درخواست کمک تعجیلی برای انتقال ساکنان لیبرتی عراق به کشورهای امن
رهبران سازمان مجاهدین خلق که متعهد به تحقق این پروسه با قبول کمپ لیبرتی بعنوان یک محل ترانزیتی هستند، اینک زیر تمام قول های خود زده ودرامر انتقال این دوستان همکاران سابق وهموطنان دربندما به کشورهای امن تعلل ورزیده وحتی دست به کارشکنی های آشکار می زنند…
دادخواهی خانواده های اعضای گرفتار در فرقه بدنام رجوی درآلبانی
حال ما خانواده های دردمند ورنجدیده ازظلم وجوررجوی ازمجامع حقوق بشری وسایروجدانهای بیداربشری خصوصا جداشده های مقیم اروپا انتظارداریم ضمن انتشاردادخواهی ما درانظارجهانیان آنچانکه شایسته است ودرتوان دارند با روشنگری به عزیزانمان کمک نمایند که درواپسین روزهای زمستان 1393 وتحول طبیعت درسال جدید ازشررجوی کنده شده وبه دنیای آزاد بپیوندند و با ما حداقل یک تماس تلفنی داشته باشند تا ما نیزبا گذر ازرنجهای فراوان وچشم انتظاری کشنده قدری به آرامش برسیم.
نامه سرگشاده سیروس غضنفری به وزیر خارجه ایالات متحده
بما درسازمان گفته بودند که هر روز باید به پاسگاه رفته خودتان را معرفی کنید که ابدا چنین نبوده است. خلاصه بعد از 11 سال به این نقطه رسیدم که القای فکری مسعود رجوی برعلیه من و امثال من برای این بود که ما را در آن کمپ نزد خود نگه دارد و خودش را به عنوان رهبر سیاسی به دنیا معرفی کند و امروز من هم به شما این نامه را می نویسم که شما کمک کنید دیگر دوستان در اسارت ما که توسط رهبران این گروه مغزشوئی شده اند و القای فکری آنها باعث شده فقط کمپ های اشرف ولیبرتی را سمبل هستی دنیا بدانند، آزاد شوند.
نامه سرگشاده انجمن زنان به آقای برنهاردت نماینده سابق مجلس فدرال و سیاستمدار آلمانی
شوهر مخفی مریم رجوی یعنی مسعود رجوی رهبر همیشگی آنها دستور داده که تا آخرین نفس و تا آخرین نفر را در عراق نگهدارد، آنها مانع دیدار خانواده ها از اعضا می شوند و امکان هیچگونه ارتباطی با آنها وجود ندارد از طرف دیگر همین خانم که برای لابیگری به آلمان آمده است، بجای نجات جان اعضاء از عراق بر ماندن آنها در عراق پافشاری می کند و بارها در پیامهای رهبرشان هست که ما آنجا یعنی در عراق می مانیم و کشته می شویم و این حرف را به ناحق از طرف اعضائی می زند که نزدیک به ربع قرن است که در قلعه اشرف نگهداری شده و هر روز تحت تفتیش عقاید بوده اند و هیچ ارتباطی با جامعه و خانواده نداشته و ندارند.
نامه ای به دوست عزیزم و هم شهری مهربان ام آقای میرمحسن مرتضوی
آقای مرتضوی می دانم تو این نامه من را هرگز نخواهی دید اما در سینه فضای مجازی این را ثبت کردم تا روزی که رها شدی بگویم من برای تو هم نامه نوشتم که از آن جهنم خود ساخته رجوی بیرون بیا وتو مال آن گروه نیستی وبیشتر از این عمرات را به پای مریم هدر نکن تا آنجا که من می دانم آنها می خواهند شما درلیبرتی بمیرید وبعضی کشورها اعلام آماده گی کردند که شما را قبول کنند اما سران خارج نشین و خوشگذران مانع خروج شما هستند وبا حفظ شما درآن زندان آنها می توانند بیشتر عمر کنند.
متن نامه میر یوسف تارا به برادر لیبرتی نشین اش سید رضا تارا
برادر جان دلمان برایت خیلی تنگ شده. هروقت دوستانت ازعراق یعنی پادگان اشرف (بغداد) آزاد میشوند وبه تبریز میآیند سریعا جویای حال شما میشدیم وهمیشه چشم براهت هستیم وامیدواریم خدا کند هرچه سریعتر شما هم آزاد بشوی وبه تبریز برگردی وشما هم مارا خوشحال کنی.
بیانیه جمعی از خانواده های آذربایجان شرقی خطاب به مسئول صلیب سرخ جهانی
ما به عنوان گروهی از خانواده های افراد گرفتار در لیبرتی عراق که این گرفتاری حاصل نقض خشن ابتدایی ترین حقوق انسانی از طرف مسعود رجوی و همسرش می باشد، بارها با ارسال طومارهایی خدمت ان مقام محترم مشکلات خود را با شما در میان گذاشته…
نامه دوم خانواده کریم نعلبندی به فرزند اسیرشان
نامه دوم خانواده کریم نعلبندی به فرزند اسیرشان برادرش میگوید تا زمانی که برادرم را فرقه رجوی آزاد نکرده ما از تلاش برای رهایی او دست بردار نخواهیم بود.
نامه ای از پدری رنج کشیده از فراق فرزندش
حسن جان من در این سن وسال پیری وهرروز با چشمان اشک بارمنتظرم وهر موقع یکی از دوستانت به ایران می آید من سراغ تو را از او میگیرم وجویای حال توهستم آن شخص در هر کجای ایران هم باشد من به سراغ آن می روم واگر اینطور ادامه پیدا کند من به سراغ دولت عراق یا آمریکا وسازمان ملل خواهم رفت چون پدرم واحساس پدری دارم تا ازفرزندم اطلاع پیدا کنم.
نامه خانم سمیرا منصوری به برادرش نصار از اسیران فرقه رجوی
زندان سازانی که نه اجازه می دهند بنویسی و نه تماسی بگیری! باورآن روزها که در اسارت دشمن بعثی بودی تحمل دوریت برایمان آسانتر بود چرا که می دانستیم بعنوان یک سرباز وطن و بخاطر دفاع از سرزمین مادری و دفاع از حریم و ناموس مردمت به اسارت افتاده بودی و ازاین بابت ما به توافتخار می کردیم، ولی اینبار چی؟
نامه خانم گویا به برادرش محمدرضا گویا (اسیر فرقه رجوی در لیبرتی- عراق (
عزیز دلم همه از اینکه پدر و مادرشان در سنین بالا آلزایمر دارند شاکی هستند ولی ما از هوش مادرمان در رنج هستیم! و اینکه چقدر تو را می خواهد و هیچ آلزایمری به سراغش نمی آید شاکی هستیم (همه کارهایمان برعکس است). تو را داماد کردیم که زندگی کنی و خوشبخت شوی، که نشد!… بچه دار شدی که زندیگت شیرین تر شود و خوشبختی بچه ات را ببینی، که نشد! الان که توانی برای تو و ما نمانده بیا در این زمان در کنار هم باشیم، دور از شور جوانی، خاموش و بیصدا… تا در کنار هم عمرمان به پایان رسد.
نامه ای به عبدالله سبزچی از اسیران فرقه رجوی
من طی نامه هایی که برایت فرستاده ام و نمی دانم که بدستت رسیده است یا نه شماره تماس خودم را برایت فرستاده ام و اگر خواستی شماره تماس تک تک خانواده را هم برایت می فرستم و باز تاکید میکنم تماس گرفتن تو با ما هیچ مشکلی را برای ما ایجاد نمی کند ما منتظر تماس شما هستیم چرا که علیرغم تفاوت سلیقه ها و دیدگاهها عضو یک خانواده بخصوص عضو یک خانواده بزرگ یعنی ایران هستیم. با امید حاکمیت مهر و محبت خدا بر دلهای همه مردمان روی زمین، منتظر تماس هرچه زودتر تو هستم