وقتی دروغ ها و وعده و وعیدهای الکی این سازمان برای همه رو شد و اعتراض های مبنی بر قصد جدا شدن از این فرقه شروع شد، سازمان دست به چنین کارهایی زد. مواردی که من نمی […]

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هفدهم 19 اردیبهشت 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هفدهم

آیا من در زندان مخفی مجاهدین بودم؟ ابوالحسن مجتهدزاده با اسم مستعار نبی، از فرماندهان دسته های مجاهدین در پذیرش و اهل شهرستان مراغه بود، نبی در خانواده ای بزرگ شده بود که نامادری و برادر ناتنی هم داشت و به لحاظ عاطفی ضربه خورده بود، این فرد را که ما به او” برادر نبی” […]

خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت چهارم 18 اردیبهشت 1398

خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت چهارم

نشست طعمه یا همان حوض وقتی نشست های طعمه شروع شد نفرات زیادی بودند که اعتراض می کردند و نمی خواستند در سازمان بمانند هر چند این سازمان با تمام نیرو این موارد را پنهان می کرد و نمی گفت چه کسی جدا شده. درمواردی هم که آدم می پرسید فلانی کجا است می گفتند […]

خاطره ای از جامعه بی طبقه توحیدی رجوی 18 اردیبهشت 1398

خاطره ای از جامعه بی طبقه توحیدی رجوی

با عرض سلام به هموطنان عزیز خاطره ای از اسلام رجوی و جامعه بی طبقه توحیدی را برایتان تعریف می کنم،یکی به اسم محمد حمادی بود، یادش بخیر، تومور مغزی داشت که فوت کرده و به رحمت خدا رفته است. چون همشهری و بچه محل بودیم، محمد حمادی بچه اهواز بود و فامیلهایش همه همسایه […]

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت شانزدهم 18 اردیبهشت 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت شانزدهم

قورمه سبزی با چاشنی اشک چشم در زندان … در زندان های مجاهدین، همیشه غذا کم بود، ملی هم نداشت (ملی، اصطلاحی از زندان در ایران بود که کسانی که محکومیت آنها، تمام شده و هنوز در زندان مانده بودند، را می گفتند که ملی کشی می کنند یعنی در حال حبس کشی اضافی هستند، […]

خاطرات سیاه محمد رضا مبین – قسمت پانزده 17 اردیبهشت 1398

خاطرات سیاه محمد رضا مبین – قسمت پانزده

سلول انفرادی به عنوان شکنجه ثبت شده است! سلول انفرادی شکنجه است! برای اینکه اولین کاری که انجام می‌دهد این است که شما را از کنترلی که به روی زندگی خودتان دارید منع و محروم می‌کند و تمام کنترل بر روی زندگی خودتان را از شما سلب می‌کند. در انزوا نگه داشتن زندانی به وسیله […]

خاطره ای تلخ از خودسوزی فرمان شفابین در قلعه اشرف 14 اردیبهشت 1398

خاطره ای تلخ از خودسوزی فرمان شفابین در قلعه اشرف

در تشکیلات فرقه منحوس مجاهدین خلق نشستهای لایه ای برگزار می شد. برای حفظ تشکیلات و سرکوب بیشتر می گفتند این نشستها لازم است و فرد را به جلو پرتاب می کند و پیش برنده است. دریکی از همین روزها لایه عضو که پایین ترین لایه سازمانی می باشد با خانم سادات(محبوبه لشکری) نشست لایه […]

خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت سوم 14 اردیبهشت 1398

خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت سوم

عملیات مروارید من در کوه های جلولا بودم در جریان عملیات مروارید 1، من در قرارگاه جلولا بودم و فرمانده دسته ام حمید اسماعیل زاده بود. بعد ازشهر جلولا مسیری بود که به سمت کفری می رفت. کردها در کنار یک پل روستائی سنگر گرفته و ما درآنجا درحال پراکندگی بودیم. وضعیت عراق بی نهایت […]

blank
blank
blank