جمعه, ۲۱ آذر , ۱۴۰۴
خاطرات شهرود بهادری – قسمت ۷ و پایانی 28 فروردین 1398

خاطرات شهرود بهادری – قسمت ۷ و پایانی

بعد از چند روز دیگر تمام افراد قرارگاه فهمیده بودند که مرا بخاطر موضوعی هر روز برای نشست می برند. از آن قرارگاه 11 به قرارگاه 15 نیز تغییر سازماندهی کردند و در قرارگاه 15 نیز همیشه زیر نظر بودم و حتی شبها فقط با اف جی ها برای نگهبانی می فرستادند. تا اینکه موفق […]

خاطرات شهرود بهادری – قسمت ۶ 27 فروردین 1398

خاطرات شهرود بهادری – قسمت ۶

من هم چون چند بار کتبا و شفاها به مسئولین گفته بودم که در اینجا نمی مانم. یا مرا به خارج بفرستید مثل بچه های خودتان که شبانه از لیبرتی خارج می کنید. ولی دیگران را برای کشته شدن در لیبرتی نگه می دارید و من نمی خواهم در اینجا بمیرم. پس بگذارید دنبال زندگی […]

خاطره ای دیگر از ۱۹ فروردین سال ۹۰ 25 فروردین 1398

خاطره ای دیگر از ۱۹ فروردین سال ۹۰

نوزدهم فروردین خاطره دردناکی است برای تمامی اعضایی که در درگیری شرکت داشتند و همچنین برای خانواده هایی که نفرات شان را در یک درگیری نابرابر از دست دادند.درگیری 19 فروردین سال 90 خواست باطنی شخص رجوی بود. نقشه ای از پیش طراحی شده تا یکبار دیگر از خون تعدادی بیگناه به کیسه گشاد خود […]

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هفتم 25 فروردین 1398

خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت هفتم

اولین روزهای من در اشرف، دیار بی قراران … این اندازه از محبت در استقبالی گرم و پرشور تقریبا مرا به این نقطه رساند که انتخاب خوبی داشتم و به بهترین جای ممکن آمده ام، این دقیقا همان مقصودی بود که فرقه و مسئولینش سعی می کردند هر فرد جدید الورودی را به این نقطه […]

زهر تلخ یک خاطره، ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ 24 فروردین 1398

زهر تلخ یک خاطره، ۱۹ فروردین ۱۳۹۰

هنوزم زان روز به جگر خاری است که خونش می چکد مدام گاه خاطرات تلخند و گاه شیرین؛ عموما آدم ها خاطرات تلخ و شیرین را باهم دارند، یعنی از هرکدام بهره ای دارند اینکه بارکدام نوع بر دیگری سنگینی کند هم برای اشخاص مختلف، متفاوت است. خوش بحال آنانی که از شیرین آن بهره […]

مسعود رجوی می گفت چرا در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ خون کم دادید؟ 24 فروردین 1398

مسعود رجوی می گفت چرا در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ خون کم دادید؟

حقایق ناگفته از جنایت رجوی درقتل عام 19 فروردین 90 در اردوگاه اشرف در عراق درست 7 سال پیش درعراق در ارودوگاه کمپ اشرف بودکه مسعود رجوی تابلوی دیگری از جنایت های خود را رقم زد و این سرفصلی بود که بعد رجوی مسیر قتل عام مخالفین درون سازمانی را در 10 شهرویور 92 رقم […]

خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت ششم 24 فروردین 1398

خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت ششم

از بغداد تا اشرف در بغداد و مقر مجاهدین، نماز دیجیتالی مجاهدین! که هر رفتاری درآن نماز قابل توجیه است، مهم ترین وجه تمایز آنان با هر مسلمانی بود که نظر مرا به خود جلب می کرد! دعای الهم انصرالمجاهدین … مخصوص هر نماز آنان بود، سرعت عمل در نماز خاص مجاهدین است، این یک […]

خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت پنجم 20 فروردین 1398

خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت پنجم

ورود به عراق و اقامت چند روزه در بغداد تا ساعت 10-9 صبح بدون هیچ تشریفات و بدون پیاده شدن ازماشین سواری و اتوبوس ها، از مرز رد شدیم. به غیر از من 2 اتوبوس پر از نفرات نیز به همین شیوه وارد عراق شدند! هرگز به ذهنم نزد که این ورود غیرقانونی به عراق […]

نقش رجوی دربوجود آمدن درگیری ۱۹ فروردین سال ۹۰ در اشرف 20 فروردین 1398

نقش رجوی دربوجود آمدن درگیری ۱۹ فروردین سال ۹۰ در اشرف

بعد از سقوط صدام و روی کارآمدن دولت جدید عراق منطقا رجوی شیاد می بایست بساط فرقه اش را از خاک عراق جمع و گورش را گم میکرد. اما از آنجاییکه وی همیشه در رویای کودکانه واحمقانه کسب قدرت بهر وسیله ممکن سیرمیکند بعد از حاکمیت صدام درمنتهای خیانت وبا زیرپا گذاشتن تمامی شعر و […]

به مناسبت سالگرد فاجعۀ ۱۹ فروردین در اشرف 19 فروردین 1398

به مناسبت سالگرد فاجعۀ ۱۹ فروردین در اشرف

نوزدهم فروردین خاطره وحشتناکی است که همه نفرات داخل فرقه رجوی و همه جدا شدگان از ذکر و یاد آوری آن وحشت دارند. چرا که شخص رجوی بود که نیروهای خودش را به کام مرگ فرستاد تا دژ سرکوبش یعنی اشرف را همچنان داشته باشد و از خون کشته شدگان به قول علامه حسینی لبنانی […]

خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت چهارم 18 فروردین 1398

خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت چهارم

خروج از ترکیه و ورود به اردن در قسمت قبل توضیح دادم که چگونه با اعتماد و سرسپاری کامل، خودم را در اختیار سازمان قرار دادم و نکات گفته شده را در ترکیه مو به مو اجراء نمودم. در فرودگاه استانبول به گیشه گفته شده رفته و با ارائه مدارک هویتی، بلیطم را از شرکت […]

آرم سازمان را بر روی تخم مرغهای اهدایی مردم می زدند 17 فروردین 1398

آرم سازمان را بر روی تخم مرغهای اهدایی مردم می زدند

همزمان با فرا رسیدن بهار و عیدباستانی نوروز جاری شدن سیل در استان گلستان و برخی از شهرهای دیگر کام هموطنان ما را تلخ کرد. سیل متاسفانه منجر به خسارت مالی و کشته شدن برخی از هموطنان شد. دیدن خرابی خانه ها وکوچ اجباری خانواده ها و وضعیت سخت شرایط استقراری انها بخصوص زنان و […]

blank
blank
blank